پارچه‌های وطنی آب رفت!

با سقوط سلطنت صفویه، صنعت پارچه‌بافی در ایران که به‌زعم پژوهشگران بسیاری در اوج تعالی خود بود، به تدریج دچار رکود شد. رونقی که در بافندگی در دوره نادرشاه افشار اتفاق افتاد، نیز بی‌اثر بود و با مرگ او صنایع نساجی به سرعت تنزل یافت. در ابتدای روی کارآمدن دولت قاجار تولید انواع پارچه در شهرها ادامه یافت. اگر چه پارچه‌های خارجی در این زمان به ایران وارد می‌شد، اما پارچه‌های ایرانی با انواع پارچه‌های هندی و غربی در رقابت بودند. عدم حمایت‌ پادشاهان از این صنعت موجب شد که در صنعت بافندگی اقدام قابل توجهی به وجود نیاید و نابسامانی اوضاع داخلی، رونق این صنعت را از بین ببرد. با انقلاب صنعتی در اروپا در قرن ۱۸ میلادی و ۱۲ هجری از نیروی بخار آب برای به کار انداختن ماشین‌آلات استفاده شد و در صنایع جهان به خصوص نساجی و ریسندگی اختراعات تازه‌ای عرضه گردید و تحولات جدیدی روی داد که نتیجه آن بالا رفتن میزان تولید پارچه ‌بود. در انگلستان و روسیه کارخانه‌های متعدد پارچه‌بافی تاسیس شد. دوره‌ قاجار با انقلاب ماشینی شدن در اروپا هم زمان بود و پارچه‌بافی ایران در آن دوره که کاملا به‌طور دستی انجام می‌شد، نمی‌توانست در برابر این پیشرفت‌ها مقاومت کند. در طول حکومت قاجار، اروپا به قدرت سیاسی و اقتصادی عظیمی تبدیل شد که بازارهای جهانی را به زیر سلطه خود درآورد.

آنچه مسلم است در دوره‌ فتحعلی شاه، ماشین در صنایع ایران جایی نداشت و پارچه‌بافی به‌طور دستی انجام می‌شد. از طرف دیگر ورود پارچه‌های نخی اروپایی به ایران که با بهای ارزان‌تری هم فروخته می‌شدند، صنایع بافندگی ایران را با خطر جدی روبه‌رو کرد. اگرچه شاه با تشویق بافندگان، دستور داد تا پارچه‌هایی مانند چلوار تولید شود تا از خروج مسکوکات به کشور هند جلوگیری گردد، اما این اقدامات موفقیت‌آمیز نبود. (لمبتون،۱۳۷۵،ص۱۸۱) ایران که با تولیدات صنایع داخلی خود می‌توانست نیازهای مردم از جمله پارچه را تامین کند، به تدریج به وارد کردن پارچه‌های خارجی به‌ویژه منسوجات انگلیسی پرداخت. در این زمان به‌دست آوردن بازارهای جدید برای فروش کالا برای اروپا اهمیت فراوانی داشت و ایران یکی از این بازارها محسوب می‌شد. (انصاری رنانی،۱۳۸۰،ص۱۳۰) خرید کالا(عمدتا پارچه) از اروپا، بازار فروش محصولات خارجی را در ایران گسترش داد و در نتیجه بر اثر افزایش واردات انواع منسوجات اروپایی صنعت پارچه‌بافی رو به رکود گذاشت؛ تنها تولید قالی در این دوره رونق بیشتری گرفت و بازار بهتری از دیگر تولیدات، از جمله حریر‌بافی، ابریشم بافی و ریسندگی به‌دست آورد. قالی ایرانی، از مهم‌ترین کالاهایی بود که زنان در تولید آن سهم زیادی داشتند و در این دوره از شهرتی جهانی برخوردار بود و مقادیر زیادی قالی از شهرهای تبریز و همدان، از طریق استامبول به سایر نقاط دنیا صادر می‌گردید. (دلریش،۱۳۷۵،ص۴۶) قالی‌ها توسط زنان در خانه‌ها یا کارگاه‌های کوچک بافته می‌شدند. اما بعدها تولید آنها در کارگاه‌های بزرگ‌تری که عمدتا توسط سرمایه‌گذاران خارجی تاسیس شده بود، توسعه یافت.

