تاریخ تفکر اقتصادی در ایران ۱۳۰۷-۱۲۵۳ (هـ . ش)
تضارب دیدگاهها
تاریخ تفکر اقتصادی در کشورهای در حال توسعه (Developing Countries) موضوعی است که تا به حال به آن توجه نشده است. این باور درست است که همه ایدههای جدید و اکتشافات در علم اقتصاد از کشورهای توسعهیافته غربی نشأت میگیرد. یک نگاه کوتاه به هر کتاب مهم تاریخ تفکر اقتصادی تاییدکننده این مطلب است که در ۲۰۰ سال گذشته کشورهای در حال توسعه هیچ چیز جدیدی به این رشته اضافه نکردهاند. بنابراین جستوجو در نوشتههای متفکران کشورهای جهان سوم به امید یافتن یک مقاله علمی یک کار بیهوده خواهد بود. مطلب مهم این است که ایدههای متفکران در کشورهای در حال توسعه با چگونگی تفکر مدرن در ملتهایشان مرتبط است که این اهمیت بهصورت نفوذ روی سیاستهای دولت و رفتار مردم تجلی مییابد.
تاریخ تفکر اقتصادی در کشورهای در حال توسعه (Developing Countries) موضوعی است که تا به حال به آن توجه نشده است. این باور درست است که همه ایدههای جدید و اکتشافات در علم اقتصاد از کشورهای توسعهیافته غربی نشأت میگیرد. یک نگاه کوتاه به هر کتاب مهم تاریخ تفکر اقتصادی تاییدکننده این مطلب است که در ۲۰۰ سال گذشته کشورهای در حال توسعه هیچ چیز جدیدی به این رشته اضافه نکردهاند. بنابراین جستوجو در نوشتههای متفکران کشورهای جهان سوم به امید یافتن یک مقاله علمی یک کار بیهوده خواهد بود. مطلب مهم این است که ایدههای متفکران در کشورهای در حال توسعه با چگونگی تفکر مدرن در ملتهایشان مرتبط است که این اهمیت بهصورت نفوذ روی سیاستهای دولت و رفتار مردم تجلی مییابد. نظرات این متفکران، اگرچه ابتدایی یا کهنه است، پاسخ اقتصاددانان و سیاستگذاران آن زمان در مواجهه با مشکلات جوامعشان است. با وجود این نظر آنها منعکسکننده شرایط اقتصادی کشور، آرزوهای توده ملت و درجهای از دانش اقتصادی است که برخی از روشنفکران داشتهاند، در بسط تفکرات اقتصادی در کشورهای در حال توسعه نقش سیاستهای دولت و نفوذ و انتظارات مردم مهم هستند اما نمیتوان در مورد آن غلو کرد. همانطور که جان مینارد کینز اشاره کرده است: «نظرات اقتصاددانان و فلاسفه سیاسی، هر دو چه هنگامی که آنها درست میگویند و چه هنگامی که اشتباه میکنند خیلی قویتر از آن چیزی است که عموما فهمیده میشود. در حقیقت دنیا به وسیله یک تعداد کمی اداره میشود.»
برای بهتر شدن بحث،دوره مورد مطالعه به سه مقطع زمانی تقسیم شده است. در هر دوره یک یا دو نوشته اقتصادی انتخاب شده و بهعنوان یک تفکر اقتصادی ارائه شده است. بسیاری از این کتابها، مقالات، جزوهها برای این تحقیق استفاده شده، بهعلاوه بحثی که بیشتر اهمیت داشته از لحاظ اقتصاد، مساله رشد اقتصادی بوده است. برای تحقیق، همه نوشتهها در تمام جنبههای اقتصاد دامنهای فراتر از یک مقاله باید مورد توجه قرار گیرد. به عقیده نویسنده این مقاله یک چارچوب برای تفکر اقتصادی و اقتصاد سیاسی در سطح اقتصاد کلان ایران، ارائه میدهد. برای بهتر شدن این چارچوب تلاش شده تا فاصله بین شکافهای زمانی از بین برود. سه دوره بحث شده عبارتند از:
۱- سالهای لیبرالیسم (آزادی اقتصادی) و درخواست برای جذب سرمایه که از اواخر ربع آخر قرن نوزدهم شروع و تا اوایل قرن بیستم ادامه مییابد. جزوه «اصول پیشرفت» که به وسیله میرزا ملکمخان ناظمالدوله نوشته شده و نشاندهنده تفکر اقتصادی این دوره است.
