چراغی که ناصرالدین شاه روشن کرد
حکایت نخستین روزهای صنعت برق
محمداسماعیل بانکیان: درباره پیشگامی و چگونگی ورود برق به پهنه ایران زمین گفتهها و شنیدههای بسیاری بر سر زبانها است که برخی از آنها راه به بیراهه میبرد. پوشیده نیست که به تازگی گرایش کمابیش جالبی برای روشنگری در این زمینه در رسانههای نوشتاری، سیمایی و گفتاری به چشم میآید و در هر یک از این رسانهها بسته به زمینه برنامه از هر دری سخن به میان آورده میشود و حتی در برخی از این رسانهها به گفتهها و نوشتههای پیشین نگارنده نیز اشارههایی گاه نارسا شده است.
بیگمان خود نگارنده نیز با دستیابی تدریجی به دادهها و اطلاعات بسیار، از میان سندهای رونمایی شده، خاطرات ایرانگردان فرنگی، بررسیهای تاریخهای نوشتاری دوران ناصری به بعد، اطلاعات خویش را رفته رفته پربارتر ساخته و نارساییهای آغازین را که به ویژه در کتاب «یکصد سال صنعت برق در ایران» به فراوانی بازتاب یافتهاند، شناسایی و برای درستگردانی آنها کوشا بوده است و بر این باور است که این شیوه همچنان میباید پیموده شود، چون هنوز سندهای بسیاری هست که رونمایی نشدهاند، همچنین نوشتههای بسیاری هست که از این زاویه جستوجو و کاویده نشدهاند و.
محمداسماعیل بانکیان: درباره پیشگامی و چگونگی ورود برق به پهنه ایران زمین گفتهها و شنیدههای بسیاری بر سر زبانها است که برخی از آنها راه به بیراهه میبرد. پوشیده نیست که به تازگی گرایش کمابیش جالبی برای روشنگری در این زمینه در رسانههای نوشتاری، سیمایی و گفتاری به چشم میآید و در هر یک از این رسانهها بسته به زمینه برنامه از هر دری سخن به میان آورده میشود و حتی در برخی از این رسانهها به گفتهها و نوشتههای پیشین نگارنده نیز اشارههایی گاه نارسا شده است.
بیگمان خود نگارنده نیز با دستیابی تدریجی به دادهها و اطلاعات بسیار، از میان سندهای رونمایی شده، خاطرات ایرانگردان فرنگی، بررسیهای تاریخهای نوشتاری دوران ناصری به بعد، اطلاعات خویش را رفته رفته پربارتر ساخته و نارساییهای آغازین را که به ویژه در کتاب «یکصد سال صنعت برق در ایران» به فراوانی بازتاب یافتهاند، شناسایی و برای درستگردانی آنها کوشا بوده است و بر این باور است که این شیوه همچنان میباید پیموده شود، چون هنوز سندهای بسیاری هست که رونمایی نشدهاند، همچنین نوشتههای بسیاری هست که از این زاویه جستوجو و کاویده نشدهاند و... بیگمان اینگونه بررسیها میتواند ساختاری را که رفته رفته در حال شکلگیری است باز هم دچار دگرگونی سازد. به هر روی نوشته زیرین بر پایه آخرین بررسیهای نگارنده پرداخته شده و چکیدهوار، به چهار پرسش زیرین تا اندازهای پاسخ میدهد.
۱- روشن شدن نخستین چراغهای روشنایی با برق در ایران
۲- برق در دربار
۳- برق در آستانقدس
۴- سرآغاز برق همگانی
۱- بیگمان نخستین لامپ روشنایی بهطور رسمی در روز جمعه هفدهم رمضان ۱۲۹۶ ق.برابر با ۱۳ شهریور ۱۲۵۸ ش. ۹ سپتامبر ۱۸۷۹ م توسط ناصرالدینشاه در تهران روشن شد. (پوشیده نیست که روشن شدن آزمایشی لامپ روشنایی در روزهای پیش از آن نیز باید انجام گرفته باشد.) دستگاه مولدی که این لامپ و سه لامپ دیگر را همزمان روشن کرد به دستور میرزا حسینخان سپهسالار خریداری شده بود. این دستگاه با همکاری نظر آقا سرتیپ وزیرمختار ایران در پاریس که توسط میرزا حسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) برگمارده شده بود و حاج محمد رحیم برادر و کارگزار محمدحسن امین الضرب در پاریس و مسیو بواتال یک مهندس فرانسوی که در ایران میزیست و در آن هنگام برای خرید کارخانه گاز برای روشنایی تهران به پاریس فرستاده شده بود، به مبلغ پنجهزار و ۲۵۰ فرانک برای سپهسالار خریداری شد، ولی در گفتهها و نوشتههای اعتمادالسلطنه به نام و کام امینالملک (امینالدوله بعدی- پدربزرگ امینیها) تمام شد، زیرا برات آن به نام وی صادر شده بود و او را بدهکار کرده بودند. وی همزمان با این خرید (۱۲۹۶-۱۲۹۵ق) از سوی دربار و سپهسالار در پاریس بود تا غرفه ایران را برای نمایشگاه پاریس سر و سامان دهد.