محصولات صنایع‌دستی ایران بیشتر به مصرف داخلی می‌رسید و چندان در اقتصاد و تجارت خارجی اهمیتی نداشت. اصفهان از ایام گذشته یکی از مراکز مهم تولید پارچه‌بود. در کتاب «جغرافیای اصفهان»، مشاغلی در این دوره در شهر اصفهان معرفی می‌شوند که رونق پیشین خود را ندارند، از جمله: کلاهدوزی، چرم دوزی، نقش‌دوزی و نساجی. مولف این کتاب می‌گوید: «سابق که پارچه‌های فرنگی شایع نبود از اعلی و دانی (فقیر و غنی) حتی ارکان دولت و بعضی شاهزادگان عظام قدک پوش بودند. به‌این جهت قدک‌(پارچه نخی رنگین)های بسیار ممتاز خوب در اصفهان می‌بافتند.» (تحویلدار،۱۳۴۲،ص۱۰۱) عهدنامه گلستان در سال ۱۲۲۸/ ۱۸۱۲ با حضور میرزا ابوالحسن خان شیرازی و نماینده تزار روسیه امضا شد. (قدیانی،۱۳۸۴،ص۳۱) در ماده۹ این معاهده تصریح می‌کرد که روسیه و ایران برای صادرات کالاهای خود موظف هستند تا ۵درصد حق گمرکی پرداخت نمایند. (آوری و دیگران،۱۳۸۷،ص۴۴۸). بعد از شکست ایران در دوره اول جنگ با روسیه و امضای قرارداد گلستان، زمینه حضور فرانسه در ایران نیز فراهم گردید. فتحعلی شاه که ماجرای فتوحات ناپلئون را شنیده بود برای کمک، دست یاری به سوی فرانسه دراز کرد. (آوری،۱۳۷۳،ص۶) بنابراین در فینکن اشتاین بین نماینده شاه با ناپلئون معاهده‌ای منعقد گردید که دولت فرانسه برای اصلاح و تقویت ارتش ایران اسلحه، توپ، تفنگ و نیروی خبره اعزام کند. (قدیانی،۱۳۸۴،ص۱۸) افسران اروپایی به‌عنوان آموزشیار در کنار سپاه ایران فعالیت می‌نمودند، در نتیجه این دوران شاهد مشاجراتی بین نمایندگان کشورهای انگلیس، فرانسه و روسیه جهت کسب منافع بیشتر، در دربار شاه است. آنها به تجارت در ایران توجه خاصی داشتند و به‌دنبال کسب امتیازات و منافع انحصاری بودند. (آوری و دیگران،۱۳۸۷،ص۹۶)

سر جان ملکم، افسر انگلیسی، در ۱۲ شعبان ۱۲۱۵/ ۱۸۰۱ پیمانی سیاسی و بازرگانی با ایران منعقد نمود. هدف اصلی فتحعلی شاه از نزدیک شدن به انگلیس استفاده از آن کشور برای رویارویی با پیشرفت روس‌ها بود. طبق این پیمان به بازرگانان انگلیس و هند اجازه داده می‌شد که در ایران هر کجا که بخواهند اقامت کنند و نیز به کالاهای طرفین پیمان هیچ نوع مالیات و عوارضی تعلق نمی‌گرفت. (نصر،۱۳۶۳،ص۱۸۲) در این دوره منسوجات خارجی بی‌رویه به کشور وارد می‌شد و بی‌توجهی پادشاهان قاجار به توسعه‌ صنایع نساجی موجب شد تولید پارچه داخلی از نظر کمی و کیفی تنزل یابد. معاهده ترکمانچای نیز در سال ۱۲۴۳/ ۱۸۲۸ منعقد شد که به موجب آن حقوق گمرکی ایران از بین رفت و اوضاع مالی کشور بر هم خورد. (قدیانی،۱۳۸۴،ص۴۳) براساس ماده سوم قرارداد ترکمانچای مقرر شده بود که «از مال‌التجاره‌ای که اتباع روس به ایران وارد می‌کنند یا از آن مملکت خارج می‌کنند و نیز از مملکت روسیه و از طریق فوق‌ خارج می‌کنند، کما‌فی‌السابق حقوق صدی پنج فقط یک دفعه در موقع ورود یا خروج دریافت شده و علاوه بر آن هیچ حقوق گمرکی مطالبه نشود.» (معتضد،۱۳۶۶،ص۲۶۱) با قانونی شدن میزان حق گمرک واردات اجناس روسی، بازار مناسبی برای ورود انواع کالاهای آن کشور در ایران فراهم گردید که در نتیجه صنعتگران ایرانی بیشتر متضرر شدند. به علت واگذاری امتیازات سیاسی و اقتصادی حاصل از قراردادهای گلستان و ترکمانچای، روس‌ها نفوذ زیادی را در ایران به‌دست آوردند. بیست سال بعد از قرارداد ترکمانچای، کنسول انگلیس می‌نویسد: «محصولات صنعتی انگلستان به‌طور زیادی جانشین محصولات پنبه و ابریشم این کشور(ایران) شده است.» (نصر،۱۳۶۳،ص۳۹۶)

