نگاهی دیگر به تحصن مشروطهخواهان ( ۱۲۸۴. ش)
مطالبه قانون
پروانه گودرزی
بهرغم اطلاعات متعدد و کتب و مقالاتی که درباره تحصن ایرانیان در باغ سفارت انگلیس نوشته شده است، انگیزه اصلی تحصن در سفارت و واکنش اعضای سفارت هنوز جای تحقیق و بررسی دارد، این مقاله بر آن است تا به این مساله بپردازد.
در سال ۱۳۲۴ ق بهدنبال فراگیر شدن اعتراضات مردمی علیه حکومت قاجار عدهای از علما و روحانیون به اتفاق جمعی دیگر به قم رفته و در آنجا تحصن کردند. بازاریان تهران هم برای همراهی با آنان اقدام به بستن دکانهایشان کردند. عینالدوله درصدد تهدید آنها بر آمد.
پروانه گودرزی
بهرغم اطلاعات متعدد و کتب و مقالاتی که درباره تحصن ایرانیان در باغ سفارت انگلیس نوشته شده است، انگیزه اصلی تحصن در سفارت و واکنش اعضای سفارت هنوز جای تحقیق و بررسی دارد، این مقاله بر آن است تا به این مساله بپردازد.
در سال ۱۳۲۴ ق بهدنبال فراگیر شدن اعتراضات مردمی علیه حکومت قاجار عدهای از علما و روحانیون به اتفاق جمعی دیگر به قم رفته و در آنجا تحصن کردند. بازاریان تهران هم برای همراهی با آنان اقدام به بستن دکانهایشان کردند. عینالدوله درصدد تهدید آنها بر آمد. تجار وکسبه به دلیل ترس از تبعید و تصرف اموالشان در شرایطی که تهران از علمای بنام خالی بود، تحصن در باغ سفارت را انتخاب کردند و در روز پنجشنبه ۲۶ جمادیالاول تعداد کمی از آنها به باغ سفارت پناه بردند؛ ولی خیلی زود تعداد زیادی به جمع آنها ملحق شدند. از آن طرف سفارت انگلیس آمادگی خود را اعلام و شرایط را برای ورود آنها فراهم کرد. ولی هیچگونه تعهدی در قبال هزینههای آن نداشت و تمام خرج و مخارج بر عهده تجار بزرگ بود که تمام سعی آنها بر این بود که حتی خانواده متحصنین وشاگردان هم در مضیقه نباشند. بعد از صدور فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه، معترضان به دنبال تقریبا یک ماه تحصن از باغ سفارت خارج شدند.
از حوادث مهم مشروطه مردم ایران در سال ۱۳۲۴ قمری تحصن عدهای از افراد از جمله، تجار، اصناف و مردم در باغ سفارت انگلیس بود. این تحصن از تاریخ ۲۶جمادیالاول آغاز وتا ۱۹جمادی الثانی به طول انجامید. بهرغم گذر بیش از یک قرن از آن حادثه، و نوشته شدن کتب و مقالات بسیار، هنوز ابهاماتی درباره این اقدام وجود دارد، کوشش برای چگونگی شکلگیری این حادثه و رویدادهای پس از آن موضوعی است که این مقاله به آن میپردازد.
پیشینه تحصن در ایران
تحصن در سفارت انگلیس که توسط عدهای از اصناف، تجار و صرافان صورت گرفت، عامل مهمی برای پیشبرد حرکت مشروطهخواهی مردم ایران شد. قبل از ورود به بحث لازم است درباره معنی لغوی و ریشه بستنشینی و تحصن به اختصار توضیح داده شود.
