دست‌های آلوده

دنیای اقتصاد: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخ معاصر ایران است. اگرچه به‌نظر می‌رسد این یک تغییر در سطح نخبگان بود اما عملا مسیر تاریخ ایران را دگرگون کرد و حتی شاید بتوان وقایع بعدی از جمله وقوع انقلاب اسلامی در ایران را حاصل این تغییر ارزیابی کرد. در مورد کنشگران و عوامل اصلی وقوع کودتا بسیار سخن گفته شده و افراد و گروه‌ها براساس منافع و رویکردهای خود به تحلیل آنچه در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به وقوع پیوست، پرداخته‌اند. با این حال تا همین اواخر که موضوع خارج شدن اسناد آمریکا از حالت محرمانه مطرح نشده بود، بسیاری در مورد نقش آمریکا در این تغییر دچار تشکیک بودند.

یکی از دلایلی که نزد برخی حتی درون خود جبهه ملی ظن چندانی در رابطه با آمریکا وجود نداشت، آن بود که معمولا در ایران، این انگلستان بود که به‌عنوان مخالف اصلی ملی شدن صنعت نفت، دشمن درجه یک مصدق و دولت او به‌شمار می‌رفت و در این میان آمریکا در مقایسه با شوروی و انگلیس سابقه استعماری کمتری در ایران داشت. چنانکه در بسیاری از موارد دولتمردان ایران تمایل داشتند از این کشور به‌عنوان نیروی سوم در برابر دو قدرت استعماری دیگر بهره ببرند. آمریکا در ایران مانند انگلستان منافع نفتی نداشت و تنها می‌کوشید با حضور در این کشور منافع خود در رویارویی با شوروی را حفظ کرده و از نفوذ کمونیسم جلوگیری کند. در راستای این طرح حتی دولت ایران از سوی آمریکا حمایت می‌شد و کمک‌های مالی نیز دریافت می‌کرد. عوامل بسیاری در نهایت تضعیف دولت مصدق را تسریع کرد و در واپسین روزهای منتهی به کودتا حتی برخی دوستان او نیز در زمره دشمنانش درآمدند.

در چنین شرایطی سناریوهای متعددی برای سقوط دولت مصدق و دلایل موفقیت کودتای ۲۸ مرداد وجود داشت که البته عمده آنها به نقش نیروهای خارجی مخالف مصدق و به‌خصوص آمریکا اذعان داشتند اما برخی می‌کوشیدند این تاثیر را کمرنگ جلوه دهند و حتی انکار کنند، به‌گونه‌ای که نگاه به خارج در سقوط مصدق حاصل نوعی تئوری توطئه قلمداد شد. در روایت رسمی که به سرکردگی شاه و دربار از این رویداد ارائه شد، کودتا به رستاخیز و قیام ملی تعبیر شد. به‌جز این روایت رسمی که نشان می‌دهد کودتا آشکارا با هماهنگی دربار صورت گرفته است، دو گروه دیگر نیز به همدستی در اقدام علیه دولت مصدق متهم شده‌اند. گروه نخست حزب توده ایران که نزدیکی زیادی به شوروی داشت و دوم نیروهای مذهبی که نمایندگی آنها را آیت‌الله کاشانی بر عهده داشت.

حزب توده

مساله ملی کردن صنعت نفت با توجه به اهداف حزب توده که عمدتا در راستای منافع شوروی و در تضاد با انگلستان قرار داشت، می‌توانست به‌عنوان محوری برای نزدیک شدن حزب توده به مصدق باشد ولی همزمان خط‌مشی حزب با جبهه ملی و هواداران مصدق مسیری متفاوت داشت و به‌علاوه در بخشی از بدنه حزب این تصور وجود داشت که مصدق عامل امپریالیسم است و مخالفت‌ها و کارشکنی‌هایی علیه او انجام می‌دادند اما با گذشت زمان و ایستادگی او به‌خصوص در برابر انگلستان و بلندپروازی‌های نفتی این کشور، برای بسیاری از رهبران حزب مسجل شد که مصدق عامل امپریالیسم نیست. به ویژه از زمان قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که به سرنگونی دولت قوام انجامید و شاه مجبور شد مصدق را بار دیگر به نخست‌وزیری انتخاب کند، رابطه حزب با مصدق نزدیک‌تر شد و آن‌گونه که از خاطرات خود مصدق نیز برمی‌آید، به‌نظر می‌رسد که او در این زمان گمان می‌کرد که بر حزب کنترل دارد.

این رابطه تا کودتای ۲۸ مرداد همچنان دارای فراز و فرود است. از جمله در جریان کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ که قرار بود دولت مصدق سرنگون شود، این سرهنگ مبشری دبیر سازمان نظامی حزب توده بود که جزئیات کودتا را به اطلاع دکتر مصدق رساند، با این حال رابطه حزب با مصدق همچنان دوگانه بود و در بین بدنه حزب اتفاق‌نظر در رابطه با چگونگی تعامل با دولت وجود نداشت. از سوی دیگر دولت نیز بنابر احساس خطری که از جانب حزب داشت، شمار زیادی را دستگیر و تظاهرات آنها را سرکوب کرد. با این حال حزب توده به‌رغم برخی نظرات که از همدستی آمریکا و شوروی در سرنگونی دولت مصدق با محوریت حزب توده دفاع می‌کنند، عاملیت مستقیم در کودتا نداشت، هرچند که به سبب مشخص نبودن خط‌مشی آن در مواجهه با دولت عملا در زمان کودتای ۲۸ مرداد بی‌عمل بود و سقوط مصدق را به نظاره نشست.

نیروهای مذهبی

گروه فعال دیگری که از آغاز به حضور خارجی در ایران روی خوش نشان نداده بود و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز تمام‌قد در کنار مصدق ایستاد، نیروهای مذهبی به رهبری آیت‌الله کاشانی بودند. این گروه در برکناری رزم‌آرا و ملی‌شدن صنعت نفت فعالانه تلاش کردند. اهداف این گروه به‌ویژه در رابطه با ملی شدن صنعت نفت کاملا با برنامه مصدق همخوانی داشت تا آنجا که وقتی مصدق موفق به تشکیل دولت شد، آیت‌الله کاشانی طی پیامی او را برادر لایق و دانای خود خطاب کرد و حتی در زمانی که دولت برای رفع مشکلات مالی خود اقدام به فروش اوراق قرضه کرد، این آیت‌الله کاشانی بود که به حمایت از دولت مردم را به خرید اوراق تشویق می‌کرد. مهم‌ترین جلوه حمایت نیروهای مذهبی از دکتر مصدق در جریان قیام سی تیر بود که در نهایت منجر به بازگشت مجدد مصدق به قدرت شد. پس از این رویداد قدرت آیت‌الله کاشانی رو به فزونی گذاشت و به ریاست مجلس هم رسید.

بنابراین حوزه نفوذ وی و مصدق در امور کشور روز به روز تداخل پیدا می‌کرد و آیت‌الله کاشانی به پشتوانه نیروهای مردمی که موجب ابقای مصدق شده بودند، انتظار داشت که مصدق همراهی بیشتری با او داشته و توصیه‌هایی که از طرف وی فرستاده می‌شد را جدی بگیرد. زمانی که مصدق درخواست تمدید اختیارات را کرد، کاشانی او را به مخالفت با آزادی و حرکت به سوی استبداد متهم کرده و اختلافات میان آنان آشکارتر شد. در چنین شرایطی مخالفت با مصدق سبب شد که کاشانی دست‌کم در بیان از حمایت مصدق دست برداشت، چراکه عقیده داشت مصدق به‌گونه‌ای خودرای عمل می‌کند. در چنین تشتت و اختلافی بود که کودتای ۲۸ مرداد رخ داد و این‌بار خبری از حمایت گروه‌های مذهبی از مصدق نبود. با وجود اینکه به‌نظر می‌رسد هر دوی این گروه‌های قدرتمند و دارای پایگاه اجتماعی از حمایت مصدق دست کشیدند، با این حال براساس برخی از اسناد هر دو نسبت به توطئه‌های احتمالی به دولت هشدار داده بودند.

نامه ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ آیت‌الله کاشانی به دکتر مصدق که در مورد آمریکا هشدار داده بود و همچنین مدارک موجود در رابطه با هشدارهای حزب توده در مورد احتمال وقوع کودتا، موید این امر است. اما به‌نظر می‌رسد اختلافات عمیق مصدق با آیت‌الله کاشانی و عدم اعتماد به حزب توده و شاید عدم تمایلش برای لشکرکشی خیابانی که منجر به کشته شدن مردم می‌شد، مانع از قبول پیشنهاد این حزب شد. نکته قابل‌تامل در این رابطه آن است که اگرچه هر دو این نیروها مصدق را همراهی نکردند اما نمی‌توان آنها را صاحب عاملیت در سقوط دولت دکتر مصدق دانست.

بعد از این رویداد تحلیل‌های مختلفی در این رابطه وجود داشت که هریک نوک پیکان حمله در سقوط دولت را به سویی نشانه می‌رفت. حتی در درون جبهه ملی در مورد عاملان و علل پیروزی کودتا اختلاف‌نظر وجود داشت. دکتر کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی و وزیر فرهنگ مصدق در زمره کسانی بود که عقیده داشت در رویداد ۲۸مرداد، آمریکا نقش چندانی نداشته است. از سوی دیگر اللهیار صالح که در زمان وقوع کودتا سفیر ایران در واشنگتن بود، آشکارا کودتا را حاصل اقدام آمریکا می‌دانست و در این رابطه تردیدی نداشت، البته به عقیده صالح نیز آمریکایی‌ها در این جریان فریب انگلستان را خوردند که از مخالفان اصلی ملی شدن صنعت نفت بود. در کتاب خاطرات اللهیار صالح که به اهتمام دکتر سیدمرتضی مشیر نوشته شده است، از قول صالح این‌گونه روایت می‌شود: «ماموریت من در مقام سفارت موفقیت‌آمیز بود، به‌خصوص که ترومن رئیس‌جمهور وقت آمریکا به کشورمان و دکتر مصدق نظر مساعد داشت ولی از شانس بد دموکرات‌ها در انتخابات شکست خوردند و جمهوری‌خواهان پیروز شدند و آیزنهاور که نظر مساعدی به انگلیس‌ها داشت، به ریاست‌جمهوری برگزیده شد.

متاسفانه این ژنرال ۵ ستاره جنگ جهانی دوم بزرگ‌ترین خیانت و حق‌کشی را در حق ملت ایران انجام داد و سیاستمداران کم‌تجربه و بچه‌سال که به گفته شادروان دکتر مصدق زیر دست انگلیسی‌ها ریش‌دار شده بودند، گول خوردند و ملعبه دست دولت استعماری و ارتجاعی فخیمه شدند و ناگهان با تهیه و انجام کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همه‌چیز را بر وفق مراد انگلیسی‌ها برگرداندند...» زمانی‌که آمریکا به‌رغم قانون این کشور از خروج اسناد مربوط به کودتای ۲۸ مرداد جلوگیری کرد، تحلیل‌ها در رابطه با نقش این کشور در سقوط دولت دکتر مصدق بیشتر شد تا آنکه سرانجام اخیرا با خروج این اسناد از حالت به کلی محرمانه، زوایای جدیدی از این دخالت و عاملیت نظامی و کمک مالی آمریکا به دولت زاهدی در برپایی کودتا و برنامه این کشور برای تضعیف و سرنگونی دولت مصدق آشکار شد. به‌گونه‌ای که بازخوانی این جزئیات شاید منجر به بازنویسی دقیق‌تر بخش‌هایی از تاریخ ایران شود.