قحطی آسمانی و بلای حکمرانی

رضا صحت‌منش

هدف پژوهش حاضر بررسی اقتصاد کرمان و آثار و نتایج سیاسی آن در دوره قاجار به‌ویژه پیوندهای اقتصاد با گروه‌های اجتماعی در اواخر این دوره است. در پی یافتن تاثیرات اقتصادی در سیاست کرمان در دوره قاجار به نتایج مهمی دست یافتیم؛ مالیات نقش مهمی در تعیین حکام کرمان و روابط حکام با مردم این ناحیه داشته است و چند تن از حکام کرمان بر سر چگونگی دریافت مالیات از کار برکنار شدند. عملکرد آنها در قیام‌هایی نظیر قیام شالبافان موثر بود. دو تن از کرمانیان به‌نام ـ میرزا آقاخان کرمانی و میرزا رضا کرمانی ـ بر سر مسائل اقتصادی با حاکمان کرمان در افتادند و مسیر زندگی سیاسی آنها تغییر یافت؛ میرزا آقاخان در بردسیر کرمان ضابط مالیات بود که به علت بدهی که داشت از کرمان مهاجرت کرد و میرزا رضا کرمانی هم به علت تصرف املاک پدری‌اش و شکایت‌هایی که از این موضوع داشت زندانی شد و نکته‌ مهم در مورد این است که در ابتدا دست فروش و شالفروش بوده است. تجارت خارجی به خصوص با انگلیس ـ هندـ منشأ تحولاتی در کرمان بوده است و انگلیسی‌ها هر چند به علل سیاسی در کرمان حضور داشتند اما رویکردهای اقتصادی نیز داشتند و خرید کالاهای تجاری و نیز یافتن بازار برای فروش کالا برای آنها اهمیت داشت و در پی همین رویکرد هندی‌ها یکی از گروه‌هایی بودند که در زمینه تجارت در کرمان فعالیت می‌کردند. از سایر گروه‌های سیاسی ـ مذهبی که نقشی در اقتصاد کرمان داشتند باید به شیخی‌ها و زرتشتی‌ها اشاره کرد.

 

کرمان از دیرباز در تاریخ ایران جایگاه مهمی داشت و در دوره‌هایی این جایگاه مهم‌تر به نظر می‌رسد؛ در دوره آلبویه (۴۴۷ـ۳۲۰ق) و بعد از آن دوره سلجوقی (۵۹۰ـ۴۲۹ق) از موقعیت قابل اعتنایی در رویدادهای تاریخ ایران برخوردار بود. در ادوار بعدی، از خوارزمشاهیان (۶۲۸ـ۴۹۰ق) تا قاجار (۱۳۴۳ـ۱۲۰۹ق) هر چند از نقش تاثیرگذار آن کاسته می‌شود در برهه‌هایی همچون دوران حکومت شاه‌عباس (۱۰۳۸ـ۹۹۶ق) که گنجعلی خان بر این منطقه حکم می‌راند، از رونق و شکوفایی برخوردار بود. در دوران معاصر و از آغاز قاجاران نقش برجسته‌تری می‌یابد و کرمانیان در جریان وقایع تاریخ معاصر ایران حضور پررنگی دارند. در حوادث منجر به تشکیل سلسله قاجار دوران سختی را از سر می‌گذراند و در واقع پایان دوران زندیه (۱۲۰۹ـ۱۱۶۳ق) و آغاز سلسله قاجار از این منطقه رقم خورد و تقریبا نیمی از جمعیت این شهر از بین رفت اما سرسختی کرمانیان باعث شد تا کرمان یک بار دیگر سربلند کند و منشأ رویدادهای بسیار مهمی در تاریخ ایران شود. ریشه بسیاری از وقایع در روابط موجود بین افراد و گروه‌های اجتماعی با حکومت مرکزی و حکام کرمان نهفته است و این مساله در شورش آقاخان محلاتی رهبر شیعیان اسماعیلی، شورش نان، قتل ناصرالدین شاه، مهاجرت میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و نیز حوادث منجر به مشروطه در سال‌های ۱۳۲۳ـ۱۳۲۲ق. مشهود است. در حوادث و رویدادهای تاریخی به‌طور اعم و در این وقایع خصوصا عوامل مختلفی از جنبه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی تاثیرگذار بوده‌اند اما سهم عامل اقتصادی به خصوص در بسیاری موارد برجسته بوده است. اقتصاد کرمان دارای جاذبه‌ها و تاثیراتی است که پیگیری آنها می‌تواند بعضی ابهامات یا به عبارت بهتر مغفولات سیاسی را در تاریخ کرمان دوره قاجار آشکار کند.