۲- دوره ناسیونالیسم (ملیگرایی)، هنگامی که تلاشهایی برای حرکت سرمایه داخلی و تشکیل شرکتهای داخلی انجام شد و در این زمان صحبت از خودکفایی مطرح شد. این دوره از ابتدای قرن بیستم تا سالهای دهه ۱۹۲۰ ادامه مییابد. نوشتههای مربوط به این دوره عبارتند از «لباس تقوی» اثر سیدجمالالدین اصفهانی و «جاده رستگاری» اثر صنیعالدوله.
۳- دوران دولتمدار، یعنی دولت پیشقدم و پیشتاز در اقتصاد است که از سال ۱۹۲۰ شروع شده و همراه با فراز و نشیبهایی تاکنون ادامه دارد. نوشتهای که برای این دوره مورد استفاده قرار گرفته است مقاله «بحران» اثر علیاکبر داور است.
همانطور که قبلا اشاره شده نظرات اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، در مقیاس وسیع، عکسالعمل اقتصاددانان و تصمیمگیران در مواجهه با مشکلات اقتصادی ملت است. بنابراین، ابتدا باید سوال کنیم مشکلات ایران چه بوده است که چنین جوابهایی به آن داده شده است.شکستهای متوالی ایران ابتدا در مقابل روسها و سپس بریتانیا، ایرانیان را بیشتر نسبت به عقبماندگی کشورشان آگاه کرد. اروپاییان علم و تکنولوژی داشتند و ارتش آنان بهراحتی نیروهای ایران را شکست میداد. توانایی ایران برای دفاع از قلمرو و تمامیت ارضیاش بستگی به جمعآوری و تشکیل یک ارتش مجهز به سلاحهای مدرن، علم و تکنولوژی داشت. این امر نیازمند منابع مالی بود یعنی دولت باید مالیات جمع میکرد. اما سیستم مالیات هم مثل ارتش عقبمانده و ابتدایی بود.
گروه مستوفیها (حسابداران مالیاتی) که ساختار نظام مالیاتی را درست کرده بودند، درآمدهای مالیاتی را مستقیما جمعآوری میکردند آن هم به وسیله دولتمردان محلی و با روشی بیرحمانه که یادآور روش چنگیزخان بود. بنابراین اولین حرکتهای اصلاحی این بود که مالیاتها بهطور منظم جمعآوری شود، سلاحهای مدرن از خارج خریداری یا در داخل کشور تولید شود و به ارتش آموزش بهتری ارائه شود. با وجود این مشخص نبود که سیستم مستوفی چقدر موثر است یا چه مقدار میتوان به کشاورز فشار وارد کرد، ظرفیت تولیدی و درآمد مشمول مالیات محدود بود. در حقیقت چنین فشارهایی باعث کاهش ید موجود و در نتیجه کاهش درآمدهای مالیاتی میشد.
در اولین مرحله باید افزایش تولید و درآمد مورد توجه قرار میگرفت اما به این مسائل کمتر توجه شده بود. برای افزایش محصول، دولت باید یک محیط امن برای فعالیتهای اقتصادی تهیه میکرد، محیطی که در آن مالکیت خصوصی امن (مطمئن) و حقوق داراییها محترم شمرده شود، اما دولت ظرفیت انجام چنین تضمینهایی را نداشت. به علاوه، افزایش در تولید مستلزم بهبود در سه عامل تولید بود یعنی: کار، سرمایه و تکنولوژی. ایران جمعیت کمی داشت که بیشتر آن را افراد بیسواد و غیرسالم تشکیل داده بود کسانی که هیچ اطلاعی از تکنولوژی مدرن نداشتند. بهبود بهداشت و تحصیل برای جمعیت نیازمند پول بود تا بتوان کالاهای سرمایهای و تکنولوژی تهیه کرد. فقر مشکل ایران بود. چه کارهایی انجام شده بود؟ فقط تلاشهای اندکی برای پاسخ به این سوال مهم و اساسی شده است.
