بررسی علل ناپایداری امنیتی دوره قاجاریه
ساختار ناکارآمد
در دوره قاجاریه نیز به سبب وضعیت گسترده جغرافیایی، وجود قبایل و عشایر و بافت جمعیتی عشیرهای گوناگون، راههای ناامن و ناهموار، تهاجمات مکرر ایلی به نواحی شهری و کاروانها، ضعف نیروهای امنیتی و عوامل بازدارنده، ساختار ناکارآمد نظام اداری، فقر و تنگدستی و فشار مالی بر مردم بهویژه روستانشینان، حضور قدرتهای اروپایی و دخالتهای آنها در امور داخلی و حتی دامن زدن به شورشها و تمایلات جداییخواهانه، جنگهای متعدد در نواحی غربی، قفقاز، شمالشرق و خراسان و...، شورشهای شاهزادگان قاجاری، ناامنی شهرها از سوی دزدان و راهزنان و اشرار و لوطیان، امنیت کشور در مخاطره قرار داشت و ناامنی اجتماعی گریبانگیر جامعه شده بود. از این رو برقراری امنیت در پایتخت و ایالات، راهها و مرزها از حساسیت زیادی برخوردار شد که از چالشهای عمده نظام قاجاری به شمار میرفت.
بررسی عوامل ناامنی
در عصر قاجاریه عوامل گوناگونی بر مولفه امنیت تاثیر میگذاشت که موجب گستردگی دامنه ناامنی و کاهش ضریب امنیت اجتماعی در کشور میشد. این عوامل هم ریشه در ساختار سیاسی نظام قاجاری داشت و هم متغیرهای مداخلهگر نظیر دخالت کشورهای بیگانه در امور داخلی آن را دامن میزد. در ادامه برخی از این عوامل بررسی و تحلیل میشوند.
ساختار نظام ایالات
ایران عصر قاجاریه (در سده ۱۳ق/ ۱۹م)، براساس گزارشهای موجود کشور پهناوری بود که به ایالات متعددی تقسیم شده بود. حکومت بیشتر این ایالات برعهده پسران، برادران، عموها، منسوبان شاه و خیل شاهزادگان بود که هرکدام دربار و تشکیلاتی خاص خود داشته و هزینههای گزاف خود را از مردم تحت حاکمیت خویش تامین میکردند. دولت ایران در عصر قاجار سلطنت مطلقه بود و جان و مال تمام اهل مملکت در اختیار شخص پادشاه قرار داشت. وی قادر بود که هر یک از بزرگان و رجال را به قتل برساند و اموال ایشان را ضبط کند. در این دوره کسانی که در رأس یکی از ادارات دولتی قرار میگرفتند، آن را ملک شخصی میپنداشتند و چون غالبا از بزرگان و شاهزادگان قاجاری انتخاب میشدند، با یکدیگر نیز به رقابت میپرداختند که این امر به آشفتگی اوضاع ایالات دامن میزد. «پسران فتحعلی شاه هر یک بالاستقلال حکمران یک ایالتی بودند. رسم سلاطین قاجار آن بود که نگذارند که هیچیک از بزرگان و روسا اقتدار و قدرتی داشته باشند.» قاجاری بودن حکومت ایالات در گزارش گاردان نیز بازتاب یافته است. وی تاکید کرده که «ولایات ایران در دست پسران فتحعلی شاه است ولی ایشان همه با هم نفاق دارند. در این میان یک دسته طرفدار عباسمیرزا هستند و دستهای دیگر هوادار محمدعلی میرزا که در کرمانشاه حکومت دارد.» همو مینویسد: «محمدعلی میرزا که قلمرو حکومتی او در غرب ایران مسکن جنگجوترین ایلات ایرانی بود، یکی از پسران خود را که پنج سال بیشتر نداشت به حکومت ایل بزرگ فیلی منصوب نمود.» این رقابت بین شاهزادگان بر سر دستیابی به قدرت و سلطنت در حیات پادشاه بهگونهای آشکار بود که گاردان با نام بردن از عباس میرزا ولیعهد، محمدعلی میرزا حاکم نواحی غربی، محمدولی میرزا حکمران خراسان، حسینعلی میرزا حکمران فارس و حسنعلی میرزا حاکم تهران و توصیف قدرت و امکانات هرکدام، آنان را مستعد دعوی سلطنت و دست انداختن به پایتخت میداند.