در مورد ریشه لغوی بستنشینی، «بست در عرف زبان فارسی عبارت است از: حریم امنی که انسان یا جانداری در پناه و سایه آن از تعرض و تعدد غیر، مصون و محفوظ میماند یا انسان را در بیان عقیده یا درخواستی در مقابل شخص یا اشخاص دیگر قادر میسازد که در حال عادی و معمولی قادر به اظهار آن نیست» خالصی، (۱۳۶۶)، ص ۲۲
اما در مورد علت بهوجود آمدن این سنت هم باید به گذشته برگردیم «در ممالکی که، در آنها دادگستری منظمی وجود ندارد، در جایی که به محض ایراد سخنی، از طرف شاه مستبد قبل از هر تحقیق و رسیدگی ممکن است کیفری برای فرد معلوم شود. بستنشستن و پناه جستن به منزله حمایت است، برای کسانی که امنیت شخصی آنها مورد تهدید قرار گرفته است.» پولاک، (۱۳۶۸)، ص ۳۲۳.
ناظمالاسلام کرمانی در این باره مینویسد: «محل تحصن درجایی است که مورد توجه شاه و حاکم باشد، مثلا اگر امامزاده معتبری بود به آنجا پناه میبردند و اگر امامزاده نبود به خانه یکی از علمای بزرگ آن شهر پناه برده و او را واسطه اصلاح امر خود قرار میدادند. مشهد مقدس محل تحصن بود. در شیراز از اطراف امامزاده شاهچراغ محل بست بود. در کرمان خانه علما و اطراف خانه هر عالم محترمی مکان بست بود. در تهران به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم پناهنده میشدند. بعضی اوقات زیر توپ مروارید که در نزدیک درب ارگ بود پناهنده میرفتند به این امید که شاه و صدر اعظم زودتر از حال آنها با خبر شوند و مشکل آنها زودتر حل شود. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه بستنشینی گسترش بیشتری پیدا کرد. به این معنی که سرطویلههای شاهی و طویلههای شاهزادگان هم محل امنی شد. ناصرالدین شاه اعلام کرده بود که باید این مکانها را گسترش بدهیم تا مظلومین از خدا برنگردند؛ چون اگر در مکانهای مقدس یک نفر مورد توجه خدا قرار گیرد، آن وقت خانواده ظالم تباه خواهند شد. به این دلیل مکانهای غیرمقدس را هم محل بستنشستن قرار داد.» ناظم الاسلام کرمانی (۱۳۷۹)، صص ۴۳۰-۴۲۹.
بعضی از منابع مانند خانیکوف حوزه امنیتی بست را شامل افراد مجرم هم میدانند، «افراد مجرم، دزد یا قاتل پس از آمدن به این مکان مقدس دیگر هیچ ترسی از تعقیب قانونی ندارند؛ اما چون رئیس این مکان یعنی متولی باشی ماموری غیرنظامی است که از سوی شاه نصب و عزل میشود راهی بود برای ساختن کلاه شرعی، یعنی مجرم را سه روز در آنجا نگاه میداشت، پس از آن اگر فرد مزبور وسیله بسیار موثری برای جلب توجه حامیان مییافت که هیچ و گرنه باید بیسر و صدا فرار کند، تا تحویل داده نشود. خانیکوف (۱۳۷۵)، ص ۱۱۱.
در مورد سابقه تحصن در سفارتخانههای خارجی، بهرغم آنکه اکثر نویسندگان مشروطه، مانند ملکزاده ناظمالاسلام و کسروی و غیره به سابقه تحصن در سفارتخانههای خارجی در ایران اشاره کردهاند، اما آقای رسول جعفریان منکر این قضیه شده است و مینویسد، «در ایران تحصن در سفارتخانه، نه تنها مرسوم نبوده، بلکه تمسک به اجنبی، آن هم دولتی که چندی قبل با این ملت در جریان قرار داد رژی درگیر بود، بسیار مذموم و زشت بوده است.» جعفریان، (۱۳۶۵)، ص ۴۰.