در دوره شکوفایی صنعتی غرب، در اروپا روز‌به‌روز بر تعداد کارخانجات مکانیزه افزوده می‌شد، اما صنایع نساجی ایران با رکود مواجه بود. تجار روسیه و اروپا بازار مناسبی را در ایران برای وارد کردن منسوجات خود به‌دست آورده بودند که با واردات پارچه‌های خارجی، صنعت نساجی ایران دچار تهدید جدی شد. در این زمان بلژیک نیز به دلیل متحد بودن با انگلستان توانست واردات خود را به ایران افزایش دهد که در نتیجه افزایش بی‌رویه حجم واردات، صنعتگران ایرانی بیکار شدند. (انصاری رنانی،۱۳۸۰،ص۵) نابودی صنایع نساجی و گسترش واردات پارچه‌های خارجی به کشور در دوره محمد شاه افزایش یافت. در این دوره به علت ارزانی، طرح و تنوع منسوجات انگلیسی، مردم تمایل یافتند که البسه گوناگونی داشته باشند و حس تنوع‌طلبی خود را ارضا نمایند. حتی طبقات اعیان جامعه، چیت اروپایی را به پارچه‌های ابریشمی گران‌بهای ایرانی ترجیح می‌دادند. تجارت خارجی به صنایع‌دستی ایران که در رقابت با واردات بودند، لطمه زد اما باعث رشد صنایعی شد که محصولات آن صادر می‌شدند مانند: چرم، تریاک، حنا و ابریشم. (عیسوی،۱۳۶۹،ص۳۹۹) انبوه منسوجات ارزان قیمتی که به کشور وارد می‌شد برای صنایع‌دستی ایران ویران‌کننده بود. از سوی دیگر مردم، کالاهای خارجی را بر محصولات بومی خود ترجیح می‌دادند. در نتیجه کاهش تولیدات صنایع‌دستی، اصنافی که در شهرهای مختلف جایگاه مهمی داشتند، رو به ضعف گذاشت. (آوری و دیگران،۱۳۸۷،ص۴۵۳)

نماینده وقت انگلیس به وزیر خارجه کشور خود می‌نویسد که: «شاه هر وسیله‌ای را برای جلوگیری از مصرف فرآورده‌های صنعتی اروپایی و تشویق مصرف تولیدات ایرانی اتخاذ می‌کند. به این منظور اخیرا به تولیدکنندگان بعضی از پارچه‌ها مساعدت پولی و پاداش‌هایی داده و تاکید کرده است که درباریان به تدریج پارچه‌های پشمی ایرانی و شال‌های کرمانی را به جای پارچه‌هایی که در زمان حاضر در لباس‌هایشان به کار می‌رود، به کار ببرند؛ البته این تلاش‌ها پشتیبانی در خارج از دربار ندارند و به جایی نخواهند رسید.» (کرزن،۱۳۴۷،ص۲۳۸) هیچ نشانه‌ای وجود نداشت که نشان دهد صنایع ایران در برابر رقبای خارجی موفق خواهد شد. در سال۱۲۸۷/ ۱۸۷۰محصولات تولیدی ایران؛ ابریشم، پارچه‌های زربفت، فرش، پارچه‌های پنبه‌ای، انواع شال، پوست گوسفند، ابریشم خام، نیل، تنباکو، انواع قالیچه به انضمام مسکوکات ایرانی و ترک و مفتول‌های طلا و نقره بود. همچنین واردات بصره و بوشهر از طریق دریا عبارت بودند از: پارچه‌هایی از هند، نخ پنبه، شال، شکر، ادویه، پارچه‌های پشمی انگلیسی و انواع فلزات. (عیسوی،۱۳۶۹،ص۱۳۲).

