روند قدرتگیری انگلیس در خلیجفارس- دوران صفویه و قاجار
قرارداد صلح عمومی؛ نقطه آغاز دگرگونیها
گروه تاریخ و اقتصاد: از مسائل بسیار مهم و قابل بحث در خلیج فارس، بررسی چگونگی سلطه استعمارگران، به خصوص انگلیسیها بر کرانههای ساحلی آن و به ویژه کرانههای تحت حاکمیت ایران است. در اینجا بخش دوم پژوهش محمد شورمیج را می خوانید که تلاش کرده چگونگی روند قدرتگیری انگلیس و تضعیف قدرت سیاسی ایران در کرانههای خلیج فارس از اواسط حکومت صفوی تا آغاز حکومت ناصرالدین شاه (۱۰۳۰ ـ ۱۲۶۴ق) را تحلیل و بررسی کند: ***
انگلیسیها در ابتدا تلاش میکردند از خلیجفارس به عنوان گذرگاه استفاده کنند.
گروه تاریخ و اقتصاد: از مسائل بسیار مهم و قابل بحث در خلیج فارس، بررسی چگونگی سلطه استعمارگران، به خصوص انگلیسیها بر کرانههای ساحلی آن و به ویژه کرانههای تحت حاکمیت ایران است. در اینجا بخش دوم پژوهش محمد شورمیج را می خوانید که تلاش کرده چگونگی روند قدرتگیری انگلیس و تضعیف قدرت سیاسی ایران در کرانههای خلیج فارس از اواسط حکومت صفوی تا آغاز حکومت ناصرالدین شاه (۱۰۳۰ ـ ۱۲۶۴ق) را تحلیل و بررسی کند: ***
انگلیسیها در ابتدا تلاش میکردند از خلیجفارس به عنوان گذرگاه استفاده کنند.البته علت اصلی توجه انگلیس به خلیجفارس در اوایل دوره قاجاریه، حفظ هند بود تا علاوه بر بهرهمندی اقتصادی هند، مسیر خلیجفارس را که مطمئنترین راه دریایی بود، زیر سلطه خود درآورند و به همین علت تلاش ناپلئون برای برقراری روابط دوستانه با امام مسقط و ایران، باعث نگرانی انگلستان در اوایل دوره قاجاریه شد، از اینرو، انگلیسیها به ایران توجه کرده و از آن پس با برنامهریزی دقیق برای تحکیم مواضع خود در خلیجفارس گام برداشتند. انتصاب مهدی علیخان بهادر جنگ را به عنوان نماینده کمپانی هندشرقی در بوشهر میتوان در راستای همین اهداف انگلستان دانست.
در زمان فتحعلی شاه، صید (سید) سعیدخان امام مسقط، حکومت بندرعباس را تحت اختیار خود داشت و به شاه ایران پیشکش و مال الاجاره میداد.شیخ سیفبن نبهان اداره بندرعباس را به نیابت از امام مسقط به عهده داشت. او فردی جاهطلب بود و به مناطق دیگر، دستبرد میزد، به همین دلیل بین شیخ سیف و دولت ایران اختلاف شد و انگلیسیها هم نهایت استفاده را از این اوضاع میکردند.
در اوایل قرن نوزدهم میلادی، دو قدرت غیر بومی سواحل خلیجفارس، یعنی روسای آلسعود در نجد و دولت استعماری انگلیس، تاریخ منطقه خلیجفارس را رقم زدند. از این دوره به بعد، کمپانی هند شرقی به عنوان شرکت بزرگ تجاری، به مجری سیاستهای انگلستان در منطقه تبدیل شد و روز به روز از حمایت بیشتر دولت انگلستان بهرهمند شد.انگلیسیها از نیمه دوم قرن نوزدهم (۱۸۶۲م)، روش نظارت و حفظ توازن نیرو در منطقه خلیجفارس را به سلطه بر امور خلیجفارس تغییر دادند.در همین راستا، اولین قرارداد انگلیس با امارات خلیجفارس در سال ۱۷۹۸م منعقد شد و به قرارداد« اتحاد» معروف شد که بین کمپانی هند شرقی انگلستان و سلطان مسقط به نمایندگی از طرف تمام عمان امضا شده بود.
