آداب زندگی بابلیها به روایت هرودوت
علیرضا کیانی: هرودوت، مورخ یونانی، میگوید: لباس بابلیها یک جامه کتانی است که تا پای ایشان میرسد، روی آن هم جامه دیگری است پشمی، افزون بر آن ردای کوتاه سپید که روی خود میاندازند، کفشهای ایشان گونه عجیبی است و با کفشهای «بوتیها» بیشباهت نیست. موی سر ایشان بلند است و عمامه بر سر دارند و تمام بدن خود را با عطرها خوشبو میسازند. هرکسی مهری به همراه دارد و همچنین عصایی دستی که سر آن به شکل سیب، یا گل سرخ، سوسن، عقاب یا شبیه به اینها میباشد زیرا نزد ایشان مرسوم نیست که عصا بدون زینت باشد.
علیرضا کیانی: هرودوت، مورخ یونانی، میگوید: لباس بابلیها یک جامه کتانی است که تا پای ایشان میرسد، روی آن هم جامه دیگری است پشمی، افزون بر آن ردای کوتاه سپید که روی خود میاندازند، کفشهای ایشان گونه عجیبی است و با کفشهای «بوتیها» بیشباهت نیست. موی سر ایشان بلند است و عمامه بر سر دارند و تمام بدن خود را با عطرها خوشبو میسازند. هرکسی مهری به همراه دارد و همچنین عصایی دستی که سر آن به شکل سیب، یا گل سرخ، سوسن، عقاب یا شبیه به اینها میباشد زیرا نزد ایشان مرسوم نیست که عصا بدون زینت باشد. در مورد رسوم ایشان که اکنون شرح خواهم داد چیزهایی به نظر من بسیار عاقلانه است: هر سال یکبار در هر دهکده تمام دختران را که پا به سن ازدواج گذاشتهاند در یکجا گردهم میآورند، مردها دور ایشان حلقهوار میایستند، سپس شخصی نام یک یک دختران را میبرد و آنها را برای فروش عرضه میدارد.
وی از وجیهترین دختران آغاز میکند، وقتی که او را به بهای گرانی خریدند، سپس نام دختری که در وجاهت پس از اوست خوانده میشود. تمام اینها برای ازدواج فروخته میشوند، بابلیهای ثروتمند که قصد ازدواج دارند برای تصاحب دختران قشنگ با هم رقابت میکنند، در صورتی که اشخاص بیچارهای که در جست وجوی همسر برای خود هستند بر وجاهت زن اصراری ندارند. دختران خانهدار را با کابین قلیل میبرند چون عادت بر این جاری بود که پس از آنکه جارچی نامهای تمام دختران زیبا را خواند، باید زشتترین ایشان را هم نام ببرد و او را به مردانی عرضه بدارد و بگوید که کی حاضر است او را با کابین قلیل بگیرد؟ مردی که حاضر بود با پول کمی همسر اختیار کند، او را به وی میدادند... کابینها از پولی که برای دختران زیبا داده شده بود فراهم میشد، بنابراین از پول وجیهترین دخترها کابین زشتترین را فراهم میکردند و کسی نمیتوانست دختر خود را به هرکس که دلش خواست بدهد. همچنین هیچکس قادر نبود دختری را که خریده بود ببرد بدون آنکه مسلم شده باشد که واقعا میخواسته است او را زن خویش کند، ولی اگر اتفاقا چنان پیش میآمد که ایشان با هم سازگار نشدند ممکن بود پول را پس داد. هرکس میل داشت میتوانست از دهات دوردست بیاید و در خرید دختران شرکت کند. این از رسوم ایشان بود ولی اکنون دیگر معمول نیست و به تازگی نقشه به کل متفاوتی برای جلوگیری از اجحاف نسبت به دختران خود اختیار کردهاند تا مانع شوند که آنها را از اقوام و خانه جدا کرده و به شهرهای دور ببرند.
پس از رسم نخست که در بالا آمد، این یکی نیز از رسوم ایشان است: آنها پزشک ندارند ولی هر گاه کسی ناخوش میشود او را در میدان شهر میخوابانند و عابرین جلو میآیند و اگر خودشان آن بیماری را داشته، یا اطلاع داشته باشند کسی به آن مبتلا بوده، دارویی به او تجویز میکنند و هرچه را که مایه شفای خودشان شده بود، یا دوای درد کسی را میشناختند میگویند و هیچکس حق ندارد که از کنار مرد ناخوشی بگذرد بدون آنکه درد و ناخوشی او را پرسیده باشد. ایشان مردگان خود را دفن میکنند و مانند مصریان آداب ترحیم دارند.
ارسال نظر