گستردگی قلمرو حکومتی قاجاریه و شیوه اداره آن که براساس ساختار سنتی قبیلهای در دست شاهزادگان قاجاری و به منزله تیول آنان به حساب میآمد، در بروز ناامنی اجتماعی موثر بود. زیرا، در این ساختار سیاسی، تامین امنیت اجتماعی مردم هدف حکمرانان نبود بلکه امنیت شخص حاکم، دریافت مالیاتها از رعیت، سرکوب هر گونه شورش و اعتراض مردمی و تا حدودی برقراری امنیت مرزها مورد توجه آنان بود. با توجه به اینکه مهمترین ویژگی ساختار سیاسی قاجاریه مطلقگرایی قدرت بود، در این شرایط «عدم حدودگذاری سنتی یا قانونی برای اعمال قدرت حاکمان از یکسو و وسعت دامنه قدرت خودسرانه آنان از سوی دیگر»، دو اصل مهم بود که میتوانست به تضعیف امنیت اجتماعی در جامعه ایران منجر شود. در این شیوه قبیلهمحور اداره قلمرو، شاه غالبا به انتخاب پسران، دامادها و نوههایش به عنوان حکمران ایالات و ولایات اقدام میکرد. از این رو آنان با استقلالی که در قلمرو خود داشتند و با قدرت مطلقهای که به کار میبردند و گاه در اثر رقابتهای درونخاندانی که بین این شاهزادگان بروز مییافت، بر رعایا فشار مضاعف وارد میکردند و امنیت اجتماعی را به مخاطره میانداختند. از سویی ایران عصر قاجار کشوری بود که مانند روزگاران پیشین، همواره در آن کاروانهای تجاری در رفت و آمد بودند و راههای کاروانروی متعددی وجود داشت که تجارت با خارج، با استانبول، بغداد، روسیه و هندوستان از طریق آنها انجام میشد. جادههای دیگری نیز بود که به زیارتگاههای مشهور مذهبی منتهی میشد. این راهها با ذکر مسافت بهروز در منابع مشخص شدهاند.
دور بودن ایالات از یکدیگر و راههای طولانی و متعدد بین این ایالات خود در بروز ناامنی تاثیر داشت. زیرا اشرار و راهزنان میتوانستند در این ایالات پراکنده و راههای کاروانرو، امنیت اجتماعی و نظم عمومی را مختل سازند. در گزارشهای سیاحان غربی که در سده سیزدهم هجری از ایران دیدار کردهاند به کرات، راهها و نواحی ناامن و راهزنیها و یورشهای رخ داده در آنها بازتاب یافته است. تفنگچیان و سربازانی که در راهها وظیفه برقراری امنیت مسافران و کاروانیان و مبارزه با راهزنان را بر عهده داشتند، قادر به انجام این وظیفه نبودند. مقامات مسوول برقراری امنیت در شهرها شامل کلانتر، داروغه، قراول، پلیس، و نیروهای دیگر نیز نه تنها از عهده این امر برنمیآمدند که گاه خود، به سبب روحیه سودجویی و ظلم و ستم، موجب سلب امنیت اجتماعی هم میشدند. گاه در شهرها نیروهای نظمیه یا پلیس با دزدان تبانی میکردند و مژدگانی اموال و اشیای گمشده و پیدا شده را ممر عایدی قرار میدادند. در نتیجه فرصت برای راهزنان در مسیرها برای غارت فراهم میشد و شورشگران نیز به شهرها و بهویژه به روستاها یورش میآوردند و اموال و محصولات و احشام آنها را چپاول میکردند. از این رو، در این دوره پدیده راهزنی بارها امنیت عمومی را به مخاطره انداخته بود.
