داستان نفت؛ از کشف تا ملی شدن
محمد علافپور صنعت نفت ایران از بدو پیدایش در پنجم خردادماه ۱۲۸۷ هجری خورشیدی، آبستن حوادث تلخ و شیرین فراوانی بوده است. حوادثی که تاریخ ۱۰۶ ساله صنعت نفت ایران را رقم زدهاند و بازخوانی و نگاهی دوباره به آنها، علاوهبر آنکه تداعیگر عظمت صنعت نفت و اقتدار ایران است، زمینهساز تحصیل تجاربی تازه برای تحکیم صنعت نفت کشورمان به شمار میآید؛ صنعتی که با تار و پود هر ایرانی عجین شده و در کنار هزاران جاذبه بی بدیل دیگر، نام ایران را برای جهانیان به تصویر میکشد.
۲۵ سال پس از فوران نفت در قاره آمریکا، شرکتی تجاری در استان بوشهر امتیازنامهای را از ناصرالدین شاه دریافت کرد که به نخستین امتیازنامه اکتشاف نفت «ایران» معروف شد؛ آلبرت هوتز هلندی با میانجی گری هموطن خود «هوتوم شیندل» که در آن موقع بهعنوان مهندس معادن در وزارت معادن ایران کار میکرد و از وجود منابع سوخت زیرزمینی مانند قیر، زغال سنگ و نفت در این منطقه باخبر بود، طی این قرارداد به اکتشاف نفت در ایران مبادرت کرد.
محمد علافپور صنعت نفت ایران از بدو پیدایش در پنجم خردادماه ۱۲۸۷ هجری خورشیدی، آبستن حوادث تلخ و شیرین فراوانی بوده است. حوادثی که تاریخ ۱۰۶ ساله صنعت نفت ایران را رقم زدهاند و بازخوانی و نگاهی دوباره به آنها، علاوهبر آنکه تداعیگر عظمت صنعت نفت و اقتدار ایران است، زمینهساز تحصیل تجاربی تازه برای تحکیم صنعت نفت کشورمان به شمار میآید؛ صنعتی که با تار و پود هر ایرانی عجین شده و در کنار هزاران جاذبه بی بدیل دیگر، نام ایران را برای جهانیان به تصویر میکشد.
۲۵ سال پس از فوران نفت در قاره آمریکا، شرکتی تجاری در استان بوشهر امتیازنامهای را از ناصرالدین شاه دریافت کرد که به نخستین امتیازنامه اکتشاف نفت «ایران» معروف شد؛ آلبرت هوتز هلندی با میانجی گری هموطن خود «هوتوم شیندل» که در آن موقع بهعنوان مهندس معادن در وزارت معادن ایران کار میکرد و از وجود منابع سوخت زیرزمینی مانند قیر، زغال سنگ و نفت در این منطقه باخبر بود، طی این قرارداد به اکتشاف نفت در ایران مبادرت کرد. بعد از اخذ امتیاز، کارکنان هوتز در نواحی «دالکی» مشغول کاوش و جستوجو شدند.
گروه هلندی بلافاصله اهالی مجاور مناطق نفتی دالکی را بهکار گرفتند، گرچه مقداری نفت روی زمین تراوش کرده بود، اما چاههایی که حفر شد، به نفت نرسید. عدهای به انتخاب مکان چاهها خرده گرفتند؛ اما با این حال پس از آنکه حفاری چاههایی به عمق ۲۷۰ متر در دالکی و کمی کمتر از آن در «سالاخ» نیز به مخزن نفت منتهی نشد، شرکت دست از فعالیت کشید و سرانجام در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی منحل شد. در همین زمان «دمورگان» باستانشناس و زمینشناس فرانسوی که در جنوب غربی و غرب ایران برای دستیابی به آثار باستانی بهکار حفاری مشغول بود، با مشاهده وجود نفت در حوالی «مسجدسلیمان» و همچنین در محل «چاه سرخ» نزدیک ذهاب عنوان کرد میتوان از آن ناحیه نفت استخراج نمود. مشاهدات دمورگان راجع به نفت بهصورت مقالهای مفصل در مجله معادن، در پاریس منتشر شد. در پی درج این مقاله، «آنتوان کتابچی خان» رئیس و قانوننویس سابق گمرک ایران که برای انجام ماموریت به بروکسل اعزام شده و در مسافرتهای خود به نقاط غرب ایران، آثار سطحی نفت را مشاهده و از وجود منابع مهم نفت در ایران اطمینان پیدا کرده بود، چمدانهای خود را به مقصد پاریس بست تا با «سردراموند ولف» وزیر مختار سابق انگلیس در ایران راجع به معادن نفت ایران و امکان بهرهبرداری از آنها مذاکره کند. ولف هم که پیشتر اطلاعاتی از این مساله داشت، ظاهرا تنها برای مقابله با نفوذ روسها در جنوب ایران، گرفتن امتیازی در این باره را مفید دانست.