آنچه در این مقطع تاریخی از حکومت قاجاریه، یعنی از آغاز تا دوره ناصری، میتوان به آن توجه کرد، فعال شدن کامل دستگاه دیپلماسی و اقتصادی انگلستان در خلیجفارس است که به احتمال قریب به یقین، یکی از مهمترین آثار کوتاه مدت ناشی از جنگهای ایران و روس بود. در این ایام، اعزام هیاتهای نمایندگی متعدد به ایران، در راستای حفظ موقعیت انگلستان در منطقه خلیجفارس صورت میگرفت. از طرف دیگر، انگلستان با رشد و توسعه نفوذ قبایل در نواحی جنوبی خلیجفارس، موقعیت خود را در خطر میدید. از اینرو در صدد ایجاد موقعیت جدیدی برای تثبیت قدرت خود بود.
مهمترین اهداف انگلیس برای تثبیت قدرتش در خلیجفارس بین سالهای ۱۲۱۸ ـ ۱۲۴۳ ق عبارتند از:
۱. عقد قراردادهای رسمی با روسای قبایل و طوایف عرب در خلیجفارس؛
۲. تحت حمایت درآوردن رؤسای قبایل و طوایف و ایجاد واحدهای سیاسی جدید تحتالحمایه انگلستان در خلیجفارس؛
۳. جلوگیری از نفوذ ایران و عثمانی در میان طوایف و قبایل عرب منطقه؛
۴. حمایت غیرمستقیم از آلسعود در منطقه خلیجفارس و استفاده ابزاری از آنان به عنوان وزنه تعادل قدرت علیه ایران، عثمانی و امام مسقط؛
۵. به دست آوردن پایگاه ثابت و پایدار در خلیجفارس از طریق اقامت در بنادر یا جزایر آن.انگلیسیها از طریق عقد قرارداد با قبایل، حمایت از روسای آنها و گرفتن امتیازات دریایی، تقریبا به تمامی این پنج هدف دست یافتند.
مهمترین و تاثیرگذارترین اقدامات انگلستان را برای تحقق این اهداف میتوان انجام طرح عقد قرارداد «صلح عمومی» دانست. این قرارداد با عنوان تبلیغاتی «مبارزه با دزدی دریایی» به قبایل عرب تحمیل شد. سدیدالسلطنه در این باره مینویسد: «انگلیسیها سفاین حربیه خود را برای تدمیر و استیصال طایفه قواسم که در آن زمان دزدان دریا بودند به جلفا فرستادند که... نام قدیم راسالخیمه است و انگلیسیها از سید سعید معاونت خواستند... قواسم را شکست فاحش داده...».در نتیجه، اعراب قواسم که رقیبی مهم در تجارت دریایی برای انگلیسیها بودند، با نام دزدی دریایی شکست خوردند، اما سندی موثق مبنی بر دزدی دریایی قواسم در دسترس نیست، احتمالا انگلیسیها به این وسیله میخواستند آنها را از بین ببرند. از نتایج تخریبی آن این بود که کمپانی هند شرقی به راحتی ناوگان رقبای محلی را نابود کرد، تجارت را تحت انقیاد خود درآورد و باعث ازهمپاشیدگی سیستم اقتصادی منطقه و توسعه فقر عمومی شد.
طی این دوره، طایفه قواسم در منطقه بندرلنگه و شارجه ساکن شده، توانستند ناوگان حمل و نقل قابل توجهی راهاندازی کنند و بخش عمدهای از مبادلات کالای منطقهای را انجام دهند. به روایت ویلون، آنها تعداد قابل توجهی کشتی بزرگ و متجاوز از هشتصد کشتی کوچک و نوزده هزار نیرو در اختیار داشتند.محدوده قواسم،عبارت بود از بندرلنگه، شارجه، راس الخیمه و راس مسندم و رقیب جدی برای انگلستان شناخته میشدند.
