دارالفنون، بزرگترین قطب علمی کشور
گروه تاریخ و اقتصاد: بخش هفتم از گفتوگوی نمایندگان مجلس شورای ملی در روز شنبه، پنجم اردیبهشت ۱۲۸۷ شمسی را میخوانید. رئیس: آن روز در باب تجدید کنترات (مسیو داشر) و همچنین در باب زیاد کردن دو کلاس درس علم تجارتى در مدرسه فلاحت، وزیر تجارت لایحه تقدیم کردند مذاکره شده، چون عده کامل نبود راى گرفته نشد حال خوب است امروزه مذاکره شده راى گرفته شود.
وکیلالتجار: در باب تجدید کنترات مسیو داشر پریروز کسی که اصرار داشت بنده بودم، ولى بنده کنترات او را ندیده بودم و آن اعتراضات سابقه هم ابدا وارد نیست، زیرا که او را به اسم ریاست مدرسه در تحت حکم صدارت و وزیر امور خارجه کنترات کردهاند، در این صورت فایده ندارد ما باید بدانیم که این شخص به چه شروط کنترات خواهد شد اگر مثل سابق باشد فایده ندارد.
گروه تاریخ و اقتصاد: بخش هفتم از گفتوگوی نمایندگان مجلس شورای ملی در روز شنبه، پنجم اردیبهشت ۱۲۸۷ شمسی را میخوانید. رئیس: آن روز در باب تجدید کنترات (مسیو داشر) و همچنین در باب زیاد کردن دو کلاس درس علم تجارتى در مدرسه فلاحت، وزیر تجارت لایحه تقدیم کردند مذاکره شده، چون عده کامل نبود راى گرفته نشد حال خوب است امروزه مذاکره شده راى گرفته شود.
وکیلالتجار: در باب تجدید کنترات مسیو داشر پریروز کسی که اصرار داشت بنده بودم، ولى بنده کنترات او را ندیده بودم و آن اعتراضات سابقه هم ابدا وارد نیست، زیرا که او را به اسم ریاست مدرسه در تحت حکم صدارت و وزیر امور خارجه کنترات کردهاند، در این صورت فایده ندارد ما باید بدانیم که این شخص به چه شروط کنترات خواهد شد اگر مثل سابق باشد فایده ندارد.
وزیر تجارت: تقدیم آن لایحه براى این بود که اضافه حقوق را مجلس تصویب میکند یا نه و اما در باب کنترات او، او را من خودم میدانم که چه قرار بدهم و میدانم که او معلم باشد چه باید بکند. پیشنهاد لایحه فقط براى این بود که این چهارده هزار فرانک که مواجب او بود با آن اضافه که میخواهد تصویب میشود یا نه اگر میکنید بگویید و الا بگویید مدرسه تجارت نباشد.
وکیلالتجار: وکلای محترم تا ندانند که وجود این شخص براى چیست نمیتوانند تصویب نمایند. باید معلوم شود که براى چیست و شرایطش چیست آن وقت شاید بیشتر هم تصویب کنند.
وزیر تجارت: اگر بنا باشد تمام جزئیات کنترات را بگویم دیگر مسوولیت از براى بنده نمیماند اختیار شرایط کنترات با من است آن وقت دوره دیگرى بوده و ترتیبات دیگر داشت. امروز بنده مسوولم و ترتیبات دیگر دارد اگر شما میخواهید مدرسه فلاحت صحیحى داشته باشید باید در سال یک مقدار زیادى هم بدهید که آن مدرسه اسبابى را که براى فیزیک و شیمى و سایر چیزهایی که لازم دارد مصرف کند تا آنکه مثل مدارس منظم ممالک متمدنه باشد و الا با این مبلغ که تا حال داده شده مدرسه فلاحت آنطورها تکمیل نخواهد شد و جزئیاتش را نباید بنده بگویم.
آقا میرزا سید حسن: این لایحه که جناب وزیر تجارت پیشنهاد کردهاند ورود آن به مجلس موافق اصل نوزدهم قانون اساسى خلاف است، زیرا که بدوا لوایحى که راجع به مدارس است باید به نظر وزیر علوم و معارف رسیده ایشان تصویب نموده بعد بیاید به مجلس و مخارج آن را هم وزیر علوم باید تصویب نمایند نه اینکه وزیر تجارت مستقیما به مجلس یا به کمیسیون مالیه بدهد.
وزیر تجارت: در این باب جنابعالى اشتباه کردهاید بعضى مدارس که مخصوص علمى و ادارهای است باید تحت نظارت وزیر مسوول آن اداره باشد، زیرا که شاید وزارت علوم از پروگرام آن کاملا مستحضر نباشند و در همه جا هم معمول است مثل مدرسه نظامى که در تحت نظارت وزارت جنگ است.
مخبرالملک: اینکه مملکت محتاج به وجود مردمان با علم است شبهه ندارد. خاصه مملکت ما ولى در این موقع باید یک راى اساسى عرض کنم ما یک مدرسه دارالفنونى داشتیم و آن مدرسه بود خیلى عالى که تمام شعب علم در آنجا تدریس میشد و آن بنا را هم مرحوم میرزا تقى خان امیر اتابک بنیاد کرده بود و قبل از آن که معلمین او از خارج وارد شوند رنود عذر آن وزیر بزرگ را خواستند و شاید میخواستند که درب آن مدرسه را هم ببندند، ولى چون معلم را خواسته و بقائى برپا شده بود دیگر خجالت کشیدند آن بنا را منهدم سازند و از قرارى که ما از معمرین خودمان شنیدهایم مرحوم ناصرالدین شاه در اوایل خیلى همراهى به آن مدرسه فرمودند و اکثر روزها به آنجا تشریف برده و موجبات تشویق را نسبت به معلم و معلمین از قبیل دادن انعام و مواجب و نشان به عمل آورده بعد به واسطه بىمبالاتى یکى دو نفر که آن زمان بعضى عنوانات بىموقع کرده و برخى حرفها گفته بودند و به سمع شاه رسید سلب میل شاه مرحوم را نمود، زیرا که آن وقت گوشهاى مردم مستعد شنیدن آن اظهارات نبود و از آن به بعد دیگر به آن مدرسه اعتنایى نشد. از همه بدتر این بود که هر شاگردى که در آن مدرسه فارغالتحصیل شده و بیرون آمده به هیچ وجه کارى به او رجوع نکردند و کم کم رجال دولت را از اشخاص بىسواد بىعلم قرار دادند و به مقصود خود نایل گشتند و کار به جایى رسید که شاگردان آن مدرسه پس از تحصیل زیاد مجبور شدند به کاسبى مشغول شوند این بود تا زمان ورود بلژیکیها به این مملکت و در آن زمان عده از مردم از روى دانستن و ندانستن عزیز شدند و چنانچه در سابق معمول این مملکت بود که کار را از براى شخصى میخواستند نه شخص را براى کار این بود که چون مسیو داشر بیکار بود گفتند خوب است مدرسه فلاحت تشکیل شود مبلغى هم پول دادند و تاکنون فایده از آن نبردهاند و در همان زمان مدرسه دارالفنون فریاد میزد که این همه پول میدهند به آن مدرسه اگر میخواهید این مدرسه صورت حقیقت پیدا کند براى ما هم بدهید ابدا گوش ندادند.
ارسال نظر