براساس پاسخهای داده شده دوره مورد بحث به سه قسمت تقسیم شده است. طی دوره اول متفکران ایرانی امید به جذب سرمایهگذاری خارجی داشتند، بنابراین منابع مالی و فکری وارد کشور کردند. در دوره دوم آنها به امید سرمایهداران ایرانی بودند که آنها بتوانند با افزایش رقابت و تاسیس صنایع جدید به کشور کمک کنند. بالاخره در دوره سوم همه امید آنان در دولت خلاصه میشد. میرزا ملکمخان ناظمالدوله برای دانشجویان ایرانی کاملا شناخته شده است و نیاز به معرفی ندارد، تعدادی کتاب به زبان فارسی و انگلیسی در مورد وی موجود است. در اینجا ما به کتاب «اصول پیشرفت» که به نام «اصول مدنیت» شناخته شده است، توجه کردهایم وی این کتاب را در سال ۱۸۷۵ میلادی برای ناصرالدینشاه قاجار و در لندن نوشته است. در حالی که به بسیاری مسائل مدرن در این کتاب اشاره شده است ولی ارتباط منطقی بین بحثها روشن نیست و کتاب پر از مطالب تکراری است. برای سادگی نوشتار، مطالب این کتاب به سه قسمت تقسیم شده است.
اول، انتقادات ملکمخان به نخبگان سیاسی به خاطر این تفکر که میتوان با بستن درهای کشور روی خارجیان و جدا کردن کشور، جلوی نفوذ غربیها را گرفت. او عقیده داشت که چنین تفکراتی به خاطر غفلت است، زیرا کشورهای اروپایی که وارد کشورهای دیگری شدهاند و آنها را اداره کردهاند (مستعمره) باعث توسعه آن کشورها شدهاند. اولین موفقیت این کشورهای مستعمره افزایش تجارت با کشورهای اروپایی و بنابراین کسب سود از این کشورها است. برای مثال هدف دولت بریتانیا، براساس نظر ملکمخان پیدا کردن خریدار برای تولیداتش است. بریتانیا کشورهای دیگر را تصرف میکند آنها را توسعه میدهد و امن میکند، بنابراین یک بازار برای کالاهایش به وجود میآورد. به عقیده وی این تنها راهی است که برای توسعه اقتصادی و گسترش تجارت با کشورهای غربی برای ایران متصور است.
چون کشورهای اروپایی سود تجاری کسب میکنند هیچ کدام دشمن ایران نخواهند شد، زیرا اگر یک کشور بخواهد این کار را بکند دیگران مانع خواهند شد. قطع روابط با اروپا و مسدود کردن راهها، ایران را امن نخواهد کرد. دوم، ملکمخان تعدادی اصول اقتصادی در نوشتهاش ارائه میکند. او خاطرنشان میکند که توسعه یک کشور، رفاه مردم، قدرت دولت و منابع مالی همگی بستگی به سطح تولید یک ملت دارد. عوامل تولید عبارتند از: منابع طبیعی، نیروی کار، سرمایه و دانش. برای افزایش تولید، یک ملت باید سخت کار کند و تجارت را گسترش دهد. همه علوم و اختراعات به طرف افزایش تولید هدایت میشود و تنها هدف کشورهای اروپایی افزایش تولیداتشان است. همه اعمال این کشورها شامل جنگ و صلح براساس منافع تجاری است. تجارت لازمه تولید است؛ زیرا بدون فروش محصولات تولیدکنندگان نابود خواهند شد. خریدار موردنیاز است تا بتوان تولید را افزایش داد و راه گسترش دادن بازار برای تولید پایین آوردن قیمت است.