این هم یکی دیگر از کارهای جالب و پیشگامانه سپهسالار به شمار میآید. کارگزار اصلی این خرید را باید بواتال فرانسوی دانست که همزمان با خرید تجهیزات کارخانه گاز روشنایی برای تهران که آن هم به دستور و با سرمایه میرزا حسینخان سپهسالار خریداری شد (اما باز هم اعتمادالسلطنه نام شاه و همان امینالملک را همراه نام وی آورده است)، انجام گرفت. بواتال فرانسوی مهندسی همهکاره بود و در آن اوان در تهران مردی سرشناس به شمار میرفت و بیگمان سپهسالار او را به خوبی میشناخت و حتی پیش از آن در ساختوساز خانه سپهسالار نیز همکاری داشت و سردر آن را طراحی کرده و ساخته بود (نخستین سردر ساختمان مجلس شورای ملی). وی از کسانی به شمار میرفت که در این اوان چنین کارهایی از دستش برمیآمد. او تجهیزات خریداری شده برای کارخانه گاز را همراه خود از راه قفقاز و بندرانزلی به تهران آورد، اما دستگاه مولد برق خریداری شده، با یاری حاج محمد رحیم برادر حاج محمدحسن امینالضرب با کشتی و از راه بوشهر به ایران فرستاده شد. این دستگاه زودتر از بواتال به ایران رسید و حتی پیش از کارخانه گاز و در جایی که نام آن مجمعالصنایع (مدرسه مجمعالصنایع درستتر است) در باب همایون بود، برپا داشته شد. برای برپایی آن بواتال وردستی به نام یوسف را که ارمنی بود به کار گرفت. نام این ارمنی در تاریخ بهرهبرداری از کارخانههای گاز و برقهای درباری تا سالها برده میشد و حتی در نوشتههای پراکنده ملکالمورخین گواه آنیم که دخترش همسر یا صیغه مظفرالدین شاه هم شد. از سویی مدرسه مجمعالصنایع در بر خاوری خیابان باب همایون و پشت دارالفنون میبود. و به احتمال در نبش شمال شرقی خیابان باب همایون و صوراسرافیل کنونی و روبهروی مسجد قرار داشت (امروزه جای آن را پاساژهای لباس و فروشگاههای تجهیزات عکاسی گرفته است. گرچه خود مجمعالصنایع که در دوران امیرکبیر پایهگذاری شد و نخستین پایگاه یا شهرک صنعتی در تهران به شمار میرفت، در پاییندست سبزه میدان کنونی روبهروی میدان ارک بازار صندوقدار قرار داشت). به هر روی گزینش این جایگاه به علت نزدیکی به ارک و سردر الماسیه و همچنین فضای صنعتی پیرامون آن مانند قورخانه هم میتوانست باشد. در شب یاد شده چهار لامپ توسط شاه روشن شد، یکی در دروازه ورودی از میدان توپخانه به باب همایون روی پایهای که در قورخانه ریخته شده بود (به پندار نگارنده)، یکی در سر ورودی مدرسه مجمعالصنایع باب همایون یکی در بالای سردر الماسیه که به جای آن امروزه بر شمالی کاخ وزارت دارایی، روبهروی خیابان باب همایون قرار دارد و یکی هم در خود خیابان باب همایون. از آنجا که در آن اوان لامپهای التهابی ساخت ادیسون هنوز گامهای تکمیلی خود را بر میداشت و در بازار یافت نمیشد، (چون نزدیک به چند ماه پس از این رخداد بود که نخستین لامپ ساخت او در میدان مدیسون اسکوئر نیویورک- نیوجرسی به نمایش درآمد. به ویژه آنکه تهران پیش از ده یازده هزار کیلومتر از نیویورک - نیوجرسی دور بود)، از این رو یک چنین لامپی حتی پس از این تاریخ هم نمیتوانست به آسانی در تهران در دسترس باشد. به این ترتیب به احتمال بسیار و حتی بهطور یقین این لامپهایی که در تهران روشن شد از گونه «قوسی» بود که با نوری بسیار درخشان نورپراکنی میکرد و در ایران تا مدتها به آنها لامپهای «آرکی» میگفتند. اینگونه لامپها با ولتاژی نزدیک به ۶۵-۵۰ ولت هم روشن میشد. این لامپها را که بیگمان بواتال از فرانسه آورده بود، میتوانست از گونه لامپهای قوسی «یابلوچکوف» ساخت فرانسه یا از گونه «براش» ساخت آمریکا بوده باشد، که چند سالی میبود که در شمار لامپهای پیشرفته در برخی از خیابانهای پاریس و دیگر شهرهای فرانسه و همچنین در برخی از شهرهای انگلیس و آمریکا (البته بهطور محدود) برای نمایش روشنایی شهری، در کوتاهمدت به کار گرفته میشدند. برای ارائه روشنایی بلندمدتتر با اینگونه لامپها هنوز باید کارهای بیشتری روی آنها انجام میگرفت. وانگهی اینگونه لامپها تنها در جاهای روباز به کار برده میشدند، زیرا دود و دم و بوی بد داشتند و برای کاربرد در جاهای روبسته مناسب نبودند. این زمینه کاربردی را بعدها لامپهای التهابی و حبابدار ساخت ادیسون آمریکایی و سوان انگلیسی بهطور گستردهای پر کردند. در همین رهگذر نیز باید یادآور شد که در آن دوران مولدها و دستگاههای بزرگ و پیشرفتهتر هنوز ساخته نمیشد و دستگاههای موجود در بازار کوچک بوده و تنها برای روشنسازی شمار محدودی لامپ ساخته میشدند. در آغاز لامپهای روشنایی را همانند سیم پیچهای درون مولدها بهطور ریسهای میبستند. نگارنده بر این پندار است که همزمان با روشن شدن چهار لامپ برقی در تهران با دستگاهی که تنها میتوانست همان چهار لامپ «آرکی» را روشن کند، بزرگترین دستگاههای موجود در بازار اروپا نیز چندان بزرگ نبودند. بزرگترین مولدهای موجود در آن اوان برای روشنسازی ۱۶ تا ۲۰ لامپ ساخته میشدند. سازندگان هنوز به فناوری پیشرفتهتر در زمینه سیمپیچی مولدها دست نیافته بودند، اما موازی بستن سیمپیچیها و لامپهای روشنایی در دست بررسی بود و این روند بسیار پرشتاب پیش میرفت. به هر روی در آن دوران دستگاه مولدهای ساخت فرانسه (به نام گرام) که در ایران شناختهشدهتر بود همچنین دستگاه مولدهای گوناگون ساخت آلمان و آمریکا و انگلیس که با همین محدودیت ساخته میشدند در بازار دست یافتنی میبود و احتمال اینکه مولدی را که در مدرسه مجمع الصنایع برپا کردند از گونه گرام باشد بیشتر از گونههای دیگر است.
به هر روی، روشن نیست که این نخستین دستگاه برق تا کی در مدرسه مجمعالصنایع نصب بود و از آن بهرهبرداری نمایشی میشد، اما چنین پنداشته میشود که در آیندهای نزدیک باید به محلی دیگر برده شده باشد که بعدها به آن «کارخانه دربار» میگفتند. زمان این جابهجایی روشن نیست اما گزارشهایی از روشنسازی چند باره تکیه دولت (در جایگاه کنونی بانک ملی بازار) هنگام برگزاری آیینهای عزاداریهای محرم در سالهای بعد و دربازه زمانی تا هنگام خرید و نصب دستگاه دوم در سال ۱۳۶۳ ش. در جایگاه کارخانه دربار در دست است. در روشنترین اشاره، از آویزان بودن یک جار (چلچراغ) فلزی در تکیه دولت آگاه هستیم که گفته شده روی آن چهار لامپ برقی از گونه «قوسی» یا «آرکی» بسته میشد (برابر با همان چراغی که همان دستگاه مولد میتوانست روشن سازد) و در این آیینها با درخشش بالا روشن میشدند. این خبر از گزارش بنیامین وزیر مختار آمریکا در ایران، در سال ۱۳۰۲ ق. برابر با ۱۲۶۲ ش. برمیآید و به احتمال این همان جاری (چلچراغی) است که به گفته اعتمادالسلطنه پنجسالی آویزان بود ولی یکباره در سال ۱۳۰۰ ق. از سقف فرو افتاد و این رخداد به فال بد هم گرفته شد. بررسیهای نگارنده نشان میدهند که ناصرالدین شاه پیش از آنکه دستور خرید مولد دوم را در سال ۱۲۶۳ ش. داده باشد، دستور تهیه لوازم یدکی برای سر و سامان دادن به همین مولد موجود را داده بود که باید در آیینهای محرم سال ۱۳۰۲ (برابر با آبان ۱۲۶۳ ش.) همانند سالهای پیشین به کار آید، که آمد، و