سفیرکشی؛ از گریبایدوف تا کارلوف

فرزانه ابراهیم‌زاده: خبر ترور آندری کارلوف، سفیر روسیه در آنکارا درست در لحظه‌ای به ولادیمیر پوتین رسید که او قصد داشت برای افتتاحیه نمایشی از آلکسی گریبایدوف به سالن تئاتری در مسکو برود؛ سفیر مقتول روسیه که زمستان سرد ۱۸۸ سال پیش در تهران و گذر ایلچی بازار ترور شد. به نوشته خبرنگار فایننشال تایمز در مسکو، باید قبول کنیم که سرنوشت عجیب پیچ‌وتابی می‌خورد. شاید از این‌رو که هر دو سفیر درست در بزنگاه تاریخی ترک مخاصمه کشورشان با کشور محل قتلشان کشته شدند. قتل سفیر روسیه در آنکارا در روزهای باقی مانده از سال ۲۰۱۶ در یک گالری اتفاق افتاد. او در حال صحبت درباره این نمایشگاه بود که مولود مرت آلتین‌تاش پلیس ۲۲ ساله ضد شورش ترک با شلیک مستقیم گلوله از پشت او را مورد هدف قرار داد و بعد از آن با تهدید افرادی که در آن نمایشگاه حضور داشتند فریاد زد «حلب را فراموش نکنید» و سپس شعری به زبان عربی خواند که مسلمانان صدر اسلام در جنگ خندق زمزمه می‌کردند با این مضمون که «ما آنانیم که برای جهاد با پیامبر(ص) بیعت کردیم و بر آن تا ابد زنده‌ایم.»

الکسی گریبایدوف بعد از پایان جنگ دوم ایران و روس و عقد عهدنامه ترکمانچای در زمستان ۱۸۲۹ میلادی - ۱۲۰۷ شمسی - برای دریافت غرامت جنگ به ایران آمد. او که شاعر و نمایشنامه‌نویسی معترض بود به نوعی به ایران تبعید شد. او نمایشنامه‌ای انتقادی با نام «مصیبت عقل» نوشته است که در آن سیاست و اجتماع روسیه را مورد انتقاد قرار می‌دهد. این‌‌ همان نمایشی است که قرار بود ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه به دیدنش بنشیند. همین باعث شد گریبایدوف همراه با ژنرال یرملوف به قفقاز فرستاده شود، اما چندی بعد او به جرم دست داشتن در کودتا علیه تزار دستگیر و به زندان سن‌پترزبورگ فرستاده شد. اما روایت دیگری هست که گفته می‌شود او از نزدیکان ژنرال پاسکوویچ، فرمانده روسی جنگ‌های ایران و روس بود و در زمان امضای عهدنامه ترکمانچای با سمت منشی سیاسی فرمانده متن روسی آن را نوشت. نگارش این متن باعث شد نظر تزار به او جلب شود و او را به‌عنوان مامور نظارت بر اجرای کامل عهدنامه به ایران بفرستد.

گریبایدوف معترض سیاسی در روسیه، وزیر مختار تزار نیکلای اول در تهران رفتاری متفاوت از آنچه از او روایت کردند از خود نشان داد. سفر او به تهران چند ماه طول کشید. او همسرش نینو چاوچاوادزه را که باردار بود در تبریز گذاشت و دی‌ماه ۱۲۰۷ به تهران رسید. ورود گریبایدوف به تهران در روزهایی بود که در تهران برف باریده و هیات زمستانی به خود گرفته بود. این نخستین بار نبود که گریبایدوف به تهران می‌آمد. او زمانی که ۲۴ ساله بود به همراه مزارویچ به تهران آمد. گریبایدوف در خانه محمدخان زنبورکچی که به روس‌ها اجاره داده شده بود، مستقر شد و چهار روز بعد از رسیدن همراه هیات خود به دیدار شاه رفت که گفته می‌شد طلاهای زیادی به خود آویزان کرده بود. با وجود رفتار متفرعنانه وزیرمختار در تهران روند اجرای ترکمانچای به آرامی در جریان بود و سفیر در حال بازگشت بود که شبی میهمانی ناخوانده در خانه زنبورکچی را زد. این میهمان ناخوانده میرزا یعقوب ارمنی بود؛ خواجه معتمد حرم که به سفیر روسیه پناهنده شده بود تا بر اساس بندی از عهدنامه ترکمانچای به ایروان زادگاهش بازگردانده شود. آنچه این پناهندگی را با بحران روبه‌رو کرد خزاینی بود که در دست یعقوب بود و او حاضر به باز پس دادن آنها نبود.