مطلب ذیل ازسوی محیط مافی نویسنده دیگر مشروطه نیز نظر آقای جعفریان را زیر سوال میبرد آنجا که مینویسد «وقتی جمعیت به سفارتخانه میریزند میبینند که، سفارت انگلیس پیشبینی چنین روزی را چند سال قبل نموده و وسایل پذیرایی این جمعیت از هر حیث قبلا آماده شده بود بهطوری که به هیچوجه در مضیقه نباشند.» محیط مافی، (۱۳۶۳)، ص ۹۵
یحیی دولتآبادی درباره آمادگی سفارت در پذیرش متحصنین مینویسد، «اعضای سفارت در انتظار ورود جمعیت بودند و به این دلیل آنها را به خوبی پذیرفتند و پذیرایی خوبی هم از آنها به عمل آوردند.» دولتآبادی، (۱۳۷۱)، ص ۷۳
نه تنها درباره پذیرش متحصنین، سفارت انگلیس همکاری میکرد که ظاهرا آمادگی داشت تا کمک مالی هم کند. شارژ دافر (کاردار) انگلیس به تجار معروف اعلام کرد که « اجازه دارد که یک کرور (پانصد هزار) تومان بدون سود به آنها بدهد تا بین کاسبها و اصنافی که در سفارت تحصن کرده بودند و غذا و پشتوانهای نداشتند به فراخور اعتبارشان تقسیم کند و زمانی که کارها به سرانجام رسید آن پول را به مرور پس دهند.» ابراهیمی، (بیتا)، ص ۳۵۸.
اگر سابقهای در این مورد وجود نداشت آیا این تدارکات لازم بود، افزون بر آن تحصن در سفارتخانههای خارجی در دورههای قبل نیز سابقه داشت بهطور مثال«در سال ۱۸۴۸ میلادی مصادف با ۱۲۶۴قمری اعیان و بزرگان کشور ایران از ظلم حاجی میرزا آقاسی وزیر محمد شاه و صدر اعظم ایران به جان آمدند و به سفارتهای روس و انگلیس پناه بردند و در آنجا بست نشستند و عزل او را خواستار شدند و در موردی دیگر، ناظمالعلما ملایری که از علما و بزرگان ملایر بود با چند نفر از اهالی ملایر به سفارتخانه روس پناه بردند و شکایت ظلم و ستم سیفالدوله برادر عینالدوله که در آن زمان حاکم ملایر بود را به گوش آنها رسانیدند. این امر نه تنها شامل سفارت روس و انگلیس که شامل سفارت عثمانی هم بود چنانکه، حاج شیخالرئیس که از علما و بزرگان بود، به اتهام آزادیطلبی مورد تعقیب دولت قرار گرفت و به سفارت عثمانی پناه برد و تا زمانی که اماننامه از طرف دولت دریافت نکرد از سفارت عثمانی خارج نشد.» خالصی، (۱۳۶۶)، ص ۱۶۵.
چرا سفارت انگلیس را برای تحصن انتخاب کردند؟
در بین سفارتخانههای خارجی در ایران مشروطهخواهان به باغ سفارت انگلیس پناه بردند. حال این سوال پیش میآید که چرا به مکانهای مقدس و امامزادهها پناه نبردند؟ چرا به سفارت دولتهای روس و عثمانی که آنها هم سفارتخانههای تاثیرگذاری در جریانات سیاسی داخلی ایران بودند، پناهنده نشدند؟ در مورد مکانهای مقدس گرچه در قسمتهای قبلی عنوان شد که بست نشستن در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه گسترش بیشتری یافت اما در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به دلیل مصلحت سیاسی این امر نادیده گرفته شد. «ناصرالدین شاه در اواخر سلطنت احترام بست را برداشت و سید جمالالدین را از بست حضرت عبدالعظیم به زور خارج کرد و دردوره مظفرالدین شاه هم احترام مسجد جمعه رعایت نشد.» کاتوزیان، (۱۳۷۹)، ص ۱۸۵.
مورد دوم اشاره به تجمع بازاریان در مسجد دارد که بهخاطر اعتراض آنها در مورد به چوب بستن تعدادی از تجار قند بود که در نهایت با کتک، آنها را از مسجد بیرون کردند. پس ظاهرا دلیل آنها برای پناه نبردن به اماکن مقدسه منطقی به نظر میرسد.
در مورد اینکه چرا به سفارتهای عثمانی و روس پناه نبردند و دلیل آنها برای تحصن در سفارت انگلیس چه بود، احمد کسروی در این مورد معتقد است که «در این زمان عثمانیها با ایران، دشمن شده بودند و سپاهی هم به مرزها فرستاده بودند و در مورد دولت روس این کشور خواستار دور بودن از مشروطه بود. ولی انگلیسیها از زمانهای قبل بهعنوان دولتی مشروطهخواه از دید مردم ایران محسوب میشدند.» کسروی، (۱۳۵۳)، ص ۱۰۹.
بنابراین اقدامات دولت عثمانی و مخالفت روسها با مشروطه و مشروطهخواهی، مانع از آن بود مشروطهخواهان بر کمک روسیه و سفارت آن کشور حساب کنند، البته تلاش اندکی نیز در این راستا صورت گرفت که نافرجام ماند. روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران به مطالبی اشاره کرده است که حکایت از این دارد که عدهای قلیل از مردم به سفارت روس پناهنده شدند ولی از دید بقیه معترضان این یک عمل غیرقابل بخشش محسوب شده و به دنبال برگرداندن آنها بر آمدند. «چند نفر از اوباش به تحریک روسها در سفارت روس پناهنده شدند و ناهار یک دیگ چلوکباب خریده و خورده بودند و گویا هزار تومان هم روسها به آنها بهصورت علیالحساب داده بودند که روزانه خرج کنند وقتی این خبر به متحصنین سفارت انگلیس رسید سه نفر از سادات مامور بیرون آوردن آنها از سفارت روس شدند در بین راه تعدادی به جمع آنها اضافه و تعدادشان به پانزده نفر رسید و با عنوان اینکه قصد تحصن در سفارت را داریم، وارد سفارت شدند و بعد هم به بهانه اینکه میخواهیم، در بیرون سفارت با این جمع یک شورایی داشته باشیم آنها را به بیرون سفارت آورده و آنها را به باد کتک گرفته و آن جمع را پراکنده کردند.» تفرشی، (۱۳۵۱)، ص ۳۵-۳۴.
یا در مورد پناهندگی به سفارت عثمانی«از جماعت بزاز یکی، دو نفر به سفارت عثمانی رفتند و هدف خود را مطرح کرده و پرسیدند که آیا دولت عثمانی در مورد خواسته آنها که داشتن عدالتخانه است، با آنها همکاری خواهد کرد یا نه ؟ که سفیر عثمانی در جواب گفت از عهده ما خارج است.» همان، ص ۲۷.
به این ترتیب جمعیت راهی جز پناه بردن به سفارت انگلیس نداشتند.
گروههای متحصن در سفارت انگلیس
در مورد چگونگی ورود مشروطهخواهان به سفارت انگلیس در «کتاب آبی» چنین آمده است: «مردم چاره را فقط به پناه بردن به یکی از سفارتخانهها دیدند و در روز نهم ژویه سال۱۹۰۶میلادی مصادف با ۱۶ جمادیالاول ۱۳۲۴قمری یعنی قبل از کشته شدن سید و گرفتاری واعظ، آقای سیدعبداله مجتهد که نسبت به سایر مجتهدان عزمی را سختر داشت و از گرفتن رشوه هم مبری بود، نامهای به نزد مستر گرانت داف شارژ دافر سفارت انگلیس فرستاد و همراهی آن سفارت را خواستار شد.» کتاب آبی، (۱۳۶۳)، ص ۹.
اینکه اصلا چرا آیتالله بهبهانی که خود از رهبران مشروطه است این درخواست را مطرح کرده، سوالی است که کسروی پاسخ آن را چنین ذکر میکند، «خواست بهبهانی از یاوری و همراهی این بود که سفیر انگلیس میان متحصنین و شاه نقش میانجی را داشته باشد و پیامهای آنان را به گوش شاه برساند. چنانکه در زمان تحصن در عبدالعظیم این درخواست را از سفیر عثمانی کرده بودند و این تصور هرگز نباید بهوجود آید که بهبهانی یا طباطبایی از پناه بردن مردم به سفارتخانه خوشحال بودند یا، چنین صحبتی میان آنها بود.» کسروی (۱۳۵۳)، ص ۱۰۹
اما به هر حال بهرغم مخالفتهای اولیه سفارت انگلیس «در مورد ورود پناهندگان سخت نگرفتند این بود که در روز پنجشنبه بیست و هفتم تیرماه (بیست و ششم جمادیالاخر) نخست پنجاه تن کمابیش از بازرگانان و طلبهها به سفارت رفتند و در آنجا تحصن کردند.» همان، ۱۱۰
ادوارد براون نیز معتقد است که وقتی تعدادی از نمایندگان تجار، از کاردار سفارت پرسیدند اگر به محل سفارت بریتانیا پناهنده شوند، از آنجا اخراج خواهند شد، آیا به ایشان اجازه داده خواهد شد که تحت حمایت این سفارتخانه بمانند یا نه، که با دریافت پاسخ اطمینانبخش تعدادی به آنجا رفته و چادر زدند. براون، (۱۳۷۶)ص ۱۲۴. به این ترتیب گروههای مختلف اصناف بنا به دلایل خاص خود به جمع تحصنکنندگان پیوستند. در مورد پیوستن صنف تجار، به صف متحصنین براون مینویسد، «عینالدوله به بازاریان و دکانداران که بازارها را بسته بودند دستور داد تا بازار را باز کنند و تهدید کرد که اگر فرمانش اجرا نشود، به سربازان دستور غارت بازار را میدهد. بنابراین روز پنجشنبه ۱۹ ژوئیه(۱۹۰۶م. مصادف با ۲۶ جمادیالاول ۱۳۲۴ق) تعدادی از نمایندگان تجار، به قلهک مقر تابستانی هیات نمایندگی بریتانیا به حضور گرانت داف، کاردار سفارت در تهران رسیدند و همانطور که ذکر شد پساز گرفتن پاسخ مثبت، تعدادی از آنها فورا به باغ سفارت رفتند و در آنجا چادر زدند و تا روز دوشنبه تعداد آنها به ۸۵۸ نفر و سه روز بعد به ۵۰۰۰ نفر رسید. براون، (۱۳۷۶)، ص ۱۲۴.
محیط مافی علت پناهندگی را در این مساله میداند. «عینالدوله از وحشتی که داشت، از هیچگونه اعمال ظالمانه فروگذار نمیکرد و در صدد برآمد که جمعی از علما تجار و کسبه را تبعید کند و آشوبها را بخواباند. جمعی از تجار و کسبه محرمانه دور هم جمع شدند و بعد از مشورت تصمیم گرفتند که حاجیمحمدتقی را محرمانه به سفارت انگلیس بفرستند و با سفیر مذاکره کند تا در صورت قبولی گروهی به سفارت انگلیس رفته و در آنجا متحصن شوند. حاجی محمدتقی به سفارت رفت و توانست رضایت آنها را بگیرد و در ضمن آنها به حاجی محمدتقی میگویند هرقدر هم جمعیت زیاد باشد آنها را میپذیریم و به کمک آنها مقدمات عزل عینالدوله را فراهم میکنیم.» محیط مافی، (۱۳۶۳)، ص ۹۵
بخش اول
ارسال نظر