نامهها و اسناد امیرکبیر
امیر نیز به شکل روزانه مراقب تمام کارهای شاه جوان بود و هر روز به او دستورالعملی صادر میکرد که مثلا امروز چه کار باید بکند، از نظام سان ببیند، نامههای سفرای خارجی را پاسخ دهد، به نامههای حاکمان ایالات و ولایات پاسخ دهد و... تمام این موارد در نامههای امیرکبیر هست و از آنها مشخص میشود که در طول سهسال و اندی صدارت روزی یک نامه به شاه جوان مینوشته است. اما متاسفانه امروز تمام این نامهها در دست نیست و آنچه باقی مانده ۳۰۰نامه است. بعد از تطبیق این نامهها با نامهها و اسناد دیگر متوجه حدود ۴۰نامه دیگر نیز شدم که مربوط به دوست علیخان معیرالممالک است و گویا مرحوم زریاب آنها را ندیده بود. به هر حال مجموعه این نامهها را نسخهبرداری و مرتب کردم. متاسفانه اکثر این نامهها تاریخ ندارد. بنابراین تعیین ترتیب تاریخی آنها دشوار است. این یکی از نقصهای کار امیرکبیر بوده که تاریخ نامهها را قید نکرده است، شاید هم بهدلیل عجله در کار این اتفاق رخ داده است. راجع به میرزا تقیخان امیرکبیر تحقیقات چندی صورت گرفته است. آنچه را که بتوان یک تحقیق اصیل تاریخی خواند، کتاب مرحوم عباس اقبالآشتیانی و سپس کتاب امیرکبیر و ایران نوشته دکتر فریدون آدمیت است.
کتاب دکتر آدمیت البته با وجود همه اهمیت و شرافتی که دارد، متاسفانه فاقد نشانی اسناد و مدارک است. اصولا دکتر آدمیت عادت نداشت که نشانی اسنادش را ارائه دهد. مثلا نامهای از مرحوم امیرکبیر نقل کرده و نوشته از اسناد وزارت امور خارجه ایران یا انگلستان است. اما اینکه این سند را کجا میتوان یافت، معلوم نیست. بخش بیشتری از اسناد درباره امیرکبیر در یک مجموعه خطی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است. زمانی که مرحوم عباس اقبالآشتیانی و مرحوم دکتر قاسم غنی قصد داشتند اثری مفصل راجع به امیرکبیر تالیف کنند، هرجا سندی راجع به امیرکبیر در هر کتابخانه یا مجموعهای از جمله کتابخانه سلطنتی کاخ گلستان مییافتند، رونوشتی تهیه میکردند و آن را در یک مجموعه مفصل خطی گرد میآوردند. بخش کمتر این اثر به خط مرحوم عباس اقبال و بخش مفصلتر به خط مرحوم دکتر قاسم غنی است. تعدادی از نامههای این مجموعه را ذیل نامههایی که امیرکبیر به ناصرالدینشاه نوشته در این کتاب گرد آوردهام. این کار بخش عمده جلد اول کتابی است که در سال۱۳۷۱ شمسی منتشر شد. قسمت دیگر جلد اول به کتابی
تاریخی- داستانی راجع به امیرکبیر مربوط میشود که شیخالمشایخ امیر معزی با نام نوادر الامیر نوشته است.
شیخالمشایخ در اواخر دوره احمدشاه قاجار رئیس کتابخانه سلطنتی بوده است. او یک شخصیت ملی بوده و به مسائل مربوط به ایران بهویژه امیرکبیر و کارهایش علاقه زیادی داشته است؛ در نتیجه داستانهایی را که در میان مردم راجع به امیرکبیر رواج دارد، گردآوری کرده است. رواج این داستانها نشانگر آن است که مردم شخصیت نجاتدهنده خود را در وجود شخصیتی که در آن زمان امیرکبیر بوده، ترسیم میکردهاند. برخی از این داستانها ممکن است واقعیت تاریخی نداشته باشد یا ممکن است امری ساختهشده در ذهنیت توده مردم باشد. اما قطعا تعداد زیادی از این داستانها واقعیت دارد؛ زیرا در آثاری دیگر نیز به آنها اشاره شده است. مثل داستان مربوط به سماورساز اصفهانی که معروف است و مرحوم ابوالحسن فروغی نیز بعدها درباره آن مقالهای نوشته است. به هر حال اهمیت کار شیخالمشایخ آن است که در دورهای نزدیک به زمانه امیرکبیر میزیسته و برادر مادری خودش در دستگاه امیرکبیر کار میکرده است.
در جلد دوم این کتاب از منابع سازمان اسناد ملی استفاده کردم. در این سازمان اسناد زیادی درباره تاریخ دوره قاجاریه است که متاسفانه اکثر اینها تا به حال به چاپ نرسیده است. اگر بخواهیم تاریخ ایران در ۲۰۰سال اخیر را بنویسیم، مهمترین اسناد در خود ایران است و بخش عمدهاش در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشود که بخشی از آن از کتابخانه سلطنتی به سازمان اسناد منتقل شده است. آثار زیادی درباره تاریخ دوره قاجاریه تالیف شده است؛ اما این آثار بیشتر قصه-تاریخ است، یعنی کسانی آنها را نوشتهاند که منتسب به دربار و سلطنت بودند و مجبور بودند که ملاحظاتی داشته باشند و این ملاحظات از ارزش تاریخی کار ایشان کاسته است. اما در اسناد چنین کتمانی دیده نمیشود؛ زیرا بنا نبوده است که این اسناد منتشر شود و در نتیجه نویسندگان مطالب واقعی را مینوشتند.
سیدعلی آلداود
نویسنده کتاب «امیرکبیر و ناصرالدین شاه»