چهارراه علم
مدیریت هزینه با نگرش به بازار ایران
وضعیت کنونی بازار ایران با توجه به محدودیت منابع و تحریمهای بینالمللی، شرایط ویژهای را برای سازمانها ایجاد کرده است. اگر اقتصاد وابسته به نفت ایران را در بوته نقد قرار دهیم، میتوان به این واقعیت اذعان کرد که فرهنگ مدیریتی حاکم بر این نوع اقتصاد، هیچ اراده و تلاشی برای ایجاد تعادل بین ورودیها و خروجیهای سازمان ندارد و سودآوری را از راههای غیرمنطقی مانند گرانتر فروختن یا کاهش کیفیت، حاصل میکند.
محمد رساییان*
وضعیت کنونی بازار ایران با توجه به محدودیت منابع و تحریمهای بینالمللی، شرایط ویژهای را برای سازمانها ایجاد کرده است. اگر اقتصاد وابسته به نفت ایران را در بوته نقد قرار دهیم، میتوان به این واقعیت اذعان کرد که فرهنگ مدیریتی حاکم بر این نوع اقتصاد، هیچ اراده و تلاشی برای ایجاد تعادل بین ورودیها و خروجیهای سازمان ندارد و سودآوری را از راههای غیرمنطقی مانند گرانتر فروختن یا کاهش کیفیت، حاصل میکند. در این برهه، شعار اجتناب از «خامفروشی» که توسط مقام معظم رهبری در تاریخ ۰۹/۰۵/۱۳۹۱ در جمع گروهی از فعالان شرکتهای دانشبنیان ارائه شد، گویای این واقعیت است که تحقق شعار «تبدیل کردن تهدیدها به فرصتها» نیازمند یکسری اقدامات هدفمند در جهت نجات فرهنگ حاکم مدیریتی در ایران است.
با فرار از خام فروشی و حرکت به سوی اقتصاد مقاومتی کشورمان به سمت خودکفایی میرود. برای اینکه کشورمان بتواند در راستای خودکفایی حرکت نماید، نیاز به مساعدت و همکاری همهجانبه سرمایهداران، سازمانها و جامعه دارد. به این منظور شرکتها باید وارد عرصههای مدیریتی جدیدی در مدیریت بنگاهها شوند، فضایی که تاکنون درک نشده یا لااقل مدیران ایرانی هیچ نیازی برای ورود به آن احساس نمیکردند. سیستمهای مدیریتی که در اغلب شرکتهای ایرانی به خصوص شرکتهای دولتی در حال اجرا است فاقد اثربخشی و کارآیی لازم هستند و عمدتا نمیتوانند بین خروجی سازمانها (بخوانیم محصولات یا خدمات)و ورودی سازمانها (بخوانیم منابع سازمانی) رابطه دارای ارزش افزوده ایجاد کنند. اگر سیستمها و مدلهای مدیریتی را در ایران به دو نوع سیستم مالی و غیرمالی تقسیمبندی کنیم، معمولا بخشهای مالی وظیفه خود را فقط و فقط هزینهیابی روی منابع میدانند و بخشهای غیرمالی وظیفه خود را تامین خواستههای مشتریان خود میدانند و اگر هم مدیران ارشد در داخل این گونه سازمانها بخواهند ارتباط بین ساختارهای مالی و غیرمالی ایجاد کنند این ارتباط فقط در حد تبادل اطلاعات به وجود میآید.
یکی دیگر از مشکلات موجود در سازمانهای ایرانی اشاعه فرهنگ حداقل دستمزد از جانب دولت است. این فرهنگ، جدا از منافعی که از لحاظ بار روانی برای کارگران یا کارمندان دارد، با مفاهیم بهبود مداوم در تضاد است. زیرا کارمند یا کارگری که بداند اگر کار هم نکند میتواند حداقل حقوق را دریافت کند، دلیلی نمیبیند تلاش خارقالعادهای صرف کند تا فعالیت خود را بهبود دهد. با توجه به موارد فوق، میتوان گفت فلسفهای که میتوان برای مدیریت بنگاههای ایرانی در شرایط امروز بازار ایران توصیه کرد، فلسفه مدیریت هزینه (Cost Management) است. اما چرا به مدیریت هزینه، عنوان فلسفه اطلاق میشود؟ به آن علت که ابتدا باید مفهوم مدیریت هزینه را درک کرد و سپس با توجه به میزان بلوغ سازمانها، نسخههای بهبود را تجویز کرد. فرض کنیم که ما در ناحیه شکم احساس درد کردهایم و هیچ سابقه قبلی از آن درد در بدن ما وجود ندارد. در این حالت، ابتدا باید به یک پزشک عمومی مراجعه کنیم، ایشان با توجه به معایناتی که از ما میکنند، بر اساس پیشرفت بیماری، پزشک متخصص را به ما معرفی میکنند، پس وظیفه پزشک عمومی، اولا بررسی شرایط روحی و روانی بیمار، ثانیا تشخیص بیماری بیمار با استفاده از معاینات و آزمایشها، ثالثا معرفی به پزشک متخصص یا پزشکان متخصص میباشد. یک پزشک عمومی به هیچ وجه نمیتواند هیچ نسخهای را تجویز کند. زیرا اصلا وظیفه پزشک عمومی تجویز نسخه نیست. دقیقا میتوان در داخل سازمان، وظیفه متخصص فلسفه مدیریت هزینه را وظیفه همان پزشک عمومی دانست. وقتی سازمانی مشکل دارد، (به طور مثال هزینههای بالا، سودآوری پایین، عدم تامین نیروی مناسب، کارآیی پایین و...) ابتدا باید یک پزشک عمومی، سازمان را معاینه کند، نام این پزشک عمومی برای اینگونه سازمانها، مدیریت و مهندسی هزینه است. در این وضعیت، سازمانها باید با استفاده از تکنیکهای موجود در فلسفه مدیریت هزینه اقدام به اندازهگیری ارتباط بین منابع ورودی و محصولات یا خدمات نماید. در این راستا سازمانها باید برای پیاده سازی تکنیکهای مدیریت هزینه، ابتدا عارضه یابی را در سطوح مختلف سازمانی با نگرش کیفیتی و مالی پیادهسازی کنند. عارضهیابیها در ۸ حوزه مدیریتی (مشتریمداری، رهبری، مشارکت کارکنان،
فرآیندگرایی، رویکرد سیستمی، بهبود مداوم، تصمیمگیری و روابط سودمند با تامینکنندگان) بر اساس چک لیستهایی صورت میپذیرد که مشخص میشود سازمان در کدام سطح بلوغ قرار دارد. پس از مشخص شدن سطح بلوغ سازمانی، شرایط بهبود و تکنیکهای مدیریت هزینه اجرا میگردد.
* مشاور و مدرس سیستمهای مدیریت هزینه
Mrassaeian@yahoo.com
ارسال نظر