انگلیسیها در خلیجفارس در پی آن بودند تا امتیاز صدور مجوز بازرگانی را برای تمام کشتیها به انحصار خود در آورند. آنها به بهانه مقابله با حمل غلامان سیاه، اجازه تفحص کشتیهای تجاری را گرفتند و سدید السلطنه در این باره مینویسد: «در وزارت لرد پالمستون اجازه ابطال تجارت کنیز و غلام در آفریقای شرقی از سید سعید را انگلیسیها حاصل کردند...».آنان به دریانوردان بومی که بخش عمدهای از حمل و نقل کالاها را برعهده داشتند، به چشم دشمن و رقیب خود نگاه میکردند و از همینرو طایفه قواسم را دشمن اصلی خود قلمداد میکردند. کوچکترین عملیاتی که علیه کشتیهای انگلیسی صورت میگرفت، با عنوان دزدی دریایی قلمداد میشد و اینگونه، زمینه لازم را برای انحصار تجارت دریایی خلیجفارس به دست آوردند. ماموران انگلیسی برای مُحِق نشان دادن خود در عملیات نظامی، با اقدام به ارسال گزارشهای جعلی، رویدادها را با عنوان دزدی دریایی ثبت میکردند،همان طوری که «ویلسون» انگلیسی، عملیات دریایی بومیان را دزدی دریایی توصیف میکند.
تمایل شیخ صقربن راشد، رئیس طایفه قواسم به سعودیها و گرایش مذهبی جدید او، مداخله سیدسلطان حاکم مسقط در بحرین و دفع وهابیها از آن ناحیه، موقعیت ویژهای را در خلیجفارس به وجود آورد.انگلیسیها با زیرکی و با نام مبارزه با دزدی دریایی، نظر امام مسقط، عثمانی و عبدالعزیز سعود را علیه طوایف قواسم به دست آوردند، به طوری که سدیدالسلطنه مینویسد:
«انگلیسیها به کمک امام مسقط سعید خان، طایفه قواسم را در خشکی و دریا شکست داده و ده هزار نفر از آنها و متحدانش از نجد عربستان را کشته و مابقی فرار کرده و کلیه خانهها و کشتیهای آنها را سوزاندند.»
آنها در نهایت به سرنگونی نیروی دریایی قواسم در خلیجفارس موفق شدند. این کار به معنای پایان یافتن تفوق تجارت دریایی بومی در خلیجفارس بود.
نزدیک شدن رابطه کارگزاران انگلیسی و آلسعود در این ایام، موقعیت جدیدی به وجود آورد تا کمپانی هند شرقی بتواند انحصار تجارت را در خلیجفارس به دست آورد. انهدام کامل نیروی دریایی قواسم و انحصار کامل تجاری انگلیس در خلیجفارس، زمانی صورت گرفت که دو کشور ایران و عثمانی امکان مداخله مستقیم را درخلیجفارس نداشتند و درگیر مشکل داخلی خود بودند.
