اسنادی تامل‌برانگیز از دوره قاجار

فریماه فلاحی

«[در نوع خود] تاریخی است صورت کاغذهای مرحوم حسنعلی خان امیرنظام گروسی که در ماموریت‌های مختلف در سنه ۱۲۷۷. ه به مقامات عالی مملکت نوشته و با خط و املای خود می‌باشد. مربوط به تمام خطه آذربایجان-کردستان و سایر مناطق ایران است.»این نقل قول مصحح و پژوهشگر نکته سنج و دقیق، ایرج افشار است که در مقدمه کتاب «گزارش‌ها و نامه‌های دیوانی و نظامی امیر نظام گروسی» آورده شده است، یادداشتی مجمل، اما مفصل در معنا و عمق. بیان دلایل اهمیت تصحیح و گردآوری مکاتیب و نامه‌های رجل نامداری چون امیر نظام گروسی از زبان پدر کتاب‌شناسی ایران خواندنی و قابل‌توجه است.

حسنعلی خان امیر نظام گروسی از رجال نامی و کارآمد ایران عصر قاجار است که به گفته پژوهشگران مردی کاردان، با کفایت و بسیار علاقه‌مند به ترقی و اصلاح جامعه ایران بوده و در طول صدارت و مناصب دولتی مختلف، از هیچ کوششی برای اعتلای ایران فروگذار نکرده و در نقش دیپلمات، حاکم و وزیر جایگاهی تاریخی دارد. حسنعلی خان امیر نظام گروسی از کردهای طایفه کبودوند گروس در سال ۱۲۳۶ یا ۱۲۳۷ ق در بیجار مرکز ولایت گروس به دنیا آمد. مادرش اصالتا ارمنی و پدرش محمدصادق خان جزو رجال بزرگ دربار فتحعلی شاه بود. دکتر افشار در مقدمه کتاب می‌نویسد: باری نامه‌های حسنعلی خان به شاه و ولیعهد و رجال معتبر دولت که متضمن ذکر جزئیات امور و گزارش اقدامات متنوع اوست، اسنادی است دست اول درباره واقعه‌ای که از ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۸ منطقه میان ارومیه تا ساوجبلاغ را در ناآرامی و ناامنی و جنگ و ستیز قرار داده بود. این نامه‌هاست که به همراه اسناد منتشرشده توسط وزارت امور خارجه امکان پژوهش درست و تازه‌ای را درباره آن واقعه فراهم می‌سازد. نکته‌ای که وی اشاره می‌کند این است که پیش از آن هرچه نوشته شده برمبنای دو سه تاریخ عصری بوده است، نه اسناد رسمی متضمن بر شرح دقیق وقایع به قلم کسانی که مامور و دخیل رسمی در ختم غائله بوده‌اند. ایرج افشار وی را مردی متین، با حشمت و شجاع معرفی می‌کند که در هر منصب و مقامی، آزادگی و استواری را با هم داشت. وی می‌نویسد: او در عین اینکه جوانی را با خدمت در شغل نظامی آغاز کرد، اما توانست مصدر خدماتی چون سفارت ایران در پاریس بشود و پس از آن در چندجا به حکومت بپردازد، از جمله همدان، کردستان و کرمان و همچنین مدتی طولانی پیشکار ولیعهد بود و در زمره وزرای مملکتی. وی نظامی‌ای خوش خط و خوش انشا بود. ادیب و صاحب ذوق و شعر شناس بود و در نگارش منشآت سبکی شیرین و ساده داشت. در امور سیاسی و دیوانی صاحب نظر بود. در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی مهارت بسیار داشت و به تجدد و ترقی ایران معتقد بود. امیرنظام از افکار میرزا حسین خان سپهسالار پیروی می‌کرد. در دوره‌ای که وزیر مختار ایران در پاریس بود نسبت به اعزام متخصص و مهندس به ایران کوشش بلیغ می‌کرد. همچنین اشراف و نظارت منظمی نسبت به ادامه تحصیلات محصلان که با خود برای تحصیل به فرانسه آورده بود، داشت. سال شمار زندگی امیر نظام و وقایع تاریخی آن برهه از تاریخ و دسته‌بندی گزارش و نامه‌های او به افراد مختلف، از نکته‌های قابل‌اعتنای این اثر است.

یکی از مسائل مهم دوران فعالیت امیر نظام در تبریز در سال ۱۳۱۶ ق قحطی نان بود که بزرگان و انبارداران وابسته به دربار گندم را احتکار کرده و به فروش نرساندند و این موجب اعتراض مردم در خیابان‌ها و قتل عام بسیاری شد، نهایتا این شورش به دستور محمدعلی میرزا ولیعهد و به دست امیر نظام گروسی خاموش شد و توانستند مشکل را تا حدودی حل کنند. از دیگر وقایع قابل‌توجه معاصر او این بود که مقارن استعفای امیر نظام از پیشکاری آذربایجان اوضاع ولایت کرمان بر اثر خشکسالی و نیز بی‌تدبیری آصف‌الدوله بسیار آشفته بود، پس دولت مرکزی حسنعلی‌خان را که در دوران کهولت به سر می‌برد به والیگری کرمان و بلوچستان منصوب کرد، وی در سال ۱۳۱۷ ق وارد شهر شد و مردم در نهایت شور و شعف به استقبالش آمدند. امیرنظام در این ولایات نیز دست به اقدامات اصلاحی زد؛ به‌طوری که در کمتر از ۶ ماه اوضاع آشفته کرمان سر و سامان پیدا کرد.ایرج افشار در مقدمه این اثر می‌نویسد: بی‌گمان خدمات متنوع و لیاقت امیرنظام از یادها نخواهد رفت. صفحات این کتاب هم اوراق تازه‌ای است از سوابق حیات نظامی، سیاسی و دیوانی او که باید به چاپ برسد و در دسترس پژوهندگان تاریخ درآید. کتاب مذکور شامل شرح محاصره طولانی و تسخیر کرمان توسط آغا محمدخان قاجار، کشته شدن لطفعلی خان زند، قتل عام و کور کردن مردم این شهر به دستور آغا محمدخان قاجار است که مولف براساس منابع تاریخی آنها را شرح می‌دهد.کتاب متشکل از چهار فصل تبارشناسی قاجار پیش از فرمانروایی آغا محمدخان، پیکار آغامحمدخان با سران زندیه، کرمان شهر دارالامان و قاجاریه و قتل عام مردم کرمان و پیامد آن فاجعه است.امیرنظام گروسی در ۸۱ سالگی در پنجم رمضان ۱۳۱۷ ق دیده از جهان بست و بنا به وصیت خودش در ماهان کرمان در جوار شاه نعمت‌الله ولی در مقبره‌ای که برای خود بنا کرده بود به خاک سپرده شد.نمونه‌هایی از نامه‌ها و مکتوبات وی به تصحیح دکتر افشار در ادامه می‌آید:

قربان خاکپای مبارکت شوم

ارقام صادره مزین به دستخط مبارک به توسط مقرب‌الحضره میرزا لطفعلی پیشخدمت زیارت شد. در فقره چهار هزار و هفتصد تومان وجه مقرری سرکاری و چهارده هزار تومان اقساط وجه نظام شرح مفصلی که راجع به کلیه عمل مالیات ساوجبلاغ به امیرالامراء العظام اعتمادالسلطنه نوشته‌ام البته به نظر مبارک خواهد رسید و صورت واقعی این ولایت بر رأی مبارک معلوم خواهد شد و اگر این خرابی‌ها و این اختلاف‌های عظیم در کار این ولایت و این مردم نبود، البته وصول تمام مالیات دیوانی یکی از تکالیف این چاکر بود. لکن حالت حالیه این ولایت مقتضی مطالبه تمام مالیات نیست و سختی و تشدد در این باب باعث تفرقه بقیه رعیت است و البته خدام آستان مبارک برای پنج شش هزار تومان تفاوت مالیات هذه‌السنه (امسال) از مصلحت‌های کلی صرف‌نظر نخواهند فرمود و با این موانعی که هست باز هم این چاکر اهتمامات لازمه به عمل آورده به هر طور هست ان‌شاءالله تعالی از هشت تا نه هزار تومان با مالیات سردشت متدرجا وصول کرده و به آستانه مبارکه می‌فرستد.و از این جمله چند روز قبل یک هزار تومان بابت مقرری سرکاری به توسط مقرب‌الحضره اسدالله خان پیشخدمت ارسال حضور شده و حالا هم که مقرب‌الحضره میرزالطفعلی پیشخدمت را مامور و در فرستادن مبلغی تنخواه تاکید فرموده بودند یک‌هزار تومان مصحوب (همراه) مشارالیه ارسال حضور مبارک شد.در چنین موقعی که موکب مسعود والا با مزید عز و شرف تشریف فرمای دارالخلافه‌اند و ‌باید مبلغ معتنابهی به خاک پای مبارک فرستاده شود برای جان نثار نهایت شرمساری روی داد که زیاده بر این تنخواهی موجود نتوانست کرد و البته مقرب‌الحضره میرزا لطفعلی پیشخدمت عرض خواهد کرد که این یک هزار تومان به چه نحو جابه‌جا شد و اگرچه حالا و بالفعل حاصل کفالت امور این ولایت به جز روسیاهی و شرمساری نیست، لکن کمال امیدواری حاصل است که ان‌شاءالله تعالی از مدد اقبال حضرت اشرف امجد والا روحی فداه در آینده تدارک و تلافی این شرمساری‌ها بشود.زیاده جسارت است.

به آقای مستوفی‌الممالک عرض شده خدایگانا

چنانکه اطلاع دارند کمترین در عین اشتداد قحط و غلای تبریز محض حصول دعاگویی ذات اقدس و رفع عسرت از مردم تبریز در خاکپای همایون تعهد کردم که گندمی از خود به تبریز برسانم و برای تکمیل این خدمت در حالتی که قیمت و کرایه گندم تا تبریز پانزده و شانزده تومان بود کمترین قیمت را در ده تومان قبول کردم و تعهد این خدمت در خاک پای اقدس مستحسن افتاده، اظهار مرحمت فرمودند و در همان ایام که اواخر جمادی‌الاولی بود حسب‌الامر [این بنده] الاقدس مبلغ دو هزار تومان به توسط جناب سپهسالار سابق به کمترین رسید و قرار دادند که باقی قیمت را بعد از تحویل دادن گندم و تحصیل قبض از کارگزاران حضرت اشرف امجد والا ولیعهد ادام‌الله اقباله بدهند. [این بنده] کمترین نیز با سعی و اهتمام و زحمت و مشقتی هرچه تمام‌تر مقارن همان وعده که متعهد شده بودم چهارصد و پنجاه و یک خروار و پنجاه من گندم پاک بی‌عیب به تبریز رسانده قبضی به تاریخ دوم شهر رجب از معتمدالسلطان میرزا احمد تحصیل کرده چندی قبل با مرقومه مطاعه حضرت ولیعهد خدمت جناب معظم‌الیه فرستادم و چندین دفعه تحریرا و تلگرافا یادآوری کردم هیچ نوع قراری در رسیدن بقیه قیمت گندم ندادند و جوابی ننوشتند.لهذا جسارت می‌نمایم که کمترین تعهد این امر را خدمت عمده دانسته در انجام آن شرط چاکری به عمل آوردم و حالا سه ماه متجاوز است که از تاریخ تحویل دادن گندم گذشته و باقی قیمت آن به [این بنده] کمترین نرسیده. با همین عریضه قبض چهارصد و پنجاه و یک خروار و پنجاه من به توسط لطفعلی خان به نظر بندگان عالی خواهد رسید و بعد از وضع آن دو هزار تومان دو هزار و پانصد و پانزده تومان دیگر باقی است که اخذ و وصول آن را از خاک پای مبارک اعلیحضرت شاهنشاه روحنا فداه استدعا می‌نمایم که به طلبکارهای خود داده از مرحمت اقدس همایون تخفیفی در قروض خود بدهد. زیاده جسارت است. الامرالعالی مطاع.

قربانت شوم

بندگان اشرف می‌دانند که کمترین در چه موقعی و به چه زحمتی آن چهارصد و پنجاه و یک خروار گندم را به تبریز رساندم و به سر مبارک بندگان اجل عالی که چه به واسطه تفاوت کرایه و چه به واسطه کسر وزنی که در دارالسلطنه تبریز به هم رسید، نزدیک به دو هزار تومان بر کمترین ضرر وارد آمد. مع‌هذا تا به حال که نزدیک به ۶ ماه است از این معامله می‌گذرد بعد از وضع آن دو هزار تومانی که به توسط کارگزاران بندگان اشرف در دارالخلافه به کمترین رسید، دو هزار و پانصد تومان از قیمت آن گندم باقی است و از قرار تلگرافی که بندگان اشرف در جواب جناب جلالت‌مآب اکرم آقای مدظله العالی مرقوم فرموده‌اند قیمت گندم‌های مرسوله به توسط جناب اجل عالی به واسطه تفاوت عمل وجوهات در نزد کارگزاران حضرت اقدس والا ولیعهد روحی فداه باقی است و دریافت نفرموده‌اند و حالا که به سلامت و سعادت در تبریز تشریف دارند، استدعا می‌نمایم که مقرر فرموده ۲ هزار و پانصد تومان بقیه قیمت گندم مرسوله را به‌طوری که علاوه بر ضررهای سابق ضرر دیگری به واسطه تفاوت وجوهات [وارد بر این بنده] کمترین نشود، به عالیجاه حاجی شیخ تسلیم و تحویل نمایند تا مشارالیه بتواند که عوض آن را به دارالخلافه برات کرده به طلبکاران کمترین برسد و برای اینکه تجدید مزاحمتی به بندگان اشرف نشود، عرض می‌نمایم که اگر بندگان اشرف با وجود تفاوت قیمتی که از فروختن آن گندم به کارگزاران دارالسلطنه تبریز عاید شده باز هم تفاوت عمل وجوهات را از آنها پذیرفته باشند چون در این معامله ضرر کلی بر کمترین وارد آمده، مستدعی‌ام که مقرر بفرمایید بقیه طلب کمترین را بی‌تفاوت عمل وجوهات بدهند که تخفیف این ضرر کمترین موقوف به توجه بندگان اجل عالی است. در باب امر مالیات ساوجبلاغ نیز چند روز قبل در ضمن عریضجاتی که جوابش به مخلص نرسیده، عریضه مخصوصی خدمت حضرت اشرف اکرم دام اقباله‌العالی عرض کردم، اینک سواد (رونوشت)آن را به شرح ذیل می‌نویسم که از تفصیل مطلب این امر مطلع شوید. قربانت شوم دو روز بعد از ورود به شهر مجلسی مشتمل بر همه علما و اعیان ترتیب داده مساله وصول مالیات را طبق التزامی که داده‌اند عنوان کردم. همگی از در عجز و لابه برآمده که با این خرابی محسوس و غارت اموال و تفرقه رعایا و سوختگی دهات چگونه از عهده ادای تمام مالیات برآییم و اگر هزار مقصر و روسیاهیم در حالتی که عفو و رحمت شاهنشاه شامل حال ما شده، این استدعا و امیدواری را داریم که مالیات دهات مخروبه خالی از سکنه را تصدقا و تفضلا به تخفیف مقرر فرمایند.

کمترین به اقتضای مجلس از در تهدید و تشدد برآمدم و به‌طور حتم گفتم که باید بروید و با هم در یک‌جا نشسته، همان‌طور که التزام داده‌اید خراب و آباد را روی هم گذاشته تمام مالیات دیوانی و فروعات را جا به جا کرده، از عهده برآیید و حسینقلی بیگ یاور فوج پنجم شقاقی را بر آنها گماشتم که آنها را به منزل شیخ‌الاسلام برده در یک‌جا بنشاند تا قرار قطعی وصول مالیات را بدهند. حضرات با ترس و یأس تمام رفتند و تا دو روز به گفت‌وگو مشغول شدند و بالاخره باز هم طبق اظهارات شفاهی خودشان عریضه مبنی بر عجز و انکسار نوشته، فرستاده بودند که اگر مالیات دهات مخروبه محروقه خالی از سکنه کلیه به آنها تخفیف داده شود، از عهده باقی مالیات ملزمی خود برآیند.[این بنده]کمترین دیدم که با این خرابی و حرق و نهب محسوس که بر یک نصف آن ولایت وارد آمده و یک قسمت عمده از آن به نظر خود بندگان اشرف رسیده ادای تمام مالیات از قوه آنها خارج است و اگر در این باب سختی و تشددی شود، آن یک نصف دیگر ولایت هم که صورت آبادی دارد متفرق و متزلزل خواهد شد. لابد و ناچار به اقتضای وقت و مصلحت و امیدواری این مردم قرار دیوانی را بر سه وجه و بدین تفصیل داده‌ام:

اولا، مالیات دهاتی را که سالم است و دست نخورده تمام و کمال بدهند.

ثانیا، مالیات دهاتی را که فقط اعیانی آنها خراب شده و آتش گرفته و اما از مال و دواب و مخلفه و اسباب ساکنین آنها چیزی به غارت نرفته و خود ساکنین آن دهات قبل از وقت مال و اسباب خود را بیرون برده متفرق شده‌اند. این قبیل دهات دوثلث مالیات خود را بدهند و یک ثلث دیگر عجالتا موقوف‌الحواله باشد تا از دیوان به حکم فرمایند.

ثالثا مالیات آن دهاتی را که هم مال و دواب و اسباب سکنه آن به غارت رفته و هم اصل خانه و آذوقه و علوفه آنها آتش گرفته و جمعی هم از سکنه آن به قتل رسیده است یک نصف مالیات این قبیل دهات را بدهند. و نصف دیگرش موقوف به حواله باشد تا از دیوان چه حکم شود.

اگرچه به قبول این قرار هم متقاعد نشده‌اند و باز هم اظهار عجز می‌کنند لکن کمترین دیگر به هیچ وجه عذری از آنها نپذیرفته و ان‌شاءالله تعالی به قسمی که عرض شد مالیات آنها را حواله داده در وصول آن لازمه اهتمام به عمل خواهم آورد و متدرجا هرچه وصول شود با عریضه و آدم مخصوص خود به آستان حضرت اقدس والا روحی فداه خواهم فرستاد و این تفصیل را محض اطلاع خاطر اشرف عرض کردم.

اسنادی تامل‌برانگیز از دوره قاجار