مهم‌ترین پیامد نهضت مشروطیت در تاریخ معاصر ایران آن است که مشروطه با تاکید و اصرار بر مساله قانون و قانون‌گذاری حکومت را حق مردم و آن را به‌عنوان میثاقی که میان مردم و فرمانروایان و سردمداران بسته می‌شود، می‌دانست. از این‌رو حاکمان نمی‌توانند این میثاق را یک طرفه به سود خود فسخ کنند یا تغییر دهند. تاسیس مجلس شورا و حضور نمایندگان منتخب مردم در آن و رشد افکار آزادی‌خواهانه از تحولات بنیادین این انقلاب بود. ما عین همین تغییر و تحولات ژرف را در کشورهای همسایه و نزدیک ایران در همان زمان نیز می‌بینیم.

مثلا در هند، حزب کنگره بحث آزادی و استقلال هند را مطرح می‌کند، در امپراتوری عثمانی حزب ترکان جوان هستند که به اندیشه‌های ملی‌گرایانه روی آورده‌اند و همچنین در مصر و... به هر حال جمله این تاثیرات و نیز موج انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و اندیشه‌های سوسیالیستی ایران را به میدانگاهی برای جولان اندیشه‌های تجددخواهانه و آزادی‌خواهانه و ملی‌گرایانه تبدیل کرد. چیزی که در این میان برای من که پژوهشگر تاریخ اندیشه هستم جالب توجه است، هم‌اندیشگی، رواداری و همکاری و تساهل فکری و علمی روشنفکران مشروطه بوده که همه آنها را اگرچه دارای پایگاه‌های اجتماعی و فکری متفاوتی بودند، به هم پیوند داده است. همه این روشنفکران با وجود اختلاف عقیده و نظر همت مشترک خود را در مبارزه با استبداد به کار گرفتند. کوتاه سخن آنکه این افکار نوگرایانه و آزادی‌خواهانه در دوره‌های بعد ادامه می‌یابد و در دستور کار روشنفکران پسین جای می‌گیرد. از این رو خواسته‌های سیاسی از قبیل پدید آوردن دولتی قوی، پایان دادن به هرج و مرج قبایل، بازخواست از دولت و پاسخگو بودن آن در برابر مردم، آزادی مطبوعات، قانونمداری و... ناقوس بیداری ملت ایران را به صدا درآورد.

بخشی از یک گفت‌وگو با دکتر مهرزاد بروجردی استاد دانشگاه سیراکیوز نیویورک.