ملک‌المورخین از تاریخ‌نویسان درباری قاجار است که درباره منسوجات دوره مظفرالدین شاه می‌نویسد: «امتعه داخلی می‌تواند خیلی از احتیاجات مردم را برآورد، از قبیل: برک و آستری و شال و ترمه و سلسله و شال شیرازی و خراسانی و کرمانی و پوستین و عبا و چوخا و الجه و چادرشب و قلمکار و قدک و زری و مخمل و تافته و خارا و روفرشی و قالیچه و پرده و زیلو و امثال آن. وارد کردن این نوع کالاها از خارج باید یکسره منع گردد. چون در مصرف امتعه خارجی همه از هم تقلید می‌کنند، چه بهتر که قبله‌عالم و عالمیان ارواحنافداه تمام لباس پیکر مبارک را از امتعه ایرانی بکنند تا دیگران هم سراغ اجناس فرنگی نروند.» (آدمیت و ناطق،۱۳۵۶،ص۲۷۰) در ۱۳۱۹/ ۱۹۰۱ بیانیه‌ای بین ایران و روسیه به امضا رسید که در آن حقوق گمرکی روسیه برای کالاهای صادراتی از ایران زیاد می‌شد، اما حقوق گمرکی کالاهای وارده از روسیه کاهش چشمگیری می‌یافت و برای کالاهای وارداتی انگلیسی عوارض گمرکی سنگینی مقرر می‌شد. (عیسوی،۱۳۶۹،ص۲۲۶) این قراردادها نه‌تنها استقلال اقتصادی مملکت را تهدید می‌کردند، بلکه باعث خالی شدن روزافزون خزانه دولت نیز می‌شدند، زیرا حکومت نمی‌توانست از ورود اجناس خارجی جلوگیری کرده و صنایع داخلی را تشویق و حمایت نماید. (ورهرام،۱۳۸۵،ص۴۰۲)

در دوره ناصرالدین شاه تغییر و تحولات بسیاری ایجاد شد، در این دوره فرهنگ اروپایی مورد استقبال مردم قرارگرفت که به‌دنبال آن پوشاک ایرانیان نیز تغییرات زیادی کرد. اما مهم‌ترین اقدامات در برابر واردات پارچه‌های اروپایی، از سوی علما و تجار انجام شد. تعدادی از بازرگانان، شرکتی تاسیس کردند که هدف موسسین این بود که از طریق وعظ و خطابه در منابر، مردم را به استفاده از کالای ساخت کشور ترغیب کنند. (معتضد،۱۳۶۶،ص۶۵۳) در شهر اصفهان، به‌عنوان مرکز مهم پارچه‌بافی، سیزده تن از علما از جمله حاج آقا نورالله اصفهانی در اعلامیه‌ای تاکید کردند که از خرید و مصرف منسوجات غیرایرانی خودداری می‌کنند و بر امواتی که پارچه کفن آنان غیرایرانی باشد، نماز نخواهند خواند و برای مبارزه با سلطه تجاری اروپاییان، موسسه‌ای تجاری با نام «شرکت اسلامیه» در اصفهان دایر کردند که تولیداتش به سراسر ایران فرستاده می‌شد و نمایندگی‌های این شرکت در شهرهای مختلف ایران فعالیت می‌کردند. شرکت اسلامیه ابتدا در هجده شهر فعالیت می‌کرد که نشان‌‌دهنده استقبال تجار کشور از آن بود. این شرکت در شهرهایی مانند بوشهر، شیراز، کرمان، یزد، مشهد، سمنان، تهران، قم،‌ کاشان، سلطان‌آباد، رشت، قزوین، تبریز، همدان و سنندج نمایندگی داشت و کارگاه‌هایی هم در شهر اردستان برای تهیه منسوجات دایر کرد که پارچه‌های بسیار عالی معروف به «پارچه‌های اسلامیه» تهیه می‌کردند، ولی تولیدات آن کم بود و امکان رقابت با محصولات فرنگی را نداشت. (نجفی، ۱۳۷۸، صص۳۹-۳۱)

امیرکبیر در دگرگونی صنعت ایران در دوره خویش نقش مهمی داشت. او با تاسیس مدرسه‌ دارالفنون، مهم‌ترین قدم را در راه ورود علم و فناوری در کشور برداشت. امیرکبیر تا اندازه‌ای مردم را به مصرف کالاهای داخلی تشویق کرد که استفاده از کالای وطنی افتخار محسوب می‌شد. شال‌های امیری تولید داخل، شال‌های معروف کشمیری را از رونق انداخت و تهیه البسه و پارچه‌های اطلس کاشان و اصفهان در تمام ایران رونق یافت. امیر غیراز تولید صنایع خارجی در داخل، به توسعه و رونق صنایع ملی نیز بسیار علاقه‌مند بود، به نحوی که در مازندران تهیه شال چوخای ‌پشمین که مخصوص لباس اهالی محلی بافته می‌شد، رونق گرفت و به جای ماهوت در دوخت لباس نظامیان به کار رفت. (آدمیت،۱۳۶۲،ص۴۱۱) به دنبال تلاش‌های امیرکبیر کارخانه‌های نساجی، کاغذسازی، شیشه‌گری و سفال‌سازی ایجاد شد. (عیسوی،۱۳۶۹،ص۴۰۲) در آن زمان نماینده انگلیس سعی نمود تا امیرکبیر را متقاعد کند که «ایجاد کارخانه، آزمایش پر خرجی است و بهتر است که پارچه فرنگی را به بهای ارزان‌تری وارد کنند.» امیرکبیر معتقد بود که «تاسیس کارخانه داخلی دست‌کم این فایده را دارد که هر پولی که صرف آن گردد در خود مملکت می‌ماند و بیرون نمی‌رود. در صورتی که حالا برای تهیه پارچه‌باید شمش طلا داد.» (جمال‌زاده، ۱۳۶۲،ص۱۵۷)

اما به‌رغم این اقدامات هنوز صنعتگران، کسبه و تجار از وضعیت نامطلوب موجود ناراضی بودند. نساجان شهر اصفهان در باب اینکه منسوجات آنها به فروش نمی‌رسید از مجلس شورای ملی درخواست می‌کنند که به ادارات اصفهان امر شود که پارچه وطنی بخرند. (کمام، سند شماره۱۶۶) در اواخر دوره قاجارتعدادی از اروپاییان عهده دار مشاغل مهمی در کشور شدند و امتیازات انحصاری از جمله در صنعت ابریشم گرفتند. برای مثال مورگان شوستربه ریاست کل خزانه کشور منصوب گردید (کمام، سند شماره۱۰۴) و انحصار صنعت نوغان به شرکت‌های فرانسوی و ایتالیایی واگذار گردید (یوسفی نیا،۱۳۸۸،ص۴۹۵) از طرفی مدارسی با سبک مدارس خارجی تاسیس شد و امکان تحصیل دختران نیز در مدارس دخترانه فراهم گردید. بنابراین زمینه‌های نفوذ استعمار غربی گسترش یافت. اروپاییان که لباس بومی و سنتی ایرانیان را تهدیدی علیه منافع مالی خود می‎دانستند، به‌دنبال تغییر آن بودند. پوشش سنتی زنان ایران که شامل چادر و روبنده بود، تا آن زمان امکان به‌دست آوردن بازار لباس‌ها و پارچه‌های مخصوص زنان را محدود می‌کرد. (شریعت‎پناهی،۱۳۷۲،ص۱۹۱)

- بخشی از یک مقاله به قلم فریده طالب‌پور