همان طور که طلا و نقره در بازارهای بینالمللی مبادله میشود، به عقیده ملکمخان سایر کالاها مثل آهن، گندم و تنباکو را هم میتوان مبادله کرد و اگر کالایی از کشور صادر شود ما نباید نسبت به آن نگران باشیم. در تجارت ما همان مبلغی را دریافت میکنیم که چیزی فروختیم اگرچه در مبادله این نرخ تقریبی است و ممکن است کاملا برابر نباشد. برای مثال ما به یک کشور گندم میفروشیم و با کشور دیگر طلا مبادله میکنیم، در نتیجه پارچه به دست میآوریم. اما طلا و نقره ارزش مضاعفی دارند و به عنوان پول رایج استفاده میشوند. پول واحد حساب و برای پرداخت است. نقره و طلا پول هستند، زیرا همه کشورها آنها را قبول دارند نه به خاطر اینکه آنها دارای خصوصیات خاصی هستند. مشاهده میکنیم که پول کاغذی در کشورهای اروپایی بیشتر از طلا و نقره در چرخه اقتصاد وجود دارد. برپایه این اصول، ملکمخان پیشنهادهایی را برای بهبود اقتصاد ارائه میکند. این پیشنهادها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: یک قسمت آنهایی که کشور را برای توسعه تجاری و گسترش فعالیتهای اقتصادی آماده میکنند و دوم آنهایی که مربوط به عوامل تولید است. در گروه اول او پیشنهاد میکند:
۱- ساختن جادهها تا بتوان کالاهای ایرانی را ارزانتر به بازار رساند.
۲- پایان دادن به عوارض گمرک داخلی و عوارض جادهای.
۳- استاندارد کردن وزن و کیفیت سکههای ایرانی تا این سکهها برای تجارت مقبول باشد.
۴- حفاظت از جان و مال مردم زیرا امنیت باعث خواهد شد که مردم خوب کار کنند.
۵- ایجاد بنگاهها و تصویب قوانین برای کمک به تاسیس شرکتها زیرا برای ساختن راهآهن و کارخانهها ما نیاز به شرکت (کمپانی) داریم.
ملکمخان اضافه میکند قوانین و سنتهای ایران برای تاسیس شرکتها ناکارآمد هستند و تعاونیها باید از خارج آورده شود.
گروه دوم از نظرات وی عبارتند از:
۱- ساختن مدارس مدرن به بیشترین مقدار ممکن و فرستادن حداقل ۲۰۰ دانشجو برای تحصیل به خارج کشور بهطور سالانه.
۲- تاسیس بانک برای تحرک سرمایه. مشکل اصلی ایران کمبود سرمایه است. بانک قادر است پساندازهای افراد ولو اندک را جمعآوری کرده و به صورت سرمایه به تولیدکنندگان قرض دهد. هرشاخه از فعالیتهای اقتصادی نیاز به بانک مخصوص به خود دارد.
۳- اگر سرمایه داخلی ناکافی است باید از خارج جذب کنیم. اگر کشور نیاز به آهن دارد باید آن را وارد کرد.
وسیله واردات سرمایه بانکها هستند. شرکتهای خارجی تنها در صورتی در ایران سرمایهگذاری خواهند کرد که از سودآوری آن در آینده مطمئن باشند. دولت باید برای گسترش همکاریهای خارجی هرگونه ضمانتی بدهد. براساس کتاب «اصول پیشرفت» و دانش ملکمخان در مورد بانکداری، واضح است که ملکمخان اطلاعات خوبی از اصول علم اقتصاد داشته است. او نمیتوانسته است بهطور رسمی در رشته اقتصاد تحصیل کرده باشد زیرا قبل از سالهای ۱۸۸۰ میلادی اقتصاد یک رشته دانشگاهی نبود. او ممکن است درسهایی را گذرانده باشد که بحثهای اقتصادی هم در آنها مطرح بوده، یا ممکن است دانش او بهخاطر مطالعه کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت یا «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» دیوید ریکاردو باشد و شاید خیلی ساده به عنوان یک فرد تحصیلکرده او این معلومات را بهخاطر زندگی در اروپا بهدست آورده باشد.
از هر روشی که این معلومات را کسب کرده باشد به هر حال باید به او احترام گذاشت زیرا تا سالها بعد افراد خیلی کمی همتراز او در بین ایرانیان میتوان پیدا کرد. ملکمخان ضرورت بانکداری و واسطه مالی را فهمیده بود، یعنی جمعآوری پساندازهای کوچک و بزرگ و قرضدادن آنها به پروژههای سرمایهگذاری. اینجای تاسف است که تا یک قرن بعد یک واسطه مالی معنادار جایی در ایران نداشت. موتور رشد در طرح ملکمخان سرمایهگذاری خارجی است. طی دوره مورد مطالعه جذب سرمایه خارجی با دشواریهای فراوانی مواجه بودبحث درباره این مشکلات خارج از حوصله مقاله حاضراست. معهذا برخی سرمایهگذاریهای خارجی جذب کشور شد و موفقیت ناچیزی برای تشکیل شرکتهای چندملیتی برای شروع کار پیدا شد. در بین آنها میتوان به «امپریال بانک پرشیا» (Bank of Persia) و کمپانی (شرکت) نفت ایران- انگلیس اشاره کرد که امروزه تحت نام (British Petroleum) شرکت نفت انگلیس فعالیت میکند. انتقادات بسیاری هم به این همکاریهای خارجی وارد شد.
