قشر متوسط در قحطی سال ۱۲۹۶ ش
علما
از زندگی روزمره علما، اطلاعات چندانی دست نیست، اما از اقدامات برخی از آنان برای تامین آذوقه فقرا در ایام قحطی نشانههایی وجود دارد. ملاعلی کنی، عالم تاجرپیشه اهل کن، افزون بر تامین هزینههای زندگی خانواده خود، از چنان درآمدی برخوردار بود که به وی امکان میداد مقادیر بسیاری برنج از مازندران وارد و به همراه حدود ۳۰خروار گندم انبار کند تا هنگام سخت شدن معیشت اهالی کن در قحطی، کفالت فقرای آنجا را در اختیار بگیرد. او گندم و برنج را بهرایگان در اختیار تهیدستان کن قرار داد. حقوق نمایندگی مجلس و دیگر منابع درآمدی هم به سید حسن مدرس، امکان مساعدت به فقرا را میداد. او به همراه برخی دیگر از سران دموکرات و اعتدالی، برای بار گذاشتن دیگهای پلو در مسجد شاه و اطعام فقرا و تجمعکنندگان مسجد شاه مساعدت مالی میکرد. سید محمد کمرهای از طبقه علما نیز در این دسته جای داشت. روزنگاشت مفصل او که حاوی شرحی دقیق و جامع از احوال زندگی روزمرهاش است، اطلاعات بسیاری از چگونگی زندگی وی در اختیار ما گذاشته است. کمرهای از عالمان منطقه کمره است که در این روستا املاک کشاورزی داشت و بخشی از درآمدش از این املاک تامین میشد؛ از این رو میتوان او را نماینده قشر متوسط علما و خردهمالکان به شمار آورد. او به علت عایدی املاک کشاورزیاش در دوران قحطی نسبت به مردم فرودست از آسایش و رفاه برخوردار بود و برای تهیه آذوقه، بهویژه گندم که از آرد آن نان بپزند، در تنگنا نبود. این محصولات مستقیم به مصرف خانواده سید و خواهرش میرسید. افزون بر این عایدی، سید خانهای بزرگ در تهران داشت که باغچههای بزرگ خانه امکان کشت برخی سبزیجات و درختان میوه را به وی میداد. کشت این محصولات در دوران قحطی کمک بزرگی برای او بود.
کارمندان
کارمندان از دیگر اقشار نسبتا مرفه جامعه ایران به شمار میآمدند. آگاهی ما از جزئیات زندگی کارمندان در ایام قحطی، از برخی اشارات سید محمد کمرهای و نیز روزنگاشت باقر کاظمی، کارمند وزارت خارجه، به دست آمده است. کارمندان که عمدتا فرزندان خانوادههای معروف و مرفه بودند، افزون بر عایدی مستغلات خانوادگی، از حقوق مکفی و نیز مزایایی همچون حق ماموریتهای اداری و سفرهای تفریحی برخوردار بودند. همچنین به علت ارتقای رتبه یا گرفتن لقب نیز مبالغی افزایش حقوق شاملشان میشد. درآمد آنها به اندازهای بود که افزون بر تهیه خوراک روزانه، هزینه تفریحات و سفرهای ییلاقیشان نیز تامین میشد.
از نوشتههای کاظمی استنباط میشود که درآمد و مزایای کارمندان به آنها امکان میداد تغذیه مطلوبی داشته باشند و در اوقات فراغت به تفریح و سفر بروند و مهمانی برپا کنند. حتی در اوج قحطی، گرانی، مرگومیر و هرج و مرج وضع مالیه و ادارات، اعطای القاب، ارتقای رتبه و پرداخت حق ماموریت و افزایش حقوق کارمندان دوایر دولتی به قوت خود باقی بود؛ چنانکه در همان ایام، وزارت خارجه به هر یک از اعضای خود یکصد تومان «اندامنتیه (مستمری) ییلاقی» پرداخت تا به ییلاق سفر کنند و نیز در همان اوقات، به باقر کاظمی لقب «مهذبالدوله» را اعطا کرد و مواجبش بیشتر شد. حقوق مکفی امکان هر سفر و تفریحی را برای کارمندان مهیا میکرد. در مهر ۱۲۹۶ش، در بحبوحه مرگومیر ناشی از گرسنگی که به نوشته کاظمی «گرانی و سختی و قحطی امر نان هم به اعلای درجه و مردم بسیار در زحمت هستند» او برای رسیدگی به املاک خانوادگیاش به کردکلاه سفر میکند، به گردش در طبیعت زیبای شمال میپردازد و از بهترین خوراکهایی تناول میکند که از مرغ و ماهی و قرقاول تهیه شده بودند. همچنین در رشت، شبها به سینما، اپرا و سیرک میرود یا به صرف ناهار در منزل دوستان و آشنایان میپردازد. او غذاهایی را که در آنجا صرف کرده، نام نمیبرد، اما از اشارهاش به مهماننوازی میزبانها و نیز محل برگزاری مهمانی میتوان به تشریفات مهمانی پی برد، ضمن آنکه توصیفش از لحظاتی که در گردش و مهمانی به سر برده است، نشان میدهد دنیایی که در آن بوده با دنیای زشت قحطی، گرسنگی و مرگومیر بسیار متفاوت بوده است. او در یادداشت اواخر محرم ۱۳۳۶ق/ مهر ۱۲۹۶ش، به صرف ناهار در منزل امینالتجار اصفهانی در شهر بندر گز و مهماننوازی و پذیرایی خوب نیرالدوله و ابوالحسنخان پسر معاونالممالک و صرف ناهار در مهمانخانه متروپول به دعوت مساعدالوزاره اشاره کرده و مینویسد: «همه چیز اینجا غیر از مملکت است و در حقیقت دنیای دیگری است.»
از مقالهای به قلم منصوره کریمیفهی