واگیری‌های مرگبار

عطارها تمام دردها را درمان می‌کردند.  عموما بیماران مریضی خود را در گوش عطاران نجوا می‌کردند، آنها به عطاران، بیش از حکیمان اعتماد داشتند؛ زیرا عطار، بیمارش را نمی‌شناخت؛ به‌ویژه زنان که به‌دلیل پوشششان قابل شناسایی نبودند؛ در نتیجه با اطمینان، مشکلات و مریضی خود را برای آنان شرح می‌دادند. در عطاری‌های دوره قاجار، در مجاورت مواد گوناگون، داروهای گیاهی نیز عرضه می‌شد. داروهای موجود در عطاری‌ها شامل گیاهان دارویی خشک شده بود که برای ساختن جوشانده، ضمادها و دم‌کرده‌ها استفاده می‌شد.  در اواخر دوره قاجار علاوه بر داروهای گیاهی، مقادیر کمی از مواد شیمیایی اروپایی مانند سولفات آهن و مس، سولفات کینین، پوست درخت گنه‌گنه، زاج سفید، بوراکس، کربنات سود و پتاس، کلرور جیوه و تارتاریک اسید نیز در برخی عطاری‌ها یافت می‌شد. ازآنجاکه سیستم بهداشت و درمان دوره قاجار، متولی خاصی نداشت و هیچ سازمانی به سلامت عمومی مردم رسیدگی نمی‌کرد، شیوع بیماری‌های همه‌گیر بسیار فراوان بود. از سوی دیگر، عدم اعتنا به اصول بهداشت فردی و جهل عمومی موجب می‌شد تا محل سکونت مردم نیز غیربهداشتی باشد. حمام‌ها مکان بسیار مناسبی برای گسترش و انتشار بیماری‌های پوستی و عفونت‌های قارچی محسوب می‌شد. همچنین گسترش بیماری‌های متداول دوره قاجار به‌دلیل وفور حشرات ناقل و آب آشامیدنی غیربهداشتی تسهیل می‌شد. مگس‌ها، کک‌ها، شپش‌ها و پشه‌ها در همه جا حضور داشتند و هیچ اقدامی علیه آنها صورت نمی‌گرفت.  به همین دلیل غالبا شیوع بیماری‌های واگیر منجر به اپیدمی‌های مرگبار در کشور می‌شد؛ به‌گونه‌ای‌که گاهی یک منطقه را به کلی فلج یا خالی از سکنه می‌کرد و این کاهش جمعیت بر اقتصاد ایران تاثیر مخربی داشت. در ادامه، به برخی مشکلات نظام بهداشتی کشور می‌پردازیم که منجر به اصلاح و تغییر این سیستم در دوره قاجار شد.

  بروز اپیدمی‌های مرگبار و تغییر نظام بهداشتی

تغییر نظام بهداشتی کشور و توجه دربار به پزشکان خارجی دلایل بسیاری داشت؛ از جمله، شیوع بیماری‌های واگیر، نبود رعایت بهداشت عمومی، آلودگی آب‌ها، عقاید خرافی حاکم بر جامعه و... در آشپز خانه‌ها، ظروف و مواد غذایی، آلوده به فضولات موش و گاهی لاشه آنان بود. عقاید خرافی هم چون نوشیدن آب خزینه برای جلوگیری از درد زایمان با علاج درد سینه و مری بر گسترش بیماری‌ها می افزود، آب مصرفی مردم نیز که از آب انبارها و چاه و رودخانه تامین می‌شد، اغلب ناپاک و آلوده به فاضلاب شهری و روستایی بود، آب کاروانسراهای بین راه نیز از آب انبارهایی تامین می‌شد که در آن اغلب، اجساد حیوانات بیابانی و انواع کرم‌ها یافت می‌شد. علاوه بر آن، مقررات قرنطینه در ایران یا وجود نداشت یا بسیار ابتدایی بود؛ در نتیجه بیماری‌های واگیر‌دار به راحتی از مرزها وارد ایران می‌شد.