کتابچی که بوی نفت به مشامش خورده بود در مرحله بعد با یک سرمایهدار خطرپذیر انگلیس به نام «ویلیام ناکس دارسی» مذاکره کرد؛ دارسی از سرمایهداران مشهور و دیپلماتی بازنشسته بود که در تجهیز عوامل تولید و کسب سود، کارنامه درخشانی داشت.
او که پیش از این در زمینه استخراج طلا در استرالیا فعالیت میکرد و به واسطه اقبال خوب و روحیه ریسکپذیری، به ثروت سرشاری دست پیدا کرده و به انگلیس بازگشته بود، پس از گفتوگو با کتابچی خان و دراموند ولف مصمم شد اقبال خود را درباره سرمایهگذاری برای کشف نفت در جنوب ایران بیازماید. در همین حین، دارسی برای حصول اطمینان از وجود نفت در جنوب، دو مهندس زمینشناس را روانه ایران کرد که گزارش این زمینشناسان وجود منابع نفتی در مناطق غرب و جنوب ایران را مورد تایید قرارداد. دارسی پس از کسب اطمینان، دو نفر از نمایندگان خود را به نامهای «آلفردماریوت» و «ادوارد کرت» به ایران اعزام کرد، در این هنگام «سر آرتورهاردینگ» سفیر انگلیس در تهران نیز تلاش کرد، در تحصیل امتیازنامه به دارسی کمک کند. هاردینگ همچنین برای اینکه اعطای امتیاز با مخالفت روسها مواجه نشود، پیشنهاد کرد پنج ایالت شمالی ایران در قلمرو امتیازنامه قرار نگیرد.
در نهایت «ماریوت»، نماینده دارسی، با کمک هاردینگ و با رایزنی و پرداخت رشوه به «امین السلطان» و دیگر درباریان موفق شد، تا امتیاز مورد نظر را که به «امتیاز دارسی» معروف شد در روز ۷ خرداد ۱۲۸۰ به امضای مظفرالدین شاه برساند.
امتیاز دارسی در ۱۸ بند تنظیم شد و براساس آن مقرر شد، صاحب امتیاز حق تفحص، استخراج، حمل و نقل و فروش نفت و گاز طبیعی، موم طبیعی و قیر را در سراسر ایران به استثنای پنج استان شمالی آذربایجان، مازندران، استرآباد، گیلان و خراسان به مدت ۶۰ سال در اختیار گیرد.
صاحب امتیاز در خلال این مدت، از پرداخت هرگونه مالیات و عوارض گمرکی معاف بود و در ازای بهرهبرداری از موارد مذکور در امتیازنامه موظف شد، مبلغ ۲۰۰ هزار لیره به صورت نقد و ۲۰۰ هزار لیره به صورت سهام به اضافه ۱۶ درصد سود خالص تمامی شرکتهایی را که به موجب امتیاز تاسیس میشد، به دولت ایران پرداخت کند. همچنین صاحب امتیاز، حق انحصاری لولهکشی نفت و گاز را در قلمرو امتیاز به دست آورد و مختار بود در این قلمرو، اراضی دولتی را رایگان و زراعی را با بهای عادلانه مورد استفاده قرار دهد و اراضی و املاک مشخص را با رضایت صاحبان آنها خریداری کند. دولت ایران نیز موظف بود، اقدامات لازم را در جهت حفظ امنیت لازم برای اجرای امتیازنامه، به عمل آورد. همچنین برای حل اختلافات احتمالی درخصوص تفسیر مفاد امتیازنامه، رجوع به حکمیت پیشبینی شد. و البته براساس مفاد امتیازنامه در پایان دوره امتیاز، تمامی تاسیسات ایجاد شده با دولت ایران واگذار میشد. نکتهای که باید در خصوص امتیاز دارسی به خاطر داشت این است که هنگام واگذاری این امتیاز، نه امتیازدهنده و نه امتیاز گیرنده از آینده نفت ایران اطلاعی نداشته و پیشرفتهای علمی که بعدها برای کاوش نفت بهکار گرفته شد، هنوز حاصل نشده بود؛ بنابراین در زمان اعطای امتیاز، پیشبینی قطعی میزان ذخایر نفت در ایران امکانپذیر نبود. در نتیجه، میتوان گفت امتیازنامه، پیشنهادی بود که یک سرمایهدار ماجراجوی خارجی به دولت ایران داده و حاضر شده بود، ریسک سرمایهگذاری مربوط به آن را بپذیرد. در ضمن، اولیای دولت ایران نیز بدون اطلاع از چگونگی امر و ماهیت ثروت نفت کشور و بدون دقت درباره شرایط پیشنهادهای دارسی و پیشبینی آینده آن، امتیازنامه را به امضای شاه رسانده بودند.