بر این اساس هدف پژوهش حاضر یافتن آثار و نتایج سیاسی در اقتصاد کرمان در دوره قاجار است و اینکه عوامل اقتصادی چه نقشی در حوادث و رویدادهای این خطه داشته است. براساس آن اقتصاد و رابطه آن با سیاست‌گذاران، اندیشه‌گران و گروه‌های مختلف کرمان و نیز تجارت خارجی بررسی می‌شود. در این میان سیاست‌گذاران در طول تاریخ کرمان در دوره قاجار و سایر گفتارها در ربع آخر این دوره مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش را در چند گفتار با همین عناوین پیگیری می‌کنیم. مالیات و سیاست‌گذاران، اقتصاد و اندیشه‌گران، تجارت خارجی و سایر گروه‌های اجتماعی گفتارهای مختلف پژوهش را تشکیل می‌دهند. در زمینه مورد بحث در تواریخ کرمان در دوره قاجار اگر چه مطالب و داده‌های بسیاری یافت می‌شود اما نگارنده با کار مستقل و منفردی در این زمینه برخورد نکرده است و تنها استثنا کار استاد باستانی پاریزی است در زمینه شالبافان کرمان در دوره قاجار که آن را از جنبه قیام کارگری بررسی کرده است و آن را نخستین قیام کارگری در ایران و تاریخ معاصر جهان می‌داند. البته در مورد شالبافان در کتاب فرمانفرمای عالم اثر استاد باستانی پاریزی نیز مطالب مبسوطی ارائه شده است اما نگاه نگارنده از این جهت متفاوت است که به تعداد شالبافان، درآمد آنها و مشکلاتی که داشتند اشاره دارد و آنها را در پیوند با سیاست می‌نگرد، ضمن اینکه جنبه‌های دیگری از جمله حکام، زنان، اندیشه‌گران، گروه‌های مذهبی و خارجیان نیز از جنبه اقتصادی و تجاری مدنظر قرار گرفته‌اند. اقتصاد و سیاست‌گذاران تاریخ کرمان در دوره قاجاریه به شکلی مصیبت بار آغاز می‌شود وآغا‌محمدخان قاجار در تعقیب لطفعلی‌خان زند دست به محاصره کرمان زد و به دنبال محاصره و با خیانت یکی از نگهبانان دروازه، سپاهیان قاجار به شهر وارد شدند و شد آنچه نباید می‌شد. اقشار مختلف مردم کرمان مورد قهر خان قاجار قرار گرفتند و یکی از بلایای عظیم انسانی و اجتماعی در این دوره در شهر کرمان واقع شد. کرزن در مورد اقدامات آغا محمدخان بعد از دست یافتن به لطفعلی خان زند می‌نویسد: «اما این شهر گرفتار غضب وحشیانه پادشاه فاتح گشت و او سه ماه کرمان را به دست غارت وکشتار سربازان خود داد و می‌گویند تا ۳۵هزار جفت چشم در ظرف‌ها نزد او نبردند راضی نشد هر بنا و عمارتی با خاک یکسان شد و۳۰ هزار زن وکودک را به اسیری بردند.» (کرزن،۱۳۷۳:۲۹۷).