امروز هم دولت ایران تلاش بسیاری هم را برای جذب سرمایهگذاری خارجی در نفت و سایر فعالیتهای اقتصادی انجام میدهد. بعد از ۵۰ سال سلطنت، ناصرالدین شاه در اول مه ۱۸۹۶ میلادی ترور شد. در ۵ اوت ۱۹۰۶میلادی، پسر او مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد اما زنده نماند تا اجرای آن را ببیند. برای شش سال بعد ولیعهد او، محمدعلی شاه، یک مرد ظالم و خودخواه با مشروطیت و مشروطهخواهان با کمک روسیهتزاری، جنگید. مشروطهخواهان پیروز شدند و محمدعلی شاه در تبعید از دنیا رفت. اگرچه انقلاب مشروطیت به اهداف از قبل تعیینشده نرسید ولی تاثیر زیادی روی جامعه ایران داشت. رهبران نهضت، روحانیون بودند بهخصوص سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی. اما انقلابیون و حامیانشان در همه جامعه پراکنده بودند و بهندرت در مورد همه مسائل رودررو بحث میکردند.
برخی تفکرات مذهبی داشتند و برخی اهداف سکولار را دنبال میکردند و حتی به دنبال دموکراسی اجتماعی بودند. در بین گروههای صاحب نفوذ تجار هم بودند. اهداف آنها تقویت اقتصاد ملی و ارتقای تولیدات داخلی بود. تجار (بازاریان) این مشکلات را احساس میکردند زیرا بهخاطر طبیعت دولت داخلی آنها هیچ امنیتی در خانه نداشتند و بهخاطر ضعف دولت هیچ حمایتی در خارج از کشور از آنها صورت نمیگرفت. بهعلاوه گمرکات و بانک در ایران تحتتسلط خارجیها بود و در نگاه تجار ایرانی، آنها در جهت رضایت قدرتهای اروپایی کار میکردند. بهخاطر این نارضایتیها بود که گروه بازاریان (تجار) در همان روزهای اول به انقلاب مشروطه پیوستند. اولین حرکت انقلاب علیه دشمن تجار، نوز (Naus)، رئیس بلژیکی گمرکات بود، کسی که متهم بود به طرفداری از روسها و ضد ایران تعرفه تجاری وضع کرده است. در اوایل انقلاب مشروطه مردم ساختمان بانک روسها را به تصرف خود درآوردند. باید به این نکته اشاره کنیم که جرقههای انقلاب هنگامی زده شد که علاءالدوله حاکم تهران، تاجران شکر را به وسیله چوب و فلک تنبیه کرد. با توجه به نقش تجار در انقلاب، کسروی مینویسد:
«بهخاطر کوششها و مسافرتهای تجاری، بازرگانان ثروتمند بودند و میتوانستند خوب زندگی کنند. از طرف دیگر آنها از شرایط اجتماعی در کشورهای دیگر آگاه بودند و علاقه داشتند، در کشور خودشان هم این مسائل و پیشرفتها را مشاهده کنند. تجار آذربایجان یک گروه موثر و ارزشمند بودند که در مقایسه با سایرین پول و حمایت بیشتری صرف نهضت مشروطیت کردند.» در رابطه با اهداف اقتصادی نهضت، کسروی مینویسد: «این روزها کوششهایی انجام میشود تا جلوی گسترش کالاهای خارجی در کشور گرفته شود.» به علاوه یکی از اولین پروژههایی که مشروطهخواهان در انجام آن شکست خوردند تاسیس بانک ملی بود.
-بخشی از یک مقاله به قلم دکترصادق بافنده ایماندوست، استادیار دانشگاه پیام نور.
ارسال نظر