صنعت نساجی، تار و پود دوران مدرن
ترجمه: فریده ایزدی بریتانیا در طول انقلاب صنعتی شاهد رشد عظیمی در صنعت نساجی بود و کارخانههای تولید نخ از جمله میراث آن دوره به شمار میآیند. سرریچارد آرکرایت نخستین کارخانه واقعی نخ ریسی را در کرومفورد انگلستان بنا نهاد. در حقیقت جمعیت رو به افزایش و امپراتوری در حال گسترش بریتانیا این امکان را فراهم ساخت تا بازار بزرگی برای پنبه به وجود آید و سراسر منطقه پناین را کارخانههای نخریسی فراگیرد. در اطراف تپههای پناین در شمال انگلستان سرزمینهای وسیعی وجود داشت که برای ساخت کارخانههای ریسندگی بسیار مناسب بودند، در این میان کارخانههای اولیه همواره به یک منبع تامین نیرو نیاز داشتند که رودخانههای پرخروش پناین به خوبی آن را فراهم میکردند.
ترجمه: فریده ایزدی بریتانیا در طول انقلاب صنعتی شاهد رشد عظیمی در صنعت نساجی بود و کارخانههای تولید نخ از جمله میراث آن دوره به شمار میآیند. سرریچارد آرکرایت نخستین کارخانه واقعی نخ ریسی را در کرومفورد انگلستان بنا نهاد. در حقیقت جمعیت رو به افزایش و امپراتوری در حال گسترش بریتانیا این امکان را فراهم ساخت تا بازار بزرگی برای پنبه به وجود آید و سراسر منطقه پناین را کارخانههای نخریسی فراگیرد. در اطراف تپههای پناین در شمال انگلستان سرزمینهای وسیعی وجود داشت که برای ساخت کارخانههای ریسندگی بسیار مناسب بودند، در این میان کارخانههای اولیه همواره به یک منبع تامین نیرو نیاز داشتند که رودخانههای پرخروش پناین به خوبی آن را فراهم میکردند. در سالهای بعد که زغال سنگ منبع تامین نیرو بود، کشف شد که شمال انگلستان حاوی منابع عظیمی از زغال سنگ است. از سوی دیگر این کارخانهها به نیروی انسانی نیاز داشتند و جمعیت شهرهای شمالی این نیاز را نیز برطرف میساخت و از آنجا که پیش از آن نیزخانوادههای بسیاری در آن نواحی به سیستم خانگی بافندگی مشغول بودند با صنعتی شدن نواحی شمالی، نخریسان و بافندگان ماهر و آماده به کار به صورت بالقوه وجود داشتند.
منطقه به سرعت در حال رشد لیورپول، پنبه خام را از ایالتهای جنوبی آمریکا به پناین وارد و نخ آماده را به خارج صادر میکرد. بازار داخلی نیز بهویژه با راهاندازی خط راه آهن از لندن تا نواحی شمالی، از رونق خوبی برخوردار شد.
از جمله اتفاقات مهمی که در صنعت نساجی در سال ۱۷۷۴ رخ داد لغو مالیات سنگینی بود که باید برای نخها و پارچههای پشمی تولید انگلستان پرداخت میشد.
ترکیبی ازتمام عوامل مذکور و نیز حجم وسیعی از اختراعات آن دوره، صنعت نساجی انگلستان را دگرگون کرد و امپراتوری بریتانیا را به «بازار جهانی» مبدل ساخت.
در سال ۱۷۳۳ جان کای که خود یک نساج بود ماشینی اختراع کرد که بافت پارچههای عریضتر را با سرعتی بیشتر از سابق ممکن میساخت.
در سال ۱۷۶۵ جمیز هارگریوز ماشین نخریسی ابداع کرد که تعداد رشتههای نخی را که توسط هر ماشین بهطور همزمان حلاجی و تابیده میشد از ۶ رشته به ۸۰ رشته رساند.
در سال ۱۷۷۹ دستگاه نخریسی و نخپیچی به دور دوک اختراع شد که در واقع ترکیب کارآمدتری از ماشینهای ریسندگی قدیمیتر بود و به وسیله آن رشتههای نخ به راحتی به دور دوکها پیچیده میشد.
