در سودای کیمیاگری

کیمیا در ایران همواره طرفداران متعددی داشته است و افرادی را که به آن می‌پرداختند کیمیاگر می‌گفتند. در هر شهری افرادی وجود داشتند که ادعا می‌کردند می‌توانند فلزات را به‌هم تبدیل کنند. گوگرد و جیوه در این میان سهم عمده‌ای داشتند. تمام تلاش‌ها متوجه آن بود که جیوه را تثبیت کنند. بسیاری ثروت و سلامت خود را برسر این ماجرا می‌گذاشتند و جز ریشخند عامه نصیبی نمی‌بردند ولی از اعتقاد خود دست برنمی‌داشتند.

اینان اغلب مدعی بودند چنان به هدف خود نزدیکند که فقط فاصله ناچیزی به پیروزی آنها مانده است. مواد غیرخالصی که اغلب به مقدار اندک به طلا و نقره اضافه می‌کردند مؤید این خیال واهی کیمیاگران می‌شد. هرگاه از این مواد پس از فعل و انفعالات چیزی برجا می‌ماند، آنها خود را فریب می‌دادند و آن را به جای محصول می‌گرفتند. همچنین تصور می‌کردند که بسیاری از گیاهان می‌توانند استحاله فلزات را تسریع کنند و به‌ویژه گیاهانی که خوردن آنها دندان گوسفندان را به رنگ زرد در می‌آورد. به همین جهت کوهستان الوند همواره زیر پای درویشان بود و آنان مشغول گردآوری گیاهان مورد علاقه خود بودند و حتی کار به جایی رسید که درویشان هندوستان رنج این سفر دراز را برخود هموار می‌کردند تا از این کوهستان مشهور گیاه جمع کنند. این دیگر آشکار بود که فریب و اغوای آگاهانه نیز در این کار سهم بسزایی داشت. هرچند وقت یک‌بار درویشانی از هند می‌آمدند که خود را کیمیاگران مجربی جا می‌زدند. اینها که شعبده‌بازان و کلاهبرداران تردستی بودند، همیشه می‌دانستند چگونه مقداری طلا از بوته آزمایش بیرون بیاورند و بدین طریق ساده‌لوحان را حسابی سرکیسه می‌کردند و حتی مکررا می‌توانستند پادشاهان و وزیران را نیز فریب دهند و همین‌که نیرنگ آنان از پرده بیرون افتاد، ناپدید می‌شدند تا جا را برای دیگران خالی کنند.

یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک «ایران و ایرانیان»، انتشارات خوارزمی، 1368، صص 198