خاطرات صادق طباطبایی از انتخابات و همهپرسی
امام پس از تعیین دولت موقت، برگزاری همهپرسی نوع نظام کشور، انتخاب مجلسموسسان برای تصویب پیشنویس قانوناساسی را وعده داده بودند که بعد از آن رفراندوم قانون اساسی و براساس آن انتخابات ریاستجمهوری و سپس انتخابات مجلس باید برگزار میشد. دو سه هفته از تعیین دولت موقت نگذشته بود که امام تماس گرفتند و گفتند که مرحله بعد همین رفراندوم نوع نظام کشور را برگزار کنید. من اصلا گفتم زود است. با وزیر کشور تماس گرفتم و آقای حاج سیدجوادی گفت که پاسبانهای ما هنوز با همان لباس قدیمی نظام گذشته هستند و جرات نمیکنند سر خیابان بروند و امکانات نداریم و استانداریها هم هنوز مستقر نشدهاند.
امام پس از تعیین دولت موقت، برگزاری همهپرسی نوع نظام کشور، انتخاب مجلسموسسان برای تصویب پیشنویس قانوناساسی را وعده داده بودند که بعد از آن رفراندوم قانون اساسی و براساس آن انتخابات ریاستجمهوری و سپس انتخابات مجلس باید برگزار میشد. دو سه هفته از تعیین دولت موقت نگذشته بود که امام تماس گرفتند و گفتند که مرحله بعد همین رفراندوم نوع نظام کشور را برگزار کنید. من اصلا گفتم زود است. با وزیر کشور تماس گرفتم و آقای حاج سیدجوادی گفت که پاسبانهای ما هنوز با همان لباس قدیمی نظام گذشته هستند و جرات نمیکنند سر خیابان بروند و امکانات نداریم و استانداریها هم هنوز مستقر نشدهاند. من این پیغام را قم نزد امام رساندم؛ اما حاج احمدآقا تماس گرفت و گفت که امام اصرار دارند که برگزار شود. من گفتم چگونه؟احمدآقا گفت من نمیتوانم دیگر با امام صحبت کنم خودت با آقا حرف بزن.
[در قم] گفتم به امام که اصلا رفراندوم میخواهید چه کار؟ زدیم زیرکل ماجرا (با خنده). گفتم که دنیا انقلاب اسلامی را قبول کرده و مردم هم پذیرفتهاند و در خیابان یکصدا فریاد «جمهوری اسلامی» میدهند، هرچه شما بگویید و بخواهید همان میشود؛ بنابراین چرا رفراندوم برگزار کنیم؟ امام گفتند که شما نمیفهمید، ۳۰ سال بعد میگویند که در آن فضای احساسی بر شعور مردم سوار شدند و نظر خود را به مردم براساس عواطف دیکته کردند. بعدا دیدیم که حرف امام چقدر درست بود. بعد ما گفتیم که پس حداقل ۶ ماه فرصت بدهید تا دولت مستقر شود. امام گفتند که نه. همین تعطیلات عید که در پیش است، برگزار کنید. گفتم نمیشود. گفتند چرا، میشود. شما خودت انجمنچی هستی و کار تشکیلاتی کردهای. برو در وزارت کشور به سبک انجمنهای اسلامی کارها را انجام بده.
باید مجلس موسسان در گام بعدی برگزار میشد، حال آنکه شرایط کشور بسیار ناآرام بود. امام اصرار داشتند که هر چه زودتر روال امور براساس قانون شکل بگیرد. ما به نظرمان رسید که به امام بگوییم از مجلس موسسان چشمپوشی کنند و همان پیشنویس را به رفراندوم بگذارند و سالهای بعد اگر لازم بود براساس تجربیات متممی برای آن قانون اساسی نوشته شود؛ امام در دل پذیرفته بودند اما معذوریتی هم داشتند و آن این بود که در پاریس قول مجلس موسسان را داده بودند و نمیخواستند میان قول و فعل ایشان تناقضی پیدا شود. آقای بنیصدر هم گفت که نباید چنین تناقضی بهوجود بیاید و باید مجلس موسسان شکل بگیرد. پیشبینی ما این بود که اگر مجلس موسسان شکل بگیرد، بررسی بند بند آن پیشنویس، بسیار طولانی خواهد شد و چند سال طول میکشد. آقای بازرگان هم معتقد بود که نباید آن شبهه تناقض قول و فعل پیش بیاید. این کشمکش وجود داشت تا اینکه مرحوم طالقانی گفتند باید این وضع پایان یابد و نزد امام برویم و همانجا تکلیف را روشن کنیم. رفتیم قم.
- از خاطرات صادق طباطبایی (زاده ۱۳۲۲قم - ۱۳۹۳ دوسلدورف). طباطبایی سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی بود. وی از افراد تاثیرگذار در سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران بوده و سخنگویی دولت موقت ایران در دوره مهدی بازرگان را نیز برعهده داشته است. او همچنین بهعنوان معاون وزیر کشور اجرای همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران (فروردین ماه 1358) را به عهده داشته است.
ارسال نظر