نمایه - ۳۱ تیر ۹۵

بهارستان‌

گروه تاریخ و اقتصاد: صدای آهن‌کوبی و نجاری عمارت بهارستان از خانه عمیدالدوله خوب می‌آید. پارسال چنین روزی همین صدا به شکل دیگر می‌آمد. من یک روز رفتم خدا می‌داند در ظرف سی و چهار ساعت چه به روز این عمارت و باغ، ملت غیور آورده[اند]، باید دید، به نوشتن من درست نمی‌آید. من متحیرم این ستون‌های سنگ و این ارسی‌های چوب گردو [را] که اقلا ده ذرع ارتفاع و هفت ذرع عرض دارد چطور بیرون آورده و برده‌اند.

طاق کسری و تخت جمشید امروز آن خرابی را ندارد و حال آنکه اینجا مال خودشان بود، ربطی به عالم جاهای دیگر که غارت شد، نداشت. ممکن بود دو تا قزاق بگذارند و این رسوایی به بار نمی‌آمد و این مخارج گزاف [را] که حالا می‌کنند متحمل نمی‌شدند. پس در آن ۶ ساعت هم خبط کردند. بیست هزار تومان از یک کرور دعوایی سهم تعمیر بهارستان است و باید به جناب مهندس‌الممالک وزیر فواید و معادن برسد که گویا در آن نزاعی نباشد، مگر مابین وزیر و معمار و عمله‌جات بنایی. گفتند خیلی از در و ارسی و مبل را مردم آورده‌اند، به این عنوان که ما خریداری کرده‌ایم اگر به درد تعمیر می‌خورد برداشته اصل قیمت خریداری را بدهید، فایده را تقدیم ملت می‌کنیم. هزار آفرین بر غیرت ملت غیور که اشیایی که یغما کرده‌اند حالا به قیمت قناعت کرده واگذار می‌کنند. آن هم برای این است که مشتری برای این اشیای ناجور پیدا نکرده‌اند.

قهوه‌خانه‌ها

قهوه‌خانه کثیفی آنجا دایر شده، مردم بیکار متصل آنجا پلاس[اند]. چای می‌خورند و به‌واسطه سوالات بی‌معنی بنا و عمله را از کار وا می‌دارند. هزار قهوه‌خانه این شهر دارد یکی به شکل جدید نیست که اقلا دو نفر آدم بتواند برود. تمام کثیف، تمام در میان کوچه و خیابان که آدم از دیدن آن نفرت حاصل می‌کند. من نمی‌توانم شرح بدهم که به چه اندازه کثیف و مفتضح است. شاید سالی یک مرتبه استکان آنها شسته نشود.

منبع: روزنامه خاطرات عین‌السلطنه ج‌3. ص: 2546