عبدالکریم پهلوانی

بخش پایانی

این تنگناها به گونه‌ای مشهود است که رییس سازمان بازرسی کشور در آخرین گزارش خود می‌گوید «سرمایه‌گذاری دولت در پارس جنوبی حدود ۷۰ تا ۸۰میلیارد دلار است ولی به دلیل برخی مسائل به وجود آمده خارجی‌ها تمایلی برای کار ندارند و کسانی هم که آمده اند از آنجا می‌روند.» «راجر استرن» استاد دانشگاه جان‌هاپکینز و یکی از اعضای آکادمی ملی علوم درآمریکا طی مقاله‌ای تحت عنوان «بحران نفتی ایران و امنیت ملی آمریکا» که در ماه می‌۲۰۰۷ منتشر شده پیش‌بینی کرده است در شرایط فعلی، به دلیل افت تولید و افزایش تقاضای داخلی ایران که منجر به کاهش سالانه ۱۰ تا ۱۲درصد صادرات نفت می‌شود، در صورت ادامه شرایط سیاسی فعلی و تحریم نفتی ایران و در نتیجه عدم سرمایه‌گذاری لازم، این کشور از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ نفتی برای صدور نخواهد داشت و بدین ترتیب توان اقتصادی و سیاسی ایران در منطقه به شدت کاهش می‌یابد. مجموعه این شرایط سیاسی افزایش ریسک سرمایه‌گذاری و در نتیجه افت جذابیت ایران از نظر سرمایه‌گذاران را در پی دارد.

از طرف دیگر، گزینه‌های پیش رو که ایران را محدود کرده باعث می‌شود شرایط غیر سودمند از جمله هزینه ریسک‌های شرکت‌های طرف قرارداد را متقبل شده و به آنها امتیازاتی بدهد. یکی از مقامات نفتی در این خصوص می‌گوید: «ایران سالانه به حدود ۱۴میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در بخش نفت وگاز نیاز دارد و دولت سعی دارد با تدابیر جدید فشارهای خارجی را خنثی کند و به شرکت‌های خارجی تشویق‌هایی بدهد تا به سرمایه‌گذاری در نفت و گاز ایران ادامه دهند.» نتیجه این فضای تهدید و تحریم و کاهش سرمایه‌گذاری، در تولید و صادرات نفت و خمودی سایر صنایع وابسته از جمله پیمانکاران، مشاوران و سازندگان و در نهایت توسعه‌نیافتگی صنعت نفت خود را نشان می‌دهد. مطمئنا مجموعه این شرایط به تضعیف توان ملی و افت جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه و بازار انرژی می‌انجامد. لذا نمی‌توان بر اساس حضور اندک شرکت‌هایی در ایران - از جمله توتال- مدعی شد که تحریم‌ها و شرایط سیاسی بر صنعت نفت ایران تاثیر نداشته است بلکه برای درک این مهم باید توجه داشت که چه شرکت‌هایی می‌توانند در نفت ایران فعال باشند که نیستند و بودنشان چقدر می‌تواند موثر باشد که فعلا نیست و بالاخره چه فرصت‌هایی می‌تواند خلق شود که نمی‌شود. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران همواره آمادگی کار اقتصادی با همه کشورها حتی قدرت‌های بزرگ را داشته ولی در عرصه سیاسی این آمادگی نبوده است. روابط خارجی اقتصادی از سیاست خارجی تفکیک شده است.

نمی‌توان هم سودای رشد و پیشرفت و الهام بخشی علمی و اقتصادی را داشت و هم در پی حفظ استقلال سیاسی و مشارکت ناپذیری با محیط بین‌المللی و با مراکز قدرت و صاحبان امکانات در عصر جهانی شدن بود. نمی‌توان هم توسعه صنعت نفت که به تعامل، هماهنگی و سازگاری با بانک‌های خارجی، شرکت‌های بین‌المللی و سرمایه و فن‌آوری نیاز دارد را خواهان