داستان کشف و نافرمانی
چند ماه پس از امضای امتیازنامه، دارسی چند حفار لهستانی را با ریاست «رینولدز» به ایران اعزام کرد. آنها در منطقه «چاه سرخ» در شمال «قصر شیرین» سرگرم کار شدند و در تابستان ۱۲۸۲ نخستین چاه را در عمق ۵۰۷ متری به نفت رساندند که نفت مختصری به دست آمد؛ چند ماه بعد چاه دوم نیز در عمق مشابهی، به نفت رسید، اما باز هم محصول به دست آمده قابل توجه نبود. در این زمان مشخص شد به واسطه کم بودن میزان نفت منطقه و دور بودن آن از سواحل خلیجفارس (در حدود یک هزار کیلومتر)، ادامه کار در آنجا مقرون به صرف نیست.
دارسی بهزودی متوجه شد سرمایهها و وسایل او ممکن است، نتواند از عهده تامین هزینههای سنگین حفاری در چنین سرزمین دور افتادهای برآید، از این رو با «آلفونس روچیلد» فرانسوی برای سرمایهگذاری تماس گرفت. دولت بریتانیا وقتی از این تماس باخبر شد، به تکاپو افتاد تا امتیازنامه از دست انگلیسها خارج نشود. «ارنست پرتیمن» وزیر دریاداری انگلستان، نامهای به دارسی نوشت و از او خواست تا از فروش امتیازنامه منصرف شود. همچنین بر آن شد تا در محافل مالی شخصیت معتبری بیابد که قادر به جلب سرمایهگذاران ثروتمند باشد؛ «لرد استراتکونا» بنیانگذار راهآهن پاسیفیک در کانادا و بانک مونترال که پست کمیسر عالی کانادا در لندن را به دست آورده بود، شخصیت مورد نظر پرتیمن بود. از اینرو وزارت دریاداری انگلیس با کمک لرد استراتکونا شرکت نفت برمه را متقاعد کرد که به سرمایهگذاری دارسی کمک کند.
در اوایل سال ۱۲۸۴ یک سندیکای امتیازات با سرمایه صد هزار لیره تشکیل شد که ۹۵ هزار لیره آن متعلق به شرکت نفت برمه و ۵ هزار لیره متعلق به لرد استراتکونا بود. به این ترتیب وزارت دریاداری موفق شد امتیاز دارسی را همچنان در دست انگلیسها نگاه دارد.
سندیکا در سال بعد با مشکل جدیدی مواجه شد؛ احساسات ضداستعماری که با لغو امتیاز تنباکو بهطور موقت خاموش شده بود، حال بهصورت مخالفت با رژیم استبدادی مظفرالدین شاه بار دیگر به خروش آمد و اینبار سرسختانه تقاضای تدوین و اجرای قانون اساسی را داشت. سرانجام مظفرالدین شاه در بستر مرگ فرمان مشروطیت را امضا کرد و چند روز بعد در گذشت.
در این میان روسیه و بریتانیا که نگران منافع خود در ایران بودند، رقابت دیرین را کنار گذاشتند و در سال ۱۲۸۶ در سنپترزبورگ قراردادی امضا کردند و براساس آن نیمه شمالی ایران به منطقه نفوذ روسیه و نیمه جنوبی آن به منطقه نفوذ بریتانیا تقسیم شد و درست در همین زمان امینالسلطان، صدراعظم ایران در تهران به قتل رسید.