سرجان ملکم نیز می‌نویسد: «قتل عام اهالی کرمان تا قرب سه روز اشتغال داشت» (ملکم۵۵۷:۱۳). در همین مرجع در مورد فرماندهان کرمان آمده است که: «کسانی که در این بلیه شامل نشدند نه به سبب رحم کسی بود یا گریز خود، بلکه بدین جهت بود که دست جلادان از کثرت عمل باز ماند» (احمدی کرمانی،۱۳۸۶:۶۱). به دنبال این اقدامات تاثربرانگیز، خان قاجار از درآمدی که کرمان برایش داشت، نمی‌توانست صرفنظر کند و بعد از قتل و مکحول (میل آهنین به چشم کشیدن) کردن مردم، مامورینی خشن بر سر مردم بلوکات و قصبه‌ها فرستاد و از مردم طلب مالیات کرد. این در حالی بود که به دنبال چند سال جنگ‌های قاجار و زند اوضاع عمومی کشور و به تبع آن کرمان در سراشیبی زوال و افول بود و لاجرم کار وکسب هم در رکود. در آن عصر پول کمیاب بود و مردم قادر به پرداخت مالیات تعیین شده نبودند و مامورین هم با خشونت رفتار می‌نمودند. مردم بعضی فرزندان خود را به‌عنوان کنیز و غلام در مقابل پول مالیات می‌فروختند و بعضی‌ها ملک خودرا رها نموده و فرار اختیار می‌نمودند و پاره‌ای از مردم خودشان را در اختیار مامورین می‌گذاردند (همت کرمانی،۱۳۸۹:۲۶۰). اقدامات سیاسی و اقتصادی آغامحمدخان در کرمان ساختار اجتماعی این شهر را به‌هم ریخت. مالیات و چگونگی وصول آن نقش تعیین‌کننده‌ای در ادامه حکومت حکام داشته است. در این زمینه یکی از حکام کرمان یعنی آقاخان محلاتی که خود از نجبا و ملاکین به شمار می‌رفت (سایکس،۱۳۸۹:۴۸۶) وقتی به حکومت کرمان رسید به دنبال داد و دهش و دنبال کردن نام نیک، بیشتر مالیات را بر فقرا بذل کرد و چیزی به خزانه نفرستاد، در نتیجه سهراب خان گرجی مامور گرفتن مالیات و رسیدگی به محاسبات او شد که به دنبال آن آقاخان راه فرار در پیش گرفت و در قلعه بم‌متحصن شد.» (احمدی کرمانی، ۱۳۸۶:۱۱۰.)

در دوره آقاخان مورد دیگری که مهم است، پیروان اوست. او علاوه بر اینکه در ایران پیروانی داشت، در هند هم پیروان بیشماری داشت (وزیری، ۱۳۶۴:۷۸۸) با کنار هم قرار دادن شمار پیروان آقاخان و طرفداری انگلیسی‌ها از او می‌توانیم نتیجه بهتری بگیریم. آقاخان بعد از اینکه مورد تعقیب نیروهای دولتی قرار گرفت، در سال ۱۳۵۷هـ.ق. به قندهار وارد شد و مورد پذیرایی انگلیسی‌ها قرار گرفت (باستانی پاریزی، ۱۳۸۵:۲۹۹) با حمایت انگلیسی‌ها از آقاخان و حضور او در هندوستان، مسیر مسافرت و هدایا و پیشکش‌های پیروان او صورتی معکوس می‌یافت؛ تا زمانی که او در ایران بود هر ساله تعداد زیادی از پیروانش به ایران مسافرت می‌کردند و مقدار زیادی پول و طلا از هندوستان به ایران سرازیر می‌شد اما با حضور او در هندوستان، این ایرانیان و به عبارتی بخشی از جمعیت کرمان بودند که عازم هند می‌شدند و وجوه پیشکشی و طلا و جواهرات از این سرزمین به هند سرازیر می‌شد و در خدمت برنامه‌های کمپانی انگلیسی قرار می‌گرفت. ضمن اینکه انگلیسی‌ها در مواقع لزوم و در بحران‌ها می‌توانستند روی فتاوی رهبر اسماعیلیه و شورش پیروان او حساب ویژه‌ای باز کنند. یکی دیگر از حکام کرمان یعنی صاحب دیوان که به مدت دو سال حاکم کرمان بود بر سر گرفتن مالیات با پیشکار خود بحث و مجادله نمود و پیشکار او کرمان را ترک کرد به حضور ناصرالدین شاه رفت و با مطرح کردن موضوع، صاحب دیوان به تهران احضار شد (همت کرمانی،۱۳۸۹:۳۱۴.)از عوامل موثر اقتصادی فروش املاک دولتی بود که هرگاه دولت ورشکسته می‌شد و دست به فروش املاک دولتی می‌زد، این شاهزادگان بودند که املاک را به بهایی اندک صاحب می‌شدند و برای سود بیشتر به زارعان فشار وارد می‌آوردند (ورهرام، ۱۳۸۵. ۲۱۸) حاج سیاح در مورد واگذاری حکومت کرمان می‌نویسد:

«هرکس حاکم می‌شود موافق ترتیب مقرر که در عوض اینکه حکام و اجزایش از دولت باید مواجب گرفته در محل حکومت به‌حفظ امنیت و احقاق حق اقدام کنند. به‌حسب زیادی دخل و اهمیت ولایت هرکس طالب حکومت است، در تهران که حکومت‌ها حراج است هرکس که به شاه و وزیر و عمله خلوت و واسطه کار و حرم شاه پول بدهد حکومت به او داده می‌شود، اخلاق و احوال و سن و سال ابدا فرق ندارد. بسا بچه ۱۰ ساله، ۱۵ ساله، ۲۰ ساله از شاهزادگان، حاکم یک ایالتی مثل کرمان و خراسان می‌شود و جمعیتی بزرگ از گرگان گرسنه به‌اسم اتباع حکومت با خود به آن ایالت و ولایت می‌برد که باید بعد از ادای صد هزار تومان که به‌دیوان داده و رشوه‌ها و پیشکش‌ها، همان اندازه برای بعد از خرج‌ها بماند و اطرافیان گرسنه او هم هر یک ذخیره چندین ساله بیاورند» (سیاح ۱۶۵:۲۵۳۶). نمونه این قاعده حکومت حسام‌الملک است که در شعبان ۱۳۱۱هـ.ق با پرداخت پول به شاه و رشوه به صدراعظم و دیگران صاحب اختیار حکومت کرمان می‌شود و مبلغی که او می‌پردازد کمی بیش از صد هزار تومان است (باستانی پاریزی،۲۵۳۶:۶۱). نکته اینجا است که این حکام بعدها در ایالت حکومتی‌شان مبلغی را چند برابر مبلغ پرداختی از مردم و زارعان به زور دریافت می‌کردند و در واقع سود سرشاری هم می‌بردند.

اگر حسام‌الملک در ۱۳۱۱هـ.ق نزدیک به صدهزار تومان پرداخته است، جمع کل مالیات کرمان و درآمد کرمان برای دولت در سال۱۸۱۰م. ۵۰۰۰۰ تومان و در ۱۸۷۱م. ۳۰۰۰۰۰ تومان بوده است (کرزن،۱۳۷۳:۲/ ۲۹۹) و در ۹ـ۱۸۸۸ میلادی ـ ۱۳۰۶ هـ.ق ـ ۳۴۳,۲۱۵,۲ قران بوده است که ۳,۵۳۴,۲۲۱ تومان می‌باشد و جایگاه هفتم را در کل کشور در این تاریخ نشان می‌دهد (همان:۲/ ۵۷۲) که البته این چندسال قبل از سال ۱۳۱۱ هـ.ق بوده است، یا مالیات شهر کرمان در سال ۱۹۰۰ میلادی ۳۱۰هزار تومان بود و در سال ۱۹۰۱ بیش از ۴۰۰ هزار تومان بوده است (ورهرام،۱۳۸۵:۲۰۴). این شیوه نتایج سیاسی و اجتماعی هم در کرمان بر جای گذاشته است. واضح است که این روش نوعی معامله بوده که هرکس در این مزایده برنده می‌شده است به انباشت سرمایه نایل می‌گشته است و مقدار مالیات بیشتری از مردم طلب می‌کرده است تا ابتدا پول پرداخت شده خود را به‌دست آورد. برای این کار فشار بیشتری همراه با ظلم به مردم وارد می‌کرده است و نیز کسانی می‌توانستند در این مزایده شرکت کنند که از تمکن مالی هم برخوردار باشند و اینها البته از بستگان و نزدیکان حکام بوده‌اند، چرا که مردم عادی واقشار متوسط توان شرکت در این معامله را نداشته‌اند.

