هیچ چیز سر جایش نیست

باید بگویم که درخصوص وضعیت داخلی ایران، که آشفتگی سازمانی درآن موجود است به خودی خود طبیعت ناامیدکننده‌ای ندارد. این حقیقت دارد که از نظر اروپایی‌ها، هیچ چیزی سرجایش نیست، ولی هنوزبه صورتی که غیرقابل اصلاح باشد درنیامده است. این را هم بگویم که من مطمئن نیستم که در مقایسه با وضعیت عادی دریک دولت آسیایی، وضع ایران خیلی آشفته‌تر باشد.دربعضی زمینه‌ها در بیست سال گذشته پیشرفت‌های قابل توجهی حاصل شده است. برای مثال، تجارت افزایش یافته و یک نظام منظم پست و تلگراف ایجاد شده است. اگر با معیارهای آسیایی اوضاع را بسنجیم ایران درواقع، خیلی عقب نیست. من درایالات هندوستان اوضاعی به مراتب وخیم‌تر از اوضاع ایران دیده‌ام، ولی وقتی دولت هندوستان کنترل اوضاع را دردست گرفت، شرایط به سرعت بهبود پیدا کرد و اقتصاد رونق گرفت. اگرچه وضعیت مالی بسیار وخیم است ولی ایران منابع طبیعی زیادی دارد و عملا هیچ قرضی ندارد. این وضعیت اساس خیلی چیزها است ویک مدیر قابل با قدرت سازمان‌دهی درطول چند سال، اگراز سوی شاه حمایت شده و آزادی عمل داشته باشد می‌تواند ایران را به‌صورت یک کشورموفقی دربیاورد. مردم با همه ضعف‌هایی که دارند بسیار هوشمند و حرف شنو هستند. آنها مطیع شاه که اورا اولین شاه جهان می‌دانند، می‌باشند و طبیعت تنبل و دلپسندشان و اینکه متحجر و فناتیک نیستند، مدیریت بر آنها بسیار آسان است. حتی درایران کمبود مالی که هرساله اتفاق می‌افتد برخلاف دیگر کشورها خیلی جدی و اساسی نیست. تقریبا همگان به بی‌نظمی در پرداخت حقوق عادت دارند و حقوق و مزد هم به نسبت بخش ناچیزی از درآمد یک ایرانی است. چه حقوق باشد و چه نباشد، زندگی یک ایرانی به یک نحوی می‌گذرد. سربازش با قرض زندگی می‌کند و کارمندانش هم با اخاذی‌های گوناگون زندگی می‌کنند. بخش قابل توجهی از کمبود مالی به خاطروجود یک لیست طولانی بازنشستگان است. وقتی خزانه پول نداشته باشد، حقوق تقاعد پرداخت نمی‌شود که درواقع یک امتیاز است تا اینکه چیز بدی باشد گفته می‌شود که باپرداخت حقوق تقاعد یک ساله به شاه، پرداخت کننده برای همه عمر حقوق تقاعد دریافت خواهد کرد. شاه پول نقدرا دریافت می‌کند و خزانه‌داری هم مسوول پرداخت حقوق تقاعد است. چند هفته پیش شخصی که ۱۵۰ لیره به شاه پرداخته بود، برای همه عمر حقوق تقاعدی معادل ۲۰۰ لیره در سال گرفت. به‌طور کلی اگرچه وضعیت کلی ایران به یقین خیلی خطرناک است ولی به عقیده من، واقعا ناامیدکننده نیست یعنی آن‌گونه نیست که سریعا به خاطر عوامل داخلی فروبپاشد. اگر ایرانی‌ها را به خودشان واگذاریم، به احتمال زیاد برای نسل‌ها همچنان به همین زندگی بی‌نظم و شلخته‌شان ادامه خواهند داد و انجام یکسری اصلاحات خیلی متوسط می‌تواند کشور را به صورتی که مورد نیاز است بهبود بخشد.

اگرچه نفوذ روسیه با قدرت ترین نفوذ خارجی در تهران است و اگرچه باور عمومی بر این است که روسیه به‌طور ناجوانمردانه‌ای دارد برای نابودی ایران کار می‌کند- البته من هیچ سندی دراین راستا ندارم- ولی درعین حال کاملا مشهود است که نفوذ روسیه منحصر به فرد و نامحدود نیست. می‌توان با اعتماد قابل توجهی؛ گفت که هیچ کشور اروپایی دیگر نفوذ قابل توجهی درایران ندارد ولی نفوذ انگلستان بدون تردید بسیار چشمگیر است. با توجه به موقعیت جغرافیایی روسیه، من گاه متعجب می‌شوم که چگونه است که نفوذ ما دراین کشوراین همه زیاد است. اگرچه گاه بی‌تفاوت عمل کرده‌ایم، ولی ارتباطات ما با ایران برای سال‌های متمادی کافی بود تا از تجاوز به سرزمین ایران جلوگیری شود و جلوی اضمحلال استقلال ایران را بگیریم و فکر می‌کنم که ایرانی‌ها به خوبی این مسائل را می‌دانند. هرچند روس‌ها خیلی دل‌شان برای نسیم کوهستانی و دشت‌های حاصلخیز خراسان غش و ضعف می‌رود، ولی ناچار شده‌اند خط مرز پیشروی‌شان در آسیا را ازیک صحرای شنی بگذرانند. درعمل، مرزهای ایران همان است که ۷۰ سال پیش بود. من فکر می‌کنم باید اذعان کنم که این به خاطر احترامی است که روس‌ها برای قدرت بریتانیا قائل هستند و مردم اینجا نیز این واقعیت را می‌دانند. تردیدی نیست که ما فرصت‌هایی را از دست داده‌ایم و می‌بایست از آنچه هستیم قوی‌تر بوده باشیم ولی دولت ایران از ما انتظار دارد که در برابر زورگویی روس‌ها از آنها حمایت کنیم و روس‌ها نیز همچنان دودلند که در پیوند با این کشور کاری نکنند که باعث رنجش ما بشود. درنتیجه من فکر نمی‌کنم که ما باید از میزان نفوذ خود در ایران ناراضی بوده و نگران یک حرکت ناگهانی از سوی روسیه علیه ایران باشیم.

به نقل از گزارش سر تیمور دوراند، سفیر کبیر بریتانیا در ایران، مورخ تهران، ۲۷سپتامبر۱۸۹۵، ترجمه احمد سیف