به دور از هیاهوهای سیاسی آن روزها در تهران، کارکنان دارسی عملیات حفاری را در مسجدسلیمان آغاز کردند اما مردم ایران که دلمشغول مبارزه برای تاسیس یک دولت مشروطه بودند، کاری به بریتانیا و امتیاز نفت نداشتند و آن زمان هنوز نفت مسالهشان نبود. برای محافظت کارکنان دارسی، دولت انگلیس یک گروه ۲۰ نفری از سربازان هندی را به فرماندهی ستوان آرنولد ویلسون به منطقه اعزام کرد.
در این میان تامین منابع مالی برای ادامه عملیات بهصورت یک مشکل جدی درآمده بود. در اوایل سال ۱۲۸۷ کمپانی نفت برمه، یک بازرس را برای تحقیق درباره به صرفه بودن یا نبودن عملیات حفاری به ایران اعزام کرد. با نظر این بازرس دستور توقف کار و بازگشت به لندن داده شد.
رینولدز با وجود دستور لندن، کار را ادامه داد و پس از مدت کوتاهی، یعنی در روز ۲۶ماه مه سال ۱۹۰۸ برابر با ۵ خرداد ۱۲۸۷ شمسی در ساعت چهار صبح، مته حفاری در عمق ۱۱۸۰ پا به نفت رسید که به ارتفاع ۵۰ متر به بالا فوران کرد و سرانجام انگلیس با یک سرمایهگذاری ۴۰۰ هزار لیرهای، پس از هشت سال، موفق به اکتشاف نفت در ایران شد. دارسی که هیچگاه به ایران سفر نکرده بود به مناسبت دریافت این خبر، نیم تاج طلا به همسر خود طی یک مراسم باشکوه هدیه داد.
اینک باید طرح مناسبی برای ایجاد یک کمپانی کارآمد با تامین مالی کافی تدوین میشد تا بتواند عملیات را بهطور کامل پوشش دهد. پس از ماهها مذاکره میان لرد استراتکونا، دارسی، کمپانی نفت برمه، بانکداری، تکنیسینها و وکلای دعاوی، سرانجام چارچوب طرح تشکیل کمپانی نفت انگلیس و ایران (آنگلوپرشیا اویل کمپانی یا APOC) تدوین شد.
اما پیش از تشکیل چنین شرکتی، حقوق دارسی که دارنده امتیاز بود و بخش بزرگی از سرمایه شخصی خود را در این راه گذاشته بود باید جبران میشد. از این رو در سال ۱۲۸۸ قراردادی میان دارسی و گروه برمه به امضا رسید که به موجب آن وی موافقت کرد در برابر مبلغ ۲۰۳ هزار لیره و ۱۷۰ هزار سهم از سهام عادی کاملا تادیه شده آن گروه، امتیازنامههای خود را به همراه تمام حقوق و سهام خویش در قراردادهای مختلف مربوط به آن بفروشد.
هرچند آنها نمیتوانستند بدون موافقت دولت ایران امتیازنامه را به طرفی دیگر انتقال دهند، اما یافتن راهحلی برای این مشکل چندان دشوار نبود، چون کتابچی، کمیسر عالی نفت از سوی دولت ایران، شریک خود دارسی بود. برای جلب موافقت کتابچی در انتقال امتیازنامه، دارسی از مجموعه ۱۷۰هزار سهم خود در گروه برمه ۱۱ هزار و ۹۰۰ سهم را به وی منتقل کرد و کار به انجام رسید و به این ترتیب در سال ۱۲۸۸ کمپانی نفت انگلیس و ایران با سرمایه ۲ میلیون لیره استرلینگ تشکیل شد. در هیاتمدیره هفت نفره کمپانی علاوهبر لرد استراتکونا که به سمت ریاست تعیین شده بود، دارسی و سر جان کارگیل نیز عضویت داشتند. کارگیل نقش فعالی در مذاکرات با وزارت دریاداری برای تشکیل APOC برعهده داشت. از کشف نفت تا تشکیل APOCایران درگیر مبارزات استقرار مشروطیت بود و ناآرامیهای پایتخت به نواحی جنوبی ایران کشیده نشده بود. کمپانی نفت برنامه کشیدن لولهای به آبادان در دهانه شمالی خلیجفارس را پیش میبرد و قرار بود تصفیه خانهای نیز در آنجا به راه اندازد.
ادامه دارد
ارسال نظر