جمع‌آوری مالیات به روش مزایده در کرمان اثرات اجتماعی به دنبال داشت و مردمی که چیزی برای پرداخت مالیات نداشتند گاهی مجبور می‌شدند با مامورین به زدوخورد بپردازند و از اوامر دولت سرپیچی کنند؛ نمونه آن دوره آصف‌الدوله است که مالیات کرمان را به مزایده گذاشت و مردم را به درخت بسته و کتک می‌زدند تا آنکه مالیات جمع‌آوری نماید و سودی عاید شود؛ در نتیجه اختلاف بروز کرد و مردم به ستوه آمده و زدوخورد نیز واقع شد، حتی بعضی از طوایف یاغی شده سر به شورش برداشته و بعضی از شهرستان‌ها از جمله جیرفت، بم، نرماشیر و شهداد را غارت کردند و مال مردم را برده و خرابی‌ها ایجاد نمودند (همت کرمانی،۱۳۸۹). کرمان شهری کویری است و کم باران و این موقعیت جغرافیایی و کویری بودن به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ویژگی خاصی را به این منطقه بخشیده است؛ شهری که به لحاظ کویری بودن نوعی استقلال اقتصادی داشته است و مایحتاج مردمان آن از خود شهر و قصبات و دهات اطراف به‌دست می‌آمده است و به قنات‌ها و مزارع اطراف وابستگی شدیدی داشته است؛ در سالیانی که باران کافی نمی‌باریده یا آفتی بر مزارع می‌افتاده است شهر دچار قحطی می‌شده و مردم را با مشکلات عدیده‌ای از جهت تامین نان و غله مواجه می‌ساخته است و شهر که ظرفیت تحمل نداشته است به ایالات مجاور از جمله فارس وابسته می‌شده است؛ این شرایط تاثیرات اجتماعی و سیاسی هم در پی داشت.

از جمله نتایجی که به‌دنبال این شرایط به وجود می‌آمد شورش‌های مردمی و کارگری، برکناری حکام، سوءاستفاده متمولین و بعضا حکام کرمان از این شرایط و نیز قتل کارگزاران حکومت بوده است. در زمان حکومت کیومرث میرزا ۱۲۷۶هـ.ق با هجوم ملخ‌ها به مزارع و درختان، محصول از بین رفت و قحطی پدید آمد و حیوانات بسیاری نیز تلف شدند؛ مردم به خانه اغنیا ریخته و خانه‌ها را غارت می‌کردند و این حوادث منجر به برکناری حاکم شد که به جای او محمد اسمعیل خان نوری وکیل‌الملک اول به حکومت کرمان رسید و با تدابیری که اندیشید اوضاع را آرام کرد (همت کرمانی،۱۳۸۹:۲۹۲). از نمونه‌های دیگر در دوره حکومت مرتضی قلی‌خان ملقب به وکیل‌الملک ثانی واقع شد که به علت کمی بارش، غله کمیاب و قحطی پدید آمد و نان کمیاب شد. این شرایط مردم را به شورش واداشت و در این زمینه به خصوص شالبافان به رهبری علی‌محمد بسیار فعال بودند و به منازل زرتشتی‌ها رفته و انبارها را غارت می‌کردند و حکومت در جلوگیری از شورش ناکام ماند و به دنبال شکایت عده‌ای به ناصرالدین شاه، مرتضی قلی‌خان به تهران احضارشد ودر آنجا در گذشت.

- بخشی از یک مقاله