 همان‌گونه که گذشت در عهد قاجار، شیوع بیماری‌هایی چون وبا، طاعون و... اغلب به‌صورت اپیدمی‌های مرگبار درمی‌آمد و تلفات بسیاری به بار می‌آوردند. نمونه آن، طاعون سال۱۲۴۷ قمری است که حدود ده تا دوازده هزار نفر را به کام مرگ کشاند یا وبای سال۱۲۵۰ قمری که باعث تلف شدن عده کثیری از مردم شد. اعتمادالسلطنه از بروز وبا در سال ۱۲۶۹ قمری در لواسان خبر می‌دهد و به نوشته احتشام‌السلطنه در وبای سال۱۲۸۸ قمری، هزاران نفر جان خود را از دست دادند و اپیدمی دیگری از این بیماری در سال۱۲۸۸ قمری در دارالخلافه و اطراف آن گزارش شده است. همچنین وبای سال۱۳۲۲ که از هندوستان به ایران و افغانستان سرایت کرد و تلفات بسیاری داشت. این‌گونه گزارش‌ها در سفرنامه‌های اروپاییان نیز فراوان به چشم می‌خورد؛ از جمله گزارش دکتر پولاک از بیماری همه‌گیر آبله در سال۱۸۵۹ میلادی در قم و اصفهان که تلفات بسیاری به همراه داشته است و گزارش دکتر فوریه از وبای سال۱۸۸۹ میلادی در تجریش، زرگنده، رستم‌آباد و دزاشیب. در این دوران، درمان‌های سنتی قادر به مهار و کنترل این بیماری‌ها نبودند. به‌عنوان نمونه، درمان سنتی وبا شامل استفاده از داروهای سرد مزاج در برابر تب حاصل از وبا بود. از این رو، به بیماران آب سرد و آبغوره می نوشاندند. این عمل بیماران را به مرگ نزدیک‌تر می‌کرد. از سوی دیگر، طب نوین نیز برای بسیاری از بیماری‌های همه‌گیر از جمله وبا داروی مناسب نداشت و تنها راه درمان وبا، ارتقای بهداشت شخصی و عمومی و ایجاد قرنطینه در مرزهای کشور، برای جلوگیری از ورود این بیماری بود.

با توجه به مرگ‌ومیرهای ناشی از بیماری‌های شایع و در پی شکست ایران در جنگ با روسیه و آشکار شدن ضعف ایران در فنون نظامی، بهداشت و پزشکی، صاحب‌منصبان قاجار به فکر ایجاد اصلاحاتی در این زمینه افتادند.

 اعزام محصل طب به فرنگ، تاسیس مدارس نوین، ایجاد قرنطینه، تاسیس بیمارستان، داروخانه و آزمایشگاه، از جمله اقداماتی بود که موجب تغییر و تحول نظام سنتی بهداشتی جامعه ایران شد.