شکست ناوگان دریایی بومی در خلیجفارس و خارج شدن آنها از چرخه تجاری منطقه، موقعیت مناسبی برای انگلستان به وجود آورد و به تثبیت موقعیت آنها در منطقه منجر شد. از سوی دیگر، روسای طوایف، به ویژه قواسم و عتوبیها، با شکست دچار بحران شدند و حاضر به پذیرش کلیه پیشنهادهای کارگزاران انگلیسی شدند.قرارداد تحمیلی با عنوان قرارداد «صلح عمومی» در سال۱۱۹۹ش ۱۲۳۶ق/۱۸۲۰م بین شیوخ امارت متصالحه،به همراه بحرین با انگلستان منعقد شد.مهمترین مواد این قرارداد عبارتند از: ۱- (ماده ۱) کلیه دستبردها و دزدیها از طرف طوایف متوقف گردد. ۲. (ماده ۲) نبرد و جنگ رسمی بین طرفین (اعراب) نباشد و اگر طرفی خواست تعرض کند با او برخورد خواهد شد. ۳. (ماده ۵) کشتیهای عرب از این به بعد باید پروانه داشته باشند که به امضای رئیس رسیده باشد، اگر به کشتی انگلیسی برخورد کرد و ناخدا مطالبه پروانه کند، باید ارائه دهد. ۴. (ماده ۶) رؤسای عرب باید پروانه را به امضای نماینده مقیم انگلیس در خلیجفارس برساند. ۵. (ماده ۸) کسانی که از تحویل اسلحه خودداری کنند، به منزله اقدام به دزدی دریایی است. اگر طایفهای این کار را کرد، دیگر طوایف باید به انگلیسیها در سرکوبی آن کمک کنند.
در نتیجه، قرارداد صلح عمومی نقطه آغاز تسلط انگلیس، توسعه و دگرگونی جغرافیای سیاسی منطقه خلیجفارس بود. طبق این قرارداد، قبایل هفتگانه و بحرین، تحت سلطه انگلیس درآمدند و طبق ماده سوم، ششم و دهم قرارداد، قبایل، واحدهای سیاسی جداگانه و مستقل معرفی شدند.قرارداد صلح عمومی با حضور ژنرال «گرانت کایر» انگلیسی و یازده نفر از شیوخ مستقل و روسای قبایل عرب و شیخ بحرین منعقد شد.
انگلیسیها بعد از چند دهه بار دیگر، در سال ۱۲۷۰ق/۱۸۵۳م معاهده «صلح دائمی» با اعراب سواحل خلیجفارس منعقد کردند که همانند مواد قرارداد قبلی بود، ولی مفاد آن دائمی و دولت انگلیس بر اجرای آن نظارت داشت.به این شکل انگلیسیها با عنوان صلح و آرامش، به تثبیت نفوذ خود در خلیجفارس پرداختند و امارات کوچک خلیجفارس با متصالحه، از حقوق محدود و موقت بهرهمند شدند.نتیجه سیاست انگلیس در این دوره، ایجاد شیخنشینهای متعدد و کوچک در خلیجفارس بود تا از اتحاد و افزایش قدرت آنها در مقابل انگلستان جلوگیری شود.
انگلیسیها از عقد قرارداد با طوایف عرب خلیجفارس، در پی اهدافی بودند که عبارتند از:
۱. به دست آوردن شرایط مناسب انحصار و بازرسی حمل و نقل دریایی در خلیجفارس؛
۲. کنترل کامل نیروی دریایی قبایل و طوایف عرب حاشیه خلیجفارس؛
۳. تحتالحمایه کردن روسای قبایل و طوایف به قصد کنترل کامل سیاسی خلیجفارس؛
۴. به کارگیری سیاسی روسای قبایل و طوایف به عنوان وزنههای مقابله با ایران و عثمانی در منطقه خلیجفارس.
همچنین دستاوردهای قرارداد انگلیسیها با طوایف عرب خلیجفارس که باعث تضعیف قدرت سیاسی ایران در منطقه شد، عبارتند از:
۱. موجودیت سیاسی طوایف عرب برای نخستینبار توسط یک قدرت بزرگ به رسمیت شناخته شد؛
۲. امارات متصالحه از یک پرچم به عنوان نشان رسمی استفاده کردند؛
۳. نطفه اولیه تشکیل کشورهای حاشیه جنوب خلیجفارس شد؛
۴. یک دوره جدید حضور خارجیها در منطقه آغاز شد؛
۵. زمینه اختلافات منطقهای بین ایران، عثمانی و عمان از یکسو و طوایف عرب به عنوان شهروندان این کشورها از سوی دیگر، به وجود آمد و انگلیس برای تضعیف ایران نهایت استفاده را از آن برد.
