سه پادشاه در یک اقلیم! کشتی‌های تجاری ونیزی در قرن چهاردهم میلادی

یکی از مهم‌ترین پرسش‌هایی که برای ما همواره مطرح بوده، آن است که در زمان آغاز توسعه غرب، ایران در کجا قرار داشت و به چه مشغول بود که دیگران آمدند و گوی سبقت بربودند و ما دست خالی ماندیم تا مدت‌ها بعد شروع کنیم به تقلیدهای ناشیانه از آنچه دیگران بسیار پیش از ما کسب کرده بودند. دکتر حسین محبوبی‌اردکانی در بخشی از کتاب «تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران» به این موضوع می‌پردازد و وضعیت ایران را در آستانه تحولات غرب توضیح می‌دهد که بخشی از آن را می‌خوانید.

«در این دوره ایران از نظر سیاسی گرفتار هرج و مرج و اختلافات و کشمکش‌های بسیار بود چه قسمت‌های مختلف آن بین شاهزادگان تیموری و ترکمانان آق‌قویونلو و قراقویونلو مورد نزاع بود و مملکتی که دوران حکومت ایلخانان و ترکتازی‌های تیمور را دیده بود، هر قسمت آن چندگاه یک‌بار دست به دست می‌گشت و امنیت و آرامش که عامل اصلی پیشرفت تمدن است از آن رخت بربسته بود، سلطان ابوسعید تیموری (۸۷۳-۸۵۵) بر نواحی شمال شرقی ایران تسلط داشت و جهانشاه قراقویونلوی ترکمان (۸۷۲-۸۳۹) بر فارس، کرمان، عراق و آذربایجان، در حدود دیاربکر و ارمنستان، امیر مقتدر دیگری مشغول پی‌ریزی سلسله سلطنتی تازه‌ای بود که همان حسن بیک از طایفه ترکمانان آق‌قویونلو باشد. این سه پادشاه خواه ناخواه برای منحصر ساختن قدرت به خود، سر جنگ و جدال با یکدیگر داشتند و این جنگ‌ها نیز بر خرابی و ویرانی ایران می‌افزود.

بالاخره از این میان حسن‌بیک فاتح بیرون آمد و دو رقیب دیگر خود را از میان برد لیکن قدرت او با اقتدار سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی برخورد کرد و مبدأ حوادث جدیدی در ایران و آسیایی صغیر شد. فرزندان حسن بیک نتوانستند ملک پدر را نگه دارند و در جنگ‌هایی که با یکدیگر داشتند به خرابی ایران افزودند تا نوبت به سلطنت صفویه و تجدید وحدت سیاسی ایران رسید و بالنسبه آرامشی در این کشور پدید آمد. از همین دوره قدرت حسن‌بیک و رقابت او با سلطان عثمانی است که آشنایی ایران با تمدن جدید آغاز شد، چرا که پیش از آن نه ارتباط صحیح و منطقی بین ایران و اروپا برقرار بود و نه تمدن جدید چنان قوی شده بود که بتواند در خارج از اروپا انتشار یابد.

در این دوره است که اولین سفیر ونیزی وارد ایران می‌شود و مدتی بعد نیز فرستاده‌هایی از سوی حسن بیک به ونیز می‌روند و باب ارتباط با ایران در شرایطی گشوده می‌شود که اروپا می‌کوشد از قدرت عثمانی بکاهد و با دشمن دشمن خود متحد شود. در حقیقت آن همه کوششی که ونیزی‌ها برای اتحاد با امیر حسن‌بیک آق‌قویونلو و تحریک او به جنگ با ترکان عثمانی می‌کردند تمام برای این بود که از استیلای عثمانی‌ها بر جزایر و بنادر متعلق به خود بکاهند و راه تجارت با ایران را باز کنند ولی در این راه کامیابی حاصل نکردند و عثمانی‌ها هم آنها را مغلوب کردند و هم موسس سلسله آق‌قویونلو را و در نتیجه ونیزی‌ها جزایر یونان و قبرس را از دست دادند و راه تجارت مستقیم ایشان با ایران نیز قطع شد.

ونیزی‌ها از سه راه با ایران ارتباط بازرگانی داشتند: نخست از راه گرجستان و شبه‌جزیره کریمه، دیگر از راه طرابوزان و استانبول و سوم از راه موصل و دیاربکر و حلب و بندر اسکندرون و از این سه راه امتعه مرغوب ایران مثل ظروف و اسلحه سرد و اقسام پارچه‌های قیمتی، شال و قالی مخصوصا ابریشم را به اروپا می‌بردند و از جهت وسایل حمل‌ونقل نیز کاملا آماده و قوی بودند. چه هم کشتی جنگی و بازرگانی بسیار داشتند و هم بر تعدادی از جزایر و بنادر مدیترانه شرقی حکومت می‌کردند. با همه اقدامات ونیزی‌ها حسن بیک که یک‌بار از عثمانی‌ها شکست خورده بود، در تجدید جنگ با آنها تردید داشت و چون «باربارو» سفیر ونیز این حال را دید از راه دریا به سمت ونیز بازگشت و ونیزی‌ها نیز بعد از فوت حسن بیک با عثمانی‌ها صلح کردند. این نخستین مواجهه‌های ما با غرب بود که بیشتر به علل سیاسی و تجاری روی داد اما چند صد سال طول کشید تا سرانجام در جنگ‌های ایران و روس ما به عمق عقب‌ماندگی خود از جریان تحولات در آن سوی جهان پی ببریم.»