 نخستین معلمان داروسازی در ایران

مدرسه دارالفنون تهران در سال۱۲۶۸ قمری افتتاح شد. در آغاز، هفت شعبه درسی در دارالفنون تدریس می‌شد، طب و جراحی را دکتر پولاک و فیزیک و شیمی و داروسازی را مسیو فکتی تدریس می‌کرد. در دارالفنون یک آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی برای انجام کارهای عملی نیز ایجاد شد و به این ترتیب امکان تهیه نخستین داروهای سنتتیک و شیمیایی در آزمایشگاه دارالفنون به‌وجود آمد. داروهای شیمیایی عهد قاجار با داروهای امروزی تفاوت بسیاری داشتند. در آن دوره، دارو به‌صورت قرص و شربت آماده وجود نداشت، بلکه پزشک یا داروساز، اجزای دارو را با هم ترکیب و به‌صورت پودر یا حب (مخلوطی از مواد شیمیایی با عسل و آب) در اختیار بیمار قرار می‌داد، برای نمونه دکتر پولاک داروی پرقان را چنین توصیف می‌کند: سولفات دو سود خشک۴۴، کلرور دو سدیم۱۸، سولفات دو پتاس۲ و بی‌کربنات دو سود۳۶ را مخلوط کرده، روزی یک الى دو مثقال آن را در یک چارک آب نیم گرم ریخته، صبح ناشتا به بیمار نوشانده شود. از سوی دیگر، در قرن هجده و نوزده، درمان و داروشناسی نوین اروپا، هنوز بر اساس تجربه و خطا و مشاهدات نظری استوار بود و بر اصول علمی و تجربیات دقیق آزمایشگاهی متکی نبود به همین دلیل داروهای شیمیایی آن دوره، کاربرد و اثر محدودی داشتند؛ درحالی‌که امروزه، ساخت دارو بر اساس تمایل گیرنده (مولکول موجود در سلول‌های بدنی هست. تمایل گیرنده‌ها برای اتصال به یک دارو، حتی دز یا غلظت دارو و مکانیسم اثر آنها را (فارماکودینامیک) نیز تعیین می‌کند. اولین دارویی که بر اساس مکانیسم سلول و پیوند گیرنده با دارو تولید شد، داروی سالوارسان بود که در سال۱۹۰۷ میلادی توسط PaulEhrlich ساخته شد و این‌گونه تحول عظیمی در صنعت دارو‌سازی به‌وجود آمد. اما در قرن نوزدهم، در ایران، ساخت داروی شیمیایی محدود به آزمایشگاه دارالفنون بود. در شماره۱۰۲ روزنامه وقایع اتفاقیه آمده است که شاگردان دکتر پولاک در آزمایشگاه دارالفنون موفق به ساختن بعضی جوهریات فرنگی شده‌اند؛ از قبیل نمک فرنگی، سولفات دو زنگ، اکسید دو زنگ، سولفات دو فر، استات دو پتاس، اکسید دو پتاس، کربنات دو پتاس و به نظر می رسد فکنی نخستین کسی است که پس از ورود طب فرنگی به ایران، بیماران را قبل از عمل جراحی بیهوش می‌کرد. در شماره۹۹ روزنامه وقایع اتفاقیه در این مورد می‌خوانیم: « روز دوشنبه این هفته حکیم پولاک معلم، به اتفاق حکیم رومس و حکیم فکتی معلم دواسازی، برای بیرون آوردن سنگ مثانه در محله سنگلج شخصی را به داروی بیهوشی که در فرانسه اتر می‌گویند، مدهوش ساختند. یکی دیگر از معلمان دارالفنون، Schlimmer هلندی بود که بعد از مراجعت دکتر پولاک، به تدریس طب در دارالفنون پرداخت. از وی کتب بسیاری به زبان فرانسوی و فارسی باقی مانده است که مهم‌ترین آن « فرهنگ اصطلاحات پزشکی و داروسازی» به زبان فارسی است. این کتاب را می‌توان رابط اصطلاحات قدیم با لغات فنی و علمی جدید دانست.

 رویارویی و مخالفت با داروسازی جدید

در جوامع غیر پویا و سنتی، هرگونه تغییر و تحول با چالش‌های بسیاری از سوی اقشار گوناگون جامعه مواجه است؛ این مقاومت‌ها نه تنها با آموزش طب و داروسازی نوین بلکه با هرگونه تغییر نظام بهداشتی در کشور صورت می‌گرفت. از جمله مخالفت با تلقیح واکسن آبله و مقاومت در برابر گسترش قرنطینه در مرزها. درحالی‌که یکی از دلایل اصلی بروز اپیدمی‌های مرگبار، ناآگاهی عمومی و عدم رعایت بهداشت فردی بود. به‌عنوان نمونه، در بوشهر وقتی دستگاه ضد عفونی کننده برای شهر تهیه شد، مردم به مقابله با آن می‌پرداختند و می‌‌گفتند که این دستگاه، اسبابی برای جوشاندن کودکان است یا اهالی نصرت‌آباد که ساختمان قرنطینه و ایستگاه بهداشتی شهرشان را ویران کردند. کنت دو گوبینو در کتاب خود درباره عدم آگاهی و توجه مردم به اصول بهداشتی می‌‌نویسد: در سال۱۸۵۶ وبای سختی در تهران شایع شد. از همان روزهای اول به کمک جارچی‌‌ها به مردم اطلاع دادند که میوه و سبزی خام استفاده نکنند و آب را پس از جوشاندن، بیاشامند؛ اما مردم به این سخنان توجهی نکردند و در نتیجه عده کثیری بر اثر ابتلا به این بیماری جان خود را از دست دادند. مخالفت با داروسازی و داروخانه از سوی اقشار مختلف جامعه صورت پذیرفت که در ذیل به آنها می‌پردازیم:

 مخالفت حکیمان و عطاران

آموزش طب و داروسازی نوین، موجب نگرانی عطاران و حکیمان سنتی نیز شد؛ به‌طوری‌که جدالی بین دو نظام طب و داروسازی قدیم و جدید در گرفت و کار تا آنجا پیش رفت که در سال‌۱۲۷۶ اعلام شد که به‌دلیل مخالفت با طبابت فرنگی، طب سنتی نیز در دارالفنون تدریس می‌‌شود. روزنامه‌ وقایع اتفاقیه در این‌باره می‌‌نویسد: «چون بعضی از اهل ایران هنوز معتقد طبابت فرنگستان نبودند، محض اطلاع و استحضار شاگردهای طب، از طب متداول ایرانی، میرزا احمد حکیم‌باشی کاشانی را که عالم و عملا سرآمد اطبای ایران است، معین کردند که در مدرسه مبارکه، طب ایرانی نیز درس بگوید.» یکی از مخالفان سرسخت طب اروپایی حاجی میرزا بابا شیرازی، ملک‌‌الاطبا بود که رساله جوهریه را در انکار طب اروپایی نگاشت. وی در این رساله که به زبان عربی است، اشاره می‌‌کند که استفاده از داروها و جوهریات فرنگی به‌دلیل منافات با مزاج و طبیعت انسان مضر است و بر حکم عقل و گفته حکیمان قدیم، واجب است که از مصرف این نوع داروها احتراز شود، تاکید ملک‌‌الاطبا در این کتاب بر شیوه طب اروپایی نبود، بلکه مخالفت وی با ماهیت و خواص داروهای شیمیایی بود که توسط اروپاییان تجویز می‌‌شد و وی این داروها را برای بدن انسان مضر می‌‌دانست. استرآبادی یکی از شاگردان ملک‌‌الاطبا نیز معتقد بود که داروهای غربی ضررآور هستند؛ زیرا حالت طبیعی آنها تغییر شکل یافته است و ضمنا داروهای غربی در آب و هوایی متفاوت از ایران تولید شده‌اند؛ در نتیجه با مزاج مردم ایران سازگاری ندارند. وی همچنین با استفاده از داروی گنه‌‌گنه صادرشده از اروپا نیز مخالف بود؛ اما با گنه‌گنه که فرآوری شده در ایران بود، مخالفت نداشت. در این مورد، فلور معتقد است که این مخالفت‌ها به دلایل مالی بوده است؛ اما شاید بتوان آن را نوعی مخالفت با مظهر غرب دانست که منشأ کفرآمیز دارد. در طب اروپایی، مواد شیمیایی به جای گیاهان دارویی تجویز می‌شد. آنان از گردهای حاوی عناصر سمی نیز در طبابت استفاده می‌‌کردند و این بهانه‌‌ای برای طبیبان سنتی ایرانی در رد و انکار داروهای شیمیایی و طب اروپایی بود. فخرالاطبا پزشک معروف دیگری بود که اعتقاد داشت تمام داروهای اروپایی مضر هستند و هرکس از آنها استفاده کند، بیماری‌‌اش بهبود نخواهد یافت. وی معتقد بود که پزشکان اروپایی برای تمام بیماری‌‌ها فقط «یدید پتاسیم» را تجویز می‌‌کنند و اعتقاد داشت که مصرف این دارو نتایج بسیار منفی دارد.

   مخالفت مردم

مشکلات ایجادشده با دارو‌سازی نوین شامل داروهای جدید نیز بود؛ ظاهرا شورین آلمانی نخستین داروخانه جدید را در ایران تاسیس کرد. اما طبق گزارش دنیس رایت، مبلغان مذهبی خارجی در نقاط مختلف ایران، قبلا داروخانه‌هایی تاسیس کرده بودند. از جمله در سال۱۸۹۱، بانویی به نام مری برد، داروخانه‌‌ای در اصفهان دایر کرد. داروخانه‌ مری برد با وجود مخالفت متعصبان و پنج بار بسته شدن طی سال‌های ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۵، همچنان به کار خود ادامه داد.