به این شکل، نفوذ و سلطه انگلیس در کرانههای خلیجفارس با توجه به ضعف تاسیسات نیروی دریایی ایران، به مرحله تثبیت رسید و ایران جایگاه واقعی خود را نزد قبایل و طوایف منطقه خلیجفارس در دوران یاد شده از دست داد. متاسفانه این روند در دوران بعدی قاجاریه نیز ادامه یافت.
منابع
اقتداری، احمد، جغرافیای تاریخی مسقط و عمان، پیوست یکم کتاب تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر سدیدالسلطنه، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۰.
حکام آلبوسعید، مخلص از دایره المعارف اسلام، پیوست چهارم کتاب تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر سدیدالسلطنه، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۰.
حکام آلخلیفه، پیوست هشتم کتاب تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر سدیدالسلطنه، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۰.
اوتر، ژان، سفرنامه اوتر، ترجمه علی اقبالی، تهران، جاویدان، ۱۳۶۶.
تکمیل همایون، ناصر، خلیجفارس، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۰.
جناب، محمدعلی، خلیجفارس وآشنایی با امارت آن، تهران، شریعت و شرق، ۱۳۴۹.
حزین لاهیجی، محمدعلی، دیوان به انضمام تاریخ و سفرنامه، تصحیح بیژن ترقی، تهران، خیام، ۱۳۵۰.
حسینی فسایی، میرزا حسن، فارسنامه، تصحیح منصوررستگارفسایی، ج۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.
خورموجی، محمدجعفر، حقایق الاخبار ناصری، کوشش حسین خدیوجم، تهران، نی، ۱۳۶۳.
سالمی، عبدالله، التحفه الاعیان بسیره اهل عمان، دهلی، مکتب اشاعه الاسلام، بیتا.
سپهر، محمدتقی(لسانالملک)، ناسخ التواریخ، ج۳، اهتمام جمشید کیانفر، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷.
سدیدالسلطنه مینابی، محمدعلیخان، تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، تصحیح و تحشیه احمد اقتداری، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۰.
سفرنامه سدیدالسلطنه (التدقیق فی سیرالطریق)، تصحیح احمداقتداری، تهران، به نشر، ۱۳۶۲.
سیاوش پوری، عباس، استراتژی غرب در خلیجفارس، تهران، کمال علم، ۱۳۷۰.
سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، سحر، ۱۳۶۶.
شعبانی، رضا، تاریخ اجتماعی ایران عصر افشاریه، تهران، نوین، ۱۳۶۹.
-فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، ۱۳۶۴.
فلور، ویلم، هلندیها در جزیره خارک در عصر کریم خان زند، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس، ۱۳۷۱.
-مجتهدزاده، پیروز، کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلیتیک خلیجفارس، چ سوم، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۳.
حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی، تهران، سحاب، ۱۳۸۵.
شیخ نشینهای خلیجفارس، تهران، عطائی، ۱۳۴۹.
منشی، اسکندر بیک، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۷.
موسوی نامی اصفهانی، میرزا محمدصادق، تاریخ گیتی گشا، مقدمه سعید نفیسی، تهران، اقبال، ۱۳۶۳.
نوایی، عبدالحسین، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، تهران، سمت، ۱۳۷۷.
وثوقی، محمدباقر، تاریخ خلیجفارس و سرزمینهای همجوار آن، تهران، پیام نور، ۱۳۸۶.
وحیدنیا، سیف الله، قرارها وقراردادها، تهران، عطائی، ۱۳۶۲.
ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه، تهران، معین، ۱۳۶۶.
ویلسون، آرنولد، خلیجفارس، ترجمه محمدسعیدی، ج دوم، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۶.
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران(از صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹.
الهی، همایون، خلیجفارس و مسائل آن، چ دوم، تهران، قومس، ۱۳۷۰.
ارسال نظر