گروه تاریخ و اقتصاد‌: زنان گفت‌وگو از فروش گوشواره و گردن‌ بند به میان می‌‌آوردند. روزی پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی زنی به پا خاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض می‌کند. مگر ما مرده‌‌ایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک ‌تومان می‌دهم. دیگر زن‌ها نیز حاضرند. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۹