دنیس رایت در ادامه می‌افزاید که مردم ایران تعصبی شدید علیه داروهای غربی داشتند و مدت‌ها طول کشید تا این تعصب از میان رفت و آنان با داروهای غربی خو گرفتند و در این مورد داستانی نقل می‌کند که یکی از کارمندان هارفورد جونز که ایرانی بود به تبی سخت مبتلا و بستری می‌شود؛ اما از داروهای فرنگی به‌شدت امتناع می‌ورزد تا اینکه با گرفتن فال حافظ، راضی به استفاده از داروهای شیمیایی می‌شود و بهبود می‌یابد.

دکتر فوریه نیز درباره مخالفت عوام مردم ایران با روش‌های درمانی اروپایی می‌نویسد: «در دوران شیوع وبا در سال ۱۸۸۹ میلادی دستور دادم، سه چادر نزدیک اردوی شاه برپا کنند و در آن یک دواخانه و چند پرستار و یک طبیب جوان ایرانی به نام محمودخان فرزند میرزا کاظم محلاتی را مسوول قرار دادم و گمان کردم؛ چون تمام کارکنان این قسمت مسلمان هستند، هیچ‌کس از قبول معالجات آنان، اکراهی نداشته باشد؛ اما گمانم باطل بود و همه، این کارها را از شیطنت من می‌دانستند. به ناچار مجبور شدم به جای استفاده از چنین سیستم سودمندی، تمام تلاشم معطوف نظافت و ضدعفونی کردن چادرها[ی قرنطینه] و سوزاندن لباس کسانی شود که از و با مرده بودند.»

  مخالفت دربار

علاوه بر مردم عادی، شاهان قاجار نیز در استفاده از طب اروپایی و داروهای شیمیایی، گاهی دچار تردید می‌شدند. دکتر فوریه درباره بیماری مظفرالدین‌شاه می‌گوید: «در ۲۵محرم سال۱۳۰۷ قمری مظفرالدین‌شاه به بیماری اسهال دچار شد و فخرالاطبا، شیخ الاطبا و میرزا زین‌العابدین را بر بالینش بردند، اعتمادالسلطنه به من گفت که اطبای ایرانی، بیماری را با ادویه مفرده معالجه می‌کنند و به دواهای فرنگی معتقد نیستند، شاه نیز چنین عقیده دارد. پس از چند روز حال شاه وخیم‌تر شد و معالجه حکیمان کارساز واقع نشد؛ در نتیجه شاه پس از سه روز تردید، تسلیم معالجات من شد، من بلافاصله شربتی از بیسموت که مقدار زیادی لودانوم داشت به شاه دادم و فردا صبح نیز یک گرم سولفات دو کینین به او خوراندم، روز بعد، معالجاتم موثر واقع شد و شاه بهبود یافت.»

  کنترل بیماری‌ها

با تاسیس داروخانه در کشور، آشنایی مردم با داروهای شیمیایی افزایش یافت و تاثیر این داروها در کنترل بیماری‌ها آشکار شد. البته قبل از تاسیس داروخانه‌های جدید، داروی فرنگی گنه‌گنه برای تب نوبه(مالاریا) مصرف می‌شد، علاوه بر آن کلرید جیوه و نمک فرنگی نیز جزو داروهایی بودند که در دسترس قرار داشتند؛ به‌ویژه در خانه‌های ثروتمندان ایران، همیشه مقداری گنه‌گنه و کلرید جیوه (برای کمک به هضم مواد غذایی) به‌صورت ذخیره یافت می‌شد؛ اما هنوز راهی طولانی وجود داشت تا داروهای شیمیایی مورد پذیرش جامعه قرار گیرد. از سوی دیگر، با گسترش بهداشت عمومی، تاسیس مجلس حفظ‌الصحه و گسترش طب و داروسازی نوین، شیوع بیماری‌های واگیر کاهش و آمار جمعیت افزایش یافت؛ به‌طوری‌که در اواخر دوره قاجار، جمعیت تهران حدود ۱۰برابر بیشتر از اوایل دوران حکومت قاجار شد. درباره کاهش بیماری‌‌های واگیر در شماره ۱۴۰ روزنامه وقایع اتفاقیه آمده است که ناخوشی وبا چنانچه در روزنامه های گذشته، نوشته شده، حال چندی است که از دارالخلافه تهران به کلی رفع شده و مطلقا ظهوری ندارد و در این ایام، بعضی اشخاص که در طبابت تربیت شده بودند، بسیار به کار خلق آمده و خیلی مردم را معالجه کرده‌اند. در این دوران روزنامه‌های دولتی، نقش ارزنده‌ای در آشنایی مردم با طب و داروسازی نوین ایفا کردند. در شماره۴۸۲ روزنامه دولت علیه آمده که میرزا محمدحسین فرزند میرزااحمد طبیب، مدت پنج سال در فرانسه به تحصیل پزشکی پرداخته و پس از مراجعت به ایران، علاوه بر تدریس در دارالفنون، در منزل خود هر روز از صبح به معالجه مردم مشغول است و اضافه کرده که هر کس طالب معالجه اوست، در اوقات ذکرشده به وی مراجعه کند. ظاهرا در چالش بین طب و داروسازی سنتی با پزشکی نوین و داروهای شیمیایی، روزنامه‌های دولتی نیز نقش داشته‌‌اند. فقر اطلاعات عمومی، نبود سازمان بهداشتی دولتی، عدم رعایت بهداشت فردی، از جمله عواملی بودند که شیوع بیماری‌‌های واگیر در ایران عهد قاجار را گسترش می‌دادند. تلفات جانی ناشی از این بیماری‌‌ها، خسارات اقتصادی بسیاری بر کشور وارد می‌‌ساخت؛ به همین دلیل صاحب‌منصبان قاجار به پزشکان اروپایی و رواج آموزش طب و داروسازی نوین در ایران، روی آوردند. گسترش این علوم، آموزش فیزیک و شیمی و علوم طبیعی را نیز به همراه داشت که موجب تولید اولین داروهای شیمیایی در ایران شد؛ اما جنبه تجاری نداشت. به گفته دکتر پولاک، بر خلاف ایران که هنوز عقیده اخلاط اربعه و طب جالینوس رایج بود، در اروپا، علاج امراض منوط به علوم تجربی و بررسی خواص و آثار داروها در بدن بود که به‌صورت تجربه و خطا مورد آزمون قرار می‌گرفت؛ اما هنوز راهی طولانی در پیشرفت طب و داروسازی وجود داشت.

  نتیجه‌گیری

شیوع بیماری‌های واگیر در سطح گسترده و شکست ایران در جنگ با روسیه و مشخص شدن ضعف ایران در داروسازی و طب، از مهم‌ترین عواملی بود که باعث شد تا دولت قاجار که هیچ‌گاه مسوولیتی در قبال تامین بهداشت و آموزش عمومی جامعه نپذیرفته بود، تغییر رویه دهد و با صرف هزینه، به تربیت پزشک و داروساز به سبک اروپایی بپردازد. با توجه به مقاومت جوامع سنتی از جمله ایران، در برابر هرگونه تحول و مدرنیزه شدن، در چالش بین دارو‌سازی سنتی و نوین نیز، مخالفت‌هایی پدید آمد که از سوی اقشار مختلف جامعه اعم از مردم، حکیمان، عطاران و گاهی دربار صورت می‌پذیرفت. لیکن پافشاری و مقاومت تحصیلکردگان و صاحبان داروخانه‌ها و نیز همیاری دولت با آنان موجب تثبیت این علوم نوین در کشور شد، رواج طب نوین، تغییر سیستم بهداشتی را به همراه داشت که نتیجه آن کاهش اپیدمی بیماری‌ها در کشور بود. این کارآمدی علوم نوین، موید جلب توجه مردم در پذیرش طب و داروسازی نوین شد؛ لیکن هرگز داروهای گیاهی به دست فراموشی سپرده نشد و در کنار داروهای شیمیایی تا امروز به کار خود ادامه می‌دهند.

بخشی از مقاله‌‌ای به قلم سیدمحمدحسین منظورالاجداد، سید هاشم آقاجری و مریم ثقفی