حراج‌های هنری و «بهزاد»‌های تقلبی!
حدود پانصد سال پیش در پایان دوره تیمورى و آغاز دوره صفوى، نقاشى‏هاى بهزاد خواستاران بسیارى پیدا کرد. این باعث شد بسیارى از شاگردان بهزاد، یا کسانى که شاگرد بهزاد هم نبودند، اما دستى قوى داشتند، بهزاد تقلبى درست کنند، به‌طورى که مى‏شود گفت ۹۹ درصد از نقاشى‏هاى منسوب به بهزاد که حتى رقم «امضا»ی او را دارد، تقلبى هستند. آثارى که به‌طور حتم به بهزاد تعلق دارد، از چند تا بیشتر نیست، مانند تصویر سعدى قاهره که البته استاد در آن نظر به جامى داشته و نه به سعدى! البته چون همان نقاشى‏هایى که به او نسبت داده شده نیز خوب و متعلق به چند صد سال پیش است در نتیجه داراى ارزش هنرى و مالى خاص خود است، اما در نهایت مال بهزاد نیست.

این را هم بد نیست بدانید که همزمان با دوران شاه عباس پادشاهان بزرگ مغول هند نیز بسیار هنردوست بودند و پول‏هاى کلانى براى خرید و جمع‏آورى آثار هنرى خرج مى‏کردند. آنها از جمله به قطعات «میرعلى» بسیار علاقه‏مند بودند و در نتیجه تعداد فراوانى آثار میرعلى قلابى تولید شد، چون بازار داشت.


این بازار فعلى که ما مى‏شناسیم از نیمه دوم قرن نوزده به وجود آمد. در ایران شخص ناصرالدین شاه بى‏اندازه به هنر علاقه‏مند بود و به آن پروبال مى‏داد و مى‏دانست که چه کار مى‏کند و برخى رجال از روى علاقه شخصى و برخى هم که تب این محیط ایشان را گرفته بود دنبال این کار افتادند. به اینها فرنگى‏ها هم اضافه شدند و ایرانی‌ها که علاقه ایشان را دیدند، بیشتر آتش‌شان گرم شد. جدا از شخص شاه مثلا از معیرالملک مى‏توان نام برد. او نه تنها مینیاتور را به خوبى مى‏شناخت، بلکه هم خودش براى نقاشى پول مى‏داد و هم از جیب شاه خرج مى‏کرد و به این‌ترتیب نسخه هزار و یک شب گلستان را درست کردند که آخرین و بزرگ‌ترین مجموعه هنرى سنتى ایران به روال قدیم است. از آن سو تاریخ ایران باستان هم آرام آرام توسط غربی‌ها معرفى مى‏شد و اشیای مربوط به آن هم طرفداران خودش را مى‏یافت. به این‌ترتیب اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه که در نوشتن متون تاریخى تبحر داشت نه‏تنها سکه‏شناس شد، بلکه خودش هم شروع کرد به سکه جمع کردن. ریشارخان هم نه تنها سکه جمع مى‏کرد، بلکه در خرید و فروش انواع عتیقه‏جات داخل مى‏شد. اورینتالیسم(شرق‌گرایی) هم در اروپا مد بود و هیات‏هاى باستان‏شناسى به ایران، بین‏النهرین، شامات، یونان و به‌ویژه مصر آمد و شد مى‏کردند. بازار گرمى براى عتیقه و همچنین نقاشى وجود داشت و از این زمان است که نسخ نفیس ایرانى شروع به خارج شدن کردند و چون متن آن کتب براى خارجى‏ها قابل فهم و جالب نبود در نتیجه تصویرها را از نسخ جدا مى‏کردند و یکى یکى به فروش مى‏رساندند. این بازار در اوایل قرن بیستم خیلى گرم بود و کلکسیونرهاى بزرگى به‌وجود آمدند که ربط چندانى از نظر دانش فرهنگى و گاهى اوقات از نظر ثروت با دست‏اندرکاران کنونى ندارند. از نسل این کلکسیونرها مى‏توان به «وِوِر» از بزرگ‌ترین جواهرسازان دنیا در آن زمان اشاره کرد. هم‏سنگ او، «کارتیه» که نام او را تمام خانم‏هاى جواهردوست و پولدار مى‏دانند نیز به دنبال این کار بود و نفیس‏ترین نسخه حافظ مصور به نام است. دیگر «گیمه» که موزه عظیم گیمه از آثار باقى‏مانده او است یا آقاى «ژیله» که یکى از بزرگ‌ترین کارخانه‏داران شیمى بوده است. دیگرى، «روچیلد بزرگ» که صاحب یکى از بزرگ‏ترین بانک‌هاى دنیا بود و شاهنامه شاهى (شاهنامه هوتون یا شاه طهماسبى) را خرید که در حال حاضر در موزه هنرهاى معاصر نگهدارى مى‏شود. خریدار بعدى آن شاهنامه، آقاى «هوتون» بود، رئیس هیات امناى موزه متروپلیتن نیویورک.

- مجله بخارا، مهرماه ۱۳۸۷، گفت‌وگو با شهریار عدل درباره ماجرای حراج کریستی و بازار آثار هنرمندان ایرانی - غزال صادقی