استبداد جایگزین ناامنی
وقوع کودتای سوم اسفند را باید مهمترین تحول اواخر دهه ۱۲۹۰ و رویدادی مهم در تاریخ ایران بهحساب آورد. این کودتا ۱۴ سال بعد از انقلاب مشروطه به وقوع پیوست و بسیاری از دستاوردهای این جنبش را با چالش اساسی مواجه ساخت. در آستانه این کودتا اغلب نواحی ایران دستخوش آشوب و هرج و مرج بود و اکثریت مردم از این شرایط به ستوه آمده بودند. جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین پایان یافته بود و وقوع انقلاب اکتبر در سرزمین همسایه شمالی، ایران را از بازیگری در عرصه جهانی ناتوان کرده بود. در این هنگامه، دولت بریتانیا که خود را یکهتاز میدان میدید، برای جلوگیری از نفوذ امواج انقلاب سرخ به سوی هندوستان، ایران را بهعنوان کشوری حائل درآورد و مطابق پیمان ۱۹۱۹ که بهوسیله لرد کرزن وزیر خارجه وقت بریتانیا تنظیم شد، دست دولت بریتانیا در امور مالی و نظامی ایران باز شد.
وقوع کودتای سوم اسفند را باید مهمترین تحول اواخر دهه ۱۲۹۰ و رویدادی مهم در تاریخ ایران بهحساب آورد. این کودتا ۱۴ سال بعد از انقلاب مشروطه به وقوع پیوست و بسیاری از دستاوردهای این جنبش را با چالش اساسی مواجه ساخت. در آستانه این کودتا اغلب نواحی ایران دستخوش آشوب و هرج و مرج بود و اکثریت مردم از این شرایط به ستوه آمده بودند. جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین پایان یافته بود و وقوع انقلاب اکتبر در سرزمین همسایه شمالی، ایران را از بازیگری در عرصه جهانی ناتوان کرده بود. در این هنگامه، دولت بریتانیا که خود را یکهتاز میدان میدید، برای جلوگیری از نفوذ امواج انقلاب سرخ به سوی هندوستان، ایران را بهعنوان کشوری حائل درآورد و مطابق پیمان ۱۹۱۹ که بهوسیله لرد کرزن وزیر خارجه وقت بریتانیا تنظیم شد، دست دولت بریتانیا در امور مالی و نظامی ایران باز شد. در این زمان دولت قاجار به غایت تضعیف شده بود و کشور با تهدیدات متنوع داخلی و خارجی دست به گریبان بود، بنابراین مردم آمادگیپذیرش یک حکومت قدرتمند، هرچند مستبد را برای بازگرداندن نظم و امنیت داشتند.
چنین شرایطی افراد و گروههای مختلف را واداشته بود که هریک به شیوه خود تدبیر اوضاع کنند، بنابراین در هرگوشه از ایران شورش و جنبشی در حال شکلگیری بود و حتی ملکالشعرای بهار از ایده سیدحسن مدرس روحانی مبارز این عصر برای کودتای ملی سخن میگوید. چنین شرایطی موجب تشویش انگلستان شد و آنها را با خطر انقلاب جمهوریخواهانه در ایران و احتمالا قدرتیابی دولتی، که قرابت چندانی با سیاستهای آن کشور نداشت مواجه ساخت. در این شرایط احمدشاه که هیچ کنترلی بر جو سیاسی حاکم بر کشور نداشت، خود تحتتاثیر شرایطی که بیشتر توسط انگلیس هدایت میشد، قرار گرفته بود و از هراس نفوذ و سلطه بلشویکها در حالیکه چندان دلبسته سلطنت نبود قصد استعفا داشت تا به بهانه معالجه به خارج از کشور سفر کند.
بررسیها برای انتخاب مهرههای مناسب برای انجام کودتا در حال شکلگیری بود تا یک قدرت قوی مرکزی جایگزین شاه قاجار شود. پس از چالشهای بسیار سرانجام سیدضیاءالدین طباطبایی فرمانده سیاسی کودتا و رضاخان میرپنج فرمانده نظامی آن شد و طرح کودتا کلید خورد. از سیام بهمن اجازه حرکت افراد عادی به دلایل امنیتی به طرف تهران داده نشد و ۲ هزار نفر قوای قزاق و یکصد ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند. پیشقراولان بریگاد مرکزی جلوی دروازه قزوین به رضاخان اخطار میکنند که در آماده باش کامل به سر میبرند ولی در عمل مقاومتی در برابر نیروهای قزاق نمیکنند. اندکی بعد قزاقخانه (باغ ملی) به تصرف قزاقها در میآید. عبدالحسین میرزا فرمانفرما برای مذاکره وارد میشود؛ ولی او نیز موفقیتی بهدست نمیآورد. دویست نفر قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح، فرماندهی کلانتریهای شهر را بر عهده میگیرند و این تنها نقطه کودتا بود که به زد و خورد و کشته شدن چند قزاق و پلیس انجامید. چند گلوله توپ شلیک شد و کودتا به پایان رسید. بلافاصله طی اعلامیههایی اهدافی چون «برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تنپرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» اعلام شد و اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تاسیس مدارس، راهاندازی وسایل حمل و نقل جدید و لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از دیگر برنامههای کودتا بود که به وسیله مجریان آن تبلیغ میشد. چنین رویکردی در کنار وضعیت نابسامان کشور بسیاری از نخبگان را نیز با کودتا همداستان کرد. این کودتا آغاز قدرتیابی رضاخان در صحنه سیاسی ایران و تحولاتی بود که پس از آن صورت گرفت. شاه قاجار منفعلانه آن را به نظاره نشست و دودمان قجر از معادلات کشور کنار رفتند. اسنادی که بعدها منتشر شد نشان میداد که دولت مرکزی در لندن در جریان جزئیات کودتا نبود و این امر بیشتر حاصل برنامه کارگزاران انگلیس در ایران، اوضاع آشفته داخلی و قدرتطلبی رضاخان بود.
ارسال نظر