در سال ۱۷۸۱ بولتن و وات موتور بخاری ساختند که به آسانی در کارخانههای نساجی قابل استفاده بود. در دهه ۱۷۹۰ میلادی این موتورهای بخار موجب افزایش تعداد کارخانههای نساجی شد، بدین ترتیب وابستگی به نیروی آبی کمتر شد و کارخانهها بیشتر در مناطقی تاسیس میشد که به معادن زغال سنگ دسترسی داشته باشند.
در دهه ۱۸۰۰ میلادی استفاده از ترکیبات شیمیایی جهت رنگ کردن یا بیرنگ کردن نخ و پارچه رواج یافت.
در سال ۱۸۱۲ ریچارد روبرتز ماشینی ابداع کرد که از ماشینهایی که تا آن روز ساخته شده بود کارآمدتر و پیشرفتهتر بود به گونهای که انجام تمام مراحل تولید نخ را در یک کارخانه ممکن ساخت.
مجموعه این اختراعات در افزایش تولید نخ در بریتانیای کبیر نقش عمدهای داشت و البته خوشاقبالی نیز در این میان بیتاثیر نبود. در سال ۱۷۷۰ ارزش دارایی پنبه در حدود ۶۰۰ هزار پوند بود، این رقم در حدود ۱۸۰۵ میلادی به ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار پوند و سپس در سال ۱۸۷۰ به ۳۸ میلیون و ۸۰۰ هزار پوند رسید. مقایسه ارزش پشم طی صد سال مذکور (۱۸۷۰-۱۷۷۰) نیز نشان داد که ارزش آن از هفت میلیون پوند به ۲۵ میلیون و ۴۰۰ هزار پوند و ارزش نخ از یک میلیون به هشت میلیون پوند رسیده بود. برای مثال، تنها در منچستر در زمان کوتاهی تعداد کارخانههای بافندگی از دو کارخانه در سال ۱۷۹۰ به ۶۶ کارخانه در سال ۱۸۲۱ افزایش یافت.
پیشرفت در صنعت نساجی در عین حال که موقعیتهای متعددی را برای کارگران ایجاد کرده بود، اما هیچ امنیتی در برابر کار بیش از حد برای کارگران وجود نداشت. شرایط بعضا خطرناک و دستمزد پایین از جمله مسائلی بود که همگی با آن روبه رو بودند. به عنوان مثال توصیف یک بازدیدکننده از کارخانه ریسندگی کامفورد ارکرایت در سال ۱۷۹۰ ساختمانی «باشکوه» بود اما کارگران آن چنین برداشتی از کارخانه نداشتند. با وجود این آرکرایت کارخانهدار شایستهای بود که مراقب کارگرانش بود، مثلا خوابگاههای کوچکی برای آنها ساخته بود که به قدری به کارخانه نزدیک بود که اگر کارگران فرصتی هم برای استراحت مییافتند گویی همچنان در محیط کار بودند. او همچنین برای کودکانی که در کارخانه کامفورد برایش کار میکردند مدرسه شبانهای بنا کرد و به بهترین شاگردان نیز گاوهای شیری جایزه میداد. او همچنین مقادیر کمی از مستمری کارگران را برایشان نگه میداشت.در حقیقت باید گفت عملکرد وی با سایر کارخانهداران آن دوره بسیار متفاوت بود.
از دیگر دستاوردهای انقلاب صنعتی در کارخانههای نساجی (سال ۱۸۳۳) آن بود که مجلس قانونی تصویب کرد که بر اساس آن استخدام کودکان زیر ۹ سال در کارخانههای نساجی ممنوع بود و کودکان زیر ۱۳ سال بیش از ۹ ساعت در روز یا ۴۸ ساعت در هفته مجاز بهکار کردن نبودند. همچنین افراد زیر ۱۸سال بیشتر از ۱۲ ساعت در روز و ۶۹ ساعت در هفته اجازه کار کردن نداشتند و کار کردن در طول شب برای کودکان ممنوع بود. همچنین کودکان ۹ تا ۱۱ سال که در کارخانه استخدام میشدند موظف بودند روزانه دوساعت درس بخوانند و آموزش ببینند.
ارسال نظر