همان چهار لامپ قوسی را روشن نمود؛ اما دستگاه مولد جدید که به سفارش شاه خریداری شد درست چند ماه پس از همین محرم و در سال ۱۲۶۳ ش. به تهران رسید. این مولد که میتوانست ۸ لامپ را روشن سازد (دو برابر دستگاه پیشین) همان دستگاهی است که با نام مولد «گرام» آن را میشناسیم و در سندها به آن اشاره شده است. این دستگاه مولد نیز با کارگزاری حاج محمدحسن امین الضرب به کشور آورده شد. به هر روی همه چیز گواه آن است که بواتال و یوسف ارمنی که دیگر به وی «استاد یوسف ارمنی» میگفتند از سال ۱۲۹۶ تا ۱۳۰۲ق (۱۲۵۸ تا ۱۲۶۳ ش) هم کارخانه گاز روشنایی شهر را که در ۱۱ذیالقعده سال ۱۲۹۸ برابر ۱۳ مهر ۱۲۶۰ ش. به راه افتاد میچرخاندند و در کنار آن، دستگاه برق یاد شده را برای نمایشهای درباری یا بهرهگیری از آن در ۱۰ روز نخست محرم هر سال (از ۱۲۹۶ ق.به بعد) آماده نگه میداشتند. همانگونه که اشاره شد بهنظر نمیرسد که از مولد نخست بهطور پیوسته بهرهبرداری میشد، از این رو این مولد را نمیتوان و نباید در شمار دستگاههایی برشمرد که برای تولید برق همگانی برنامهریزی شده باشند. اما با خرید مولد دوم که در اسناد به مولد «گرام» شناخته شد و همانگونه که گفته شد در سال ۱۲۶۳ ش. چند ماه پس از محرم همان سال به ایران آورده شد و در کارخانه یا نیروگاه درباری نصب گردید (این همان نیروگاهی است که بعدها نشانی آن را در گوشه باختری درون و بیرون باروی ارک- کوچه ترکمان- مییابیم که امروزه بخشی از خیابان خیام و پارک شهر را شکل میدهند و به احتمال همان جایی است که نخستین آسیای بخاری درون ارک در آنجا برپا شده بود) از آن پس میتوانیم ببینیم که روشنایی با برق در دربار برای زمانهای بلندتر و روزهای بیشتر، بهطور جدیتری دنبال میشد. احتمال آنکه پیش از نصب دومین دستگاه، مولد نخست را نیز به این نیروگاه آورده باشند بسیار زیاد است، چون میدانیم که بخشی از میراث میرزا حسینخان سپهسالار به دربار و شاه رسید زیرا وی پسر نداشت و شاهان چنین کنند. (منابع پرشمار این دادهها و اطلاعات بهطور گسترده در متن تهیه شده برای «کتاب برق در ایران» یادآوری شده است).
اما پیش از پرداختن به پرسش دوم جا دارد اشاره شود که برق تنها برای روشنسازی چراغهای برقی به کشور ما پا نگذاشت، گذشته از باتریهای زیرخاکی ایرانی که پیرامون تیسفون کشف شد و نمایانگر آشنایی ایرانیان باستان با این افزار و برق درگذشته میبود، گونه اروپایی آن در سیمای یک پدیده نوین که با اختراع باتری توسط ولتا در سال ۱۸۰۰ م برابر با ۱۱۷۹ ش در جهان رونمایی شد، نزدیک به بیست و اندی سال پیش از روشن شدن نخستین چراغهای روشنایی برق در خیابان باب همایون، در سیمای یک باتری تلگراف به ایران پا گذاشت. این ویژگی به سال ۱۲۷۲ق برابر با ۱۲۳۶-۱۲۳۵ش برمیگردد که در آن سال میرزاملکم خان نام آشنا هنگام نمایش کارکرد تلگراف در برابر ناصرالدینشاه در کاخ گلستان، برای نخستین بار یک باتری را به کار برد و پای برق روان (جاری) را به ایران باز کرد، پوشیده نیست که باتری از سالهای ۴-۱۲۷۵ ق (۹-۱۲۳۸ ش.) به بعد بهطور گسترده در تلگرافخانههای پیوسته رو به فزونی، در سرتاسر کشور به کار برده میشد. در این میان گزارشی در دست نیست که حتی بعدها هم از اینگونه باتریها برای نمایشهای روشنایی با برق در ایران سود برده شده باشد. در حالی که در فرنگ نخستین آزمونهای روشنایی برقی به ویژه با چراغهای «آرکی»، با باتریهای ریسه به هم بسته شده، انجام گرفته بود.
ادامه دارد...
ارسال نظر