کشمکشهای داخلی و شورشها
یکی از عوامل بروز ناامنی در کشور، کشمکشهای داخلی شاهزادگان قاجاری برای تصاحب تاج و تخت در فاصله تغییر سلطنت دو پادشاه بود. این کشمکشها همراه با شورشهای برخی سرداران و حکام قدرتطلب و وابستگان خاندان حکومتگر پیشین و شورشهای مکرر بعدی در ایام سلطنت پادشاه مستقر، به ناامنی اجتماعی در کشور دامن میزد. معمولا با شایع شدن خبر درگذشت پادشاه یا عدمحضور او در پایتخت، علاوه بر شورش شاهزادگان که به نابسامانی اوضاع داخلی منجر میشد، فرصتطلبان، یاغیان و گردنکشان عرصه را برای برآوردن اهداف خویش مناسب میدیدند. حتی وقتی خبر بیماری شاه شایع میشد ناامنیها بروز مییافت. در فاصله مرگ یک پادشاه و استقرار کامل جانشین او، عدمامنیت و تزلزل حق مالکیت در شهرها و اصولا در کشور به طور فزاینده بروز میکرد. «در چنین اوضاع و احوالی، پیکهای دولتی که کار نامهرسانی را برعهده داشتند نیز در امان نبودند، مسافران جرات خارج شدن از ایستگاهها را نداشتند، معاملات دچار رکود میشد، هر کس در خانه خود قرار میگرفت تا نظم و قانون مجددا برقرار میشد. حتی مسافرت شاه نیز بازار شایعات را رواج میداد و از این رهگذر بینظمی رخ میداد.»
پس از کشته شدن آقامحمدخان نخستین پادشاه سلسله قاجاریه، جانشین او فتحعلی شاه به مدت پنج سال درگیر کشمکشهای داخلی بود که از سوی برخی سرداران آقامحمدخان، وابستگان پادشاه، و حکام محلی آذربایجان بهویژه امرای دنبلی در خوی و ماکو، رخ داد. در این ایام نیروهای فتحعلی شاه در آذربایجان و خراسان و فارس و نواحی غربی ایران درگیر نبرد با شورشیان و مخالفان بودند. یکی از این شورشگران صادق خان شقاقی از سرداران آقامحمدخان بود که در سودای سلطنت با قشون آذربایجان درگیر جنگ با فتحعلی شاه شد و شکست خورد. با اینکه بخشیده شد و ماموریتهایی به وی داده شد اما چون همچنان به خودسری میپرداخت، مورد خشم شاه قرار گرفت و او را در خانهای تنگ محبوس کردند تا از گرسنگی مُرد (۱۲۱۴ ق). از دیگر شورشیان، حسینقلیخان برادر فتحعلی شاه بود که به حکومت فارس گماشته شد، اما طغیان کرد و به قشونکشی پرداخت. وی پس از ناکامی در جنگ، مورد عفو قرار گرفت و به قم تبعید شد. در آنجا نیز «راه زیارت آن تربت بر مجاورین بست و از اطوار نامناسب او جان اهل دارالایمان به لب رسید.» او به سبب نارضایتی مردم و شکایت آنان، به تهران آورده شد و در محلی از دهات شمیران حبس و چشمانش را کور کردند. محمدولیخان قاجار که در طغیان حسینقلیخان با وی همراهی کرده بود و برخی دیگر از شورشیان نیز پس از دستگیری به جرم همراهی با وی به سختی مجازات شدند.
محمدخان زند فرزند زکیخان نیز از کسانی بود که برای احیای قدرت زندیه شورش کرد و به سال ۱۲۱۲ق در اصفهان شکست خورد و فرار کرد، اما در بین راه دستگیر و کور شد. یکی از یاران او به نام نجفخان زند با عدهای از نیروهایش دستگیر و به دستور شاه، همه کشته شدند.
نادر میرزا پسر شاهرخ افشار نیز برای دستیابی به قدرت در خراسان شورش کرد و سپاه فتحعلی شاه به سال ۱۲۱۴ق برای سرکوب او به سوی خراسان راهی شد. سرانجام در سال ۱۲۱۸ق نادرمیرزا دستگیر و با برادرانش به قتل رسیدند. جعفرخان دنبلی نیز با استقرار در قلعه ماکو، جمعیتی فراهم کرد و با نیروهای اعزامی فتحعلی شاه به جنگ پرداخت. با اینکه شکست خورد و بسیاری از نیروهایش کشته و دستگیر شدند، اندکی بعد به خوی آمد و آنجا را تصرف کرد. اما این بار نیز سپاه قاجار در جنگ او را شکست داده و خوی را به تصرف درآوردند. در نواحی غربی کسان دیگری به پیروی از جعفرخان، مردم را به شورش علیه قاجاریه تشویق کردند. از جمله فرجاللهخان رئیس طایفه شاهسون به هدف گرفتن حکومت اردبیل طغیان کرد و با سواران خود بین اردبیل و طالش به مقاومت پرداخت.
به نقل تاریخ عضدی، چون فتحعلیشاه «سر بر بستر بیماری نهاد، بسیاری از حدود مملکت هرج و مرج شد. خزانه اصفهان به غارت رفت و بعضی فقرات دیگر روی داد.» با مرگ این پادشاه نیز دوباره کشور شاهد شورش شاهزادگان قاجاری برای تصاحب تاج و تخت بود. در پایتخت، شاهزاده ظلالسلطان پسر فتحعلی شاه با عنوان علی شاه و عادل شاه به تخت نشست و سکه و خطبه به نام خود کرد. برخی از این شاهزادگان در ایالات به ادعای سلطنت برخاستند.
حسینعلی میرزا فرمانفرما در فارس و برادرش حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه در کرمان هر کدام خود را پادشاه خواندند و سکه و خطبه به نام خود کردند. برخی دیگر از شاهزادگان در نواحی دیگر نیز افکاری را در سر میپروراندند. تا اینکه سرانجام با درایت و تدبیر میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی این مدعیان از قدرت افتادند، برخی دیگر از شاهزادگان قاجاری دستگیر و زندانی شدند و محمدشاه پسر عباس میرزا توانست بر تخت سلطنت قاجاری تکیه بزند. اینگونه شورشها که در فاصله مرگ یک پادشاه تا تثبیت سلطنت پادشاه جدید با انگیزه قدرتطلبی و دستیابی به سلطنت رخ میداد، در ناامنسازی کشور و بروز اغتشاش و آشوب در شهرها و در نتیجه از هم گسیختگی انتظام اجتماعی موثر بود. «آنچه در یکایک این بحرانهای جانشینی به صورت سنت درآمده بود، کشمکشهای درون قبیلهای و کشمکش قبایل بر سر فردی بود که باید جانشین شاه متوفی گردد.»
افزون بر این، در ایام سلطنت هر پادشاه شورشهای دیگری رخ میداد که ناامنی و اغتشاش در کشور را تشدید میکرد. چنانکه در سلطنت ضعیف محمد شاه کشور صحنه حوادث خطرناکی شد. مداخله دولتهای خارجی در امور داخلی کشور و دامن زدن به اینگونه شورشها بر پیچیدگی و گستردگی آنها میافزود. قدرتهای مداخلهگر علاوه بر تحریک شورشگران، با راهاندازی جنگ و درگیر ساختن دولت مرکزی، نظیر جنگهای ایران و روس، جنگهای انگلیسیها در جنوب کشور در قضیه لشکرکشی قاجارها به هرات، منازعات ایران و عثمانی در این دوره و حوادثی از این قبیل، بر وضعیت امنیتی کشور و بروز ناامنی اجتماعی تاثیر سوء میگذاشتند.
عملکرد فسادآمیز رجال دولتی
عملکرد و شیوه مدیریت برخی از رجال دولتی در نابسامانی اوضاع داخلی، نارضایتی مردم و بروز شورش و آشفتگی در کشور تاثیر داشت. اصولا نظام اداری و شبکه دیوانسالاران بیش از آنکه در خدمت مردم باشند، در جهت تامین منافع شخصی و ثناگویی به مقام ظلاللهی پادشاه قاجار بودند. ژوبر که در عصر فتحعلی شاه از ایران دیدن کرده بر این عقیده است که «در کشورهای استبدادی، منفعت مردم به چیزی انگاشته نمیشود و مفاهیمی مانند اقتضای سیاسی، حسن اداره، مملکتداری، حفظ نظم، پیشگیری از حوادث و بیماریها، الفاظی بیمعنا و در قاموس زمامداران مملکت مفهومی ندارد.»
از اینرو در گزارش وی آمده است «مردم ایران دائما در معرض بیدادگری و رشوهخواری و شدت عمل ماموران دولت بوده و چون از علت زراندوزی فتحعلیشاه باخبرند، کلیه پیامد سوء ناشی از وضع موجود را درک میکنند و ناگزیر به آینده با دیده ترس و وحشت مینگرند. این حالت ترس و اضطراب رفتهرفته یک نوع حس عدم اعتماد و گرایش به رشوهخواری و فساد را بهوجود میآورد» که به نقل این سیاح، در سراسر مملکت ریشه دوانیده بود. به نوشته وی، «ایرانیان از آنجا که عدالت را تنها اراده شاه میدانند، سر را در برابر یوغ قدرت فرود میآورند» و هیچ تلاشی برای رهایی از این وضعیت انجام نمیدهند. تعبیر کرزن نیز آن است که «معیار حسن اداره در ایران بهبود وضع کارها یا جلب رضایت مردم یا پیشرفت آبادانی شهر و ولایت نیست، بلکه در آن است که در جادهها راهزنی و دزدی نباشد و مالیات مرتبا به خزانه شاهی برسد. از اینرو شایستگی فرد نقش موثری در واگذاری مسوولیت به او ندارد؛ چنانکه بیکفایتی نیز در عزل وی چندان تاثیری نداشت، بلکه هدیه و رشوه بیشتر به پادشاه در این موارد کارسازتر بود.» پادشاهی چون فتحعلیشاه به جمع کردن ثروت، بسیار مایل بود. او کشور را ملک خود میپنداشت و درصدد استحکام سلطنت و اقتدار خود بود و مالیات گزاف از مردم اخذ میکرد. پسران وی که حکمران ایالات بودند نیز همینگونه رفتار میکردند و نتیجه آن شد که «مردم بعضی از ایالات از حکام قاجاری به رنج افتادند و از قاجاریه دوری میجستند. با چنین وضعیتی بزرگان مملکت که مثل غلام زرخرید بهشمار میآمدند به خیال آن میافتادند که هرکس برای خود مال و منالی فراهم کند. از این رو رشوه و فتنه و بدقولی از ابزارهای این کار بود.» در زمان فتحعلی شاه بنا به گزارشی، رعایا باید عشر عایدی خود را نقدا یا جنسا به دولت بدهند. حکام مالیاتهای جنسی را به نرخ روز به پول بدل میکردند و وجه آن را به خزانه سلطنتی میفرستادند. در این گزارش مقدار اجناسی که رعایا به پادشاه میدادند بالغ بر دو کرور تومان (بیست میلیون فرانک) برآورد شده که این رقم غیر از مالیاتها و اجحافاتی بوده که حکام بر مردم تحمیل میکردهاند. فتحعلی شاه که «لئامت، صفت بارزه او» بود، در همین اوضاع و احوال که در اثر جنگهای داخلی و درگیری با روسیه محصولات کشاورزی و عایدی مردم کاهش چشمگیری یافته بود، خزانه هنگفتی جمعآوری کرد. «اما چون عشق به اندوختن پول در کشور قوی بود، هیچ ثروتی به جریان نمیافتاد و چون به تجارت هم توجهی نمیشد و معادن نیز استخراج نمیشد، دادوستد و معاملات کاهش یافت و فشارها برای دریافت درآمد متوجه مردم میشد. از این رو اعیان شهر بسیار شهوتران و عیاش بوده و راحت و لهو و لعب را بر هر چیز دیگر ترجیح میدادند.» در عصر قاجاریه، حکام از خودمختاری نسبتا زیادی در قلمرو خویش برخوردار بودند.
- از مقالهای به قلم جهانبخش ثواقب، دانشیار تاریخ دانشگاه لرستان