روایت مستوفی از دوره قاجاریه
عبدالله مستوفی از رجال خاندان قاجار بود که به صورت موروثی بهعنوان مستوفی در دربار قاجار به خدمت مشغول بودند. مستوفی در عصر قاجار به کسی اطلاق میشد که مالیاتها را جمعآوری میکرد و حساب درآمدها و هزینهها را در دست داشت. او مدتی را در کنسولگری ایران در روسیه مشغول بود ولی از این شغل فاصله گرفت و در دوره رضاشاه به سمت استاندار آذربایجان انتخاب شد. عبدالله مستوفی کتابی دارد به نام «شرح زندگانی من» که در سه جلد به چاپ رسیده است. این کتاب، شرحى از زندگى اجتماعى مردم ایران بهویژه تهران در روزگار قاجاریه و اوایل دوره پهلوى (رضاخان میرپنج) است که در قالب زندگىنامه خودنوشته به خواننده عرضه شده است.
عبدالله مستوفی از رجال خاندان قاجار بود که به صورت موروثی بهعنوان مستوفی در دربار قاجار به خدمت مشغول بودند. مستوفی در عصر قاجار به کسی اطلاق میشد که مالیاتها را جمعآوری میکرد و حساب درآمدها و هزینهها را در دست داشت. او مدتی را در کنسولگری ایران در روسیه مشغول بود ولی از این شغل فاصله گرفت و در دوره رضاشاه به سمت استاندار آذربایجان انتخاب شد. عبدالله مستوفی کتابی دارد به نام «شرح زندگانی من» که در سه جلد به چاپ رسیده است. این کتاب، شرحى از زندگى اجتماعى مردم ایران بهویژه تهران در روزگار قاجاریه و اوایل دوره پهلوى (رضاخان میرپنج) است که در قالب زندگىنامه خودنوشته به خواننده عرضه شده است. نثر کتاب در مقایسه با نثر درباری دوره قاجار ساده و شیرین است، اگرچه از همان سبک تبعیت میکند و در جایجای آن رد پای طنزی که در تفکر و زبان مستوفی وجود داشته است، دیده میشود.
در بخشی از جلد اول این کتاب مستوفی با اشاره به پیچیدهتر شدن معادلات اداری اواخر عصر قاجار در مقایسه با اوایل این دوران میکوشد تصویری از بخشهای جدیدی که در تاسیسات اداری ایران پدید آمده بود، به دست دهد. «از روی گرده (گرته= الگو) صفویه و نادرشاه و کریمخان شالوده تاسیساتی را ریختند که دیگر یکنفر مستوفی و یکنفر لشکرنویس نمیتوانست همه کارها را اداره کند، زیرا کارها به سادگی زمان آقامحمدخان نبود. ورود چند نفر مستوفی و وجود یکنفر مستوفیالممالک برای بازرسی به کارهایی که قبلا آقامحمدخان شخصا انجام میدادند، لازم آمد چند نفر میرزا انجام دهند مانند میرزاحسن پسر میرزا کاظم و میرزا محمدتقی پسر هاشمخان و میرزا هادی پسر آغاسیبیگ که نواده آقا محسن آشتیانی بودند و میرزا محمدحسین برادرزاده احمدمازندرانی معروف به دماغکج (جد بهزادیها) و عدهای دیگر همه در این دوره وارد خدمت استیفا شدهاند.
شاه مستوفیالممالک را از درون رجال درجه اول و نزدیکان خود انتخاب کرد و قلم حواله و اختیار منع و عطا را به او واگذاشت و این کار نصیب حاجی محمدحسین خان اصفهانی شد و بعد از صدارت او به پسرش عبدالله خان امینالدوله رسید. برای هر چند ایالت یکنفر مستوفی لازم به شمار آمد. خزانه شاه دو قسمت شد. یکی خزانه نقدینه و جواهر موروثی از آقامحمدخان که بازهم زیر کلید شخص شاه باقی ماند و دیگری خزانه دخل و خرج جاری کشور که برای این کار هم خزانهداری معین شد. نظر به سابقه میرزا اسماعیل به میزان مواجب نوکرهای دولتی و اطلاع او از درآمد و مازاد مالیات هر ولایت، استیفای این خزانه و ضابطی اسناد خرج کل کشور به او محول شد. به علاوه استیفای اصفهان و ساوه و کردستان و عراق و محلات و طارم و کرمانشاهان نیز در تقسیم استیفائی ولایات سهم او شد که در این چند ولایت مثل سایر همقطاران جدید خود، مستوفی و در استیفای خزانه و ضبط اسناد خرج دولتی، مستوفی کل بود.
مالیات نقد کل کشور پنج کرور (دو میلیون و نیم تومان) بوده و ولایات ایران را به پنج قسمت کردند که هریک در یک کرور مداخله داشته باشند. در لشکرنویسی هم همین توسعه داده شد و چند نفر لشکرنویس اضافه شد و میرزا اسداللهخان نوری به لشکر نویسباشی ملقب شد و بالاخره دارنده این کار را به لشکرنویس ملقب کردند. در زمان آقامحمدخان چنانکه اشاره شد فرمان خیلی کم صادر میشد، پادشاه مواجب مستخدمین کشوری و لشکری را از خزانهای که زیر کلید خودش بود میپرداخت ولی در این دوره بهواسطه زیاد شدن مشاغل وعده مواجب بگیر و جدا شدن خزانه جاری از خزانه ذخیره و لزوم نگهداری حساب مجبور بودند به هر یک فرمانی بدهند، بنابراین منشیالممالکی هم لزوم پیدا کرد که هموزن مستوفیالممالک بوده و در تحت امر او فرمان نویسان و منشیهایی باشند تا کار دفتر مخصوص پادشاه را اداره کنند. به تقلید دورههای خیلی قدیم یک نفر هم با لقب صاحب دیوانی لازم بود که صورت اسامی تمام حقوق بگیرها و اندازه مواجب آنها را داشته باشد تا اسم کسی از قلم نیفتد و حیف و میلی از حدود فرمانهای صادرشده در کار نیاید.
از روی گرده زمان صفویه یک نفر صدراعظم هم لازم بود که رئیس تمام این دوایر دولتی باشد و مهام امور را از طرف شاه اداره کند. به تقلید زمان صفویه این صدراعظم را اعتمادالدوله ملقب کردند و این شغل و لقب را به حاجی ابراهیم کلانتر شیراز که دیگر حالا حاجی ابراهیمخان شده بود محول کردند. در اصطلاحات دفتری و فرماننویسی نیز گرده کار را از زمان صفویه گرفتند و مقرر داشتند که صدراعظم و مستوفیالممالک (وزیر دارایی) و منشیالممالک (رئیس دفتر مخصوص) و صاحب دیوان پشت فرمانها و براتهای حواله وجود دولتی را طغری بگذارند و مهر کنند و مستوفیات دیگر هم تفتیش و نظارت خود را در آنها اجرا کنند و هریک سوادی از این فرمانها و بروات بردارند و ضبط کنند تا از تلف و تفریط جلوگیری شود و حق به حقدار برسد. این تاسیسات راجعبه کارهای عمومی دولت بود، تاسیسات دیگری هم برای ابهت سلطنت لازم بود که بیشتر جنبه شخصی داشت و آنها به این قرار بودند: حرمخانه (اداره خواجه سرایان و کارهای خانگی) خلوت (اداره پیشخدمتان و فراشان خلوت)، آشپزخانه، آبدارخانه، قهوهخانه، اصطبل، فیلخانه، زیندارخانه، شترخانه، قاطرخانه، اسلحهخانه، غلامخانه، یساولخانه، سرایدارخانه، زنبورکخانه، شاطرخانه، نقاره خانه، ایشیکخانه (اداره تشریفات سلطنتی)، خزانه، ضرابخانه و اینها را بیوتات سلطنتی میگفتند.
فتحعلیشاه از زر و سیم موجود خزانه زیر کلید خود اعم از مسکوک یا شمش یا ظرف یا چیزهای ساخته دیگر که صرفهجویی آقامحمدخان آنها را ذخیره کرده و در خزانه بدون هیچ ثبت و ترتیبی در هم ریخته بود، سکههای طلا و نقره به وزن و عیار سکههای دوره صفوی که از زمان صفویه و اشرف افغان پول طلای آن به اشرفی معروف شده بود، به وزنهای یک و دو و پنج و ده و بیست و بیست و پنج اشرفی ضرب کرد و برای متصدی ضرابخانهها هم لقب معیرالممالکی را زنده نمود. چون برای سکه کردن مرکزیتی در آن زمان نبود و هر شهری ضرابخانه خود را داشت و معیرالممالک هم در عیار تمام آنها نظارت میکرد، به این جهت لقب معیرالممالکی هم یکی از القاب شغلی بهحساب میآمد.»
ارسال نظر