ایران خواستار بازگرداندن یعقوب بود و گریبایدوف نه‌ تنها با این موضوع مخالفت کرد که به توصیه او نیز عمل کرد و خواستار بازگشت زنان گرجی به سرزمینشان شد. نشانی چند نفر از این زنان را یعقوب به خوبی می‌دانست و در اختیار وزیرمختار گذاشت. یکی از این زنان از بستگان اللهیارخان وزیر اعظم بود و زن جوان دیگر که قرار بود همسر طاهر بیک شود. این زنان اما تمایلی برای بازگشت نداشتند. اما وزیرمختار با نگه‌ داشتن‌شان به زور در سفارتخانه موجبات ناراحتی مردم را فراهم کرد. مردم که از این گستاخی وزیرمختار روسیه عصبانی بودند دست به دامن میرزا مسیح شدند و از او خواستند تا فرمانی بدهد. با فرمان جهاد میرزا مسیح، مردم در اطراف خانه زنبورکچی جمع شدند و در ‌‌نهایت نیز روز ۲۲ بهمن ۱۲۰۷ به داخل محل اقامت سفیر ریختند و او را کشتند. به گفته شاهدان عینی طنین الله‌اکبر در شهر پیچیده بود. مردمی که هنوز زخم‌های جنگ‌های ایران و روس را داشتند می‌خواستند تلافی توهین روس‌ها را دربیاورند.

رابرت گرانت واتسن در کتاب «تاریخ قاجار» نوشته: «وقتی خبر هیجان عمومی به دربار قاجار رسید، شاه به وزیر خارجه دستور داد از نماینده روس تقاضا کند اوضاع را به‌گونه‌ای ترتیب دهد که خشم مردم فروکش کند. گریبایدوف قبول کرد که در روز بعد ترتیب کار داده شود. ولی این تاخیر تاثیر شومی در سرنوشت وی داشت زیرا بین ساعت ۸ و ۹ صبح یازده فوریه ۱۸۲۹ میلادی اهالی با خشم و هیجان به سمت اقامتگاه سفیر روس هجوم بردند تا به دست خود قانون را اجرا کنند و زنان مورد بحث را آزاد نمایند و یعقوب‌خان خواجه را دستگیر سازند.» مالتسوف دبیر اول سفارت که تنها بازمانده سفارت روسیه بود تعریف کرده گریبایدوف که در آخرین لحظه‌های عمر به شدت ترسیده بود، به دست یک پهلوان کشتی‌گیر به ضربات چاقو کشته شد.

انتشار خبر مرگ گریبایدوف بار دیگر بیم را بر دل حکومت ایران انداخت. جنگ تازه در میان ایران و روس به عهدنامه‌ای ننگین ختم شده بود و ایران نمی‌توانست تاب جنگ دیگری را بیاورد. فتحعلی‌شاه به توصیه عباس میرزا نامه‌ عذرخواهی همراه جنازه گریبایدوف به مسکو ارسال کرد و هیاتی را به سرپرستی خسرومیرزا با همراهی میرزا تقی‌خان فراهانی (امیرکبیر) به دربار تزار فرستاد. هیاتی که نه‌ تنها توانستند تزار را راضی کنند که قتل گریبایدوف تقصیر ایرانی‌ها نبوده و او به خاطر اصرارش بر بازگرداندن زنان شوهردار (که با مردان ایرانی ازدواج کرده و راضی به بازگشت نبودند) قربانی شده بلکه توانستند بخش مهمی از غرامت جنگ را هم ببخشند. البته مالتسوف که در این جلسه حضور داشت حرف هیات ایرانی را تایید کرد و غائله ختم به خیر شد.

پیکر گریبایدوف به روسیه منتقل و در زادگاهش تفلیس دفن شد. در راه انتقال به زادگاه پوشکین شاعر روس و دوست نزدیک گریبایدوف تشییع‌ جنازه او را دید و تصویر کرد؛ تصویری که می‌توان با تصاویر قتل سفیر روسیه در ترکیه مقایسه کرد. قتلی که بیشتر از آنکه کشتاری سیاسی باشد به پرده‌ای از تئاتری شباهت داشت که در فضای گالری در آنکارا بازی شد. قتلی که در بزنگاه اختلاف میان روسیه و ترکیه در آستانه نشست سه‌جانبه مسکو، تهران و آنکارا رخ داد و شاید سایه تلخ یک درگیری تازه در منطقه را هشدار می‌دهد. این آینده است که قضاوت خواهد کرد.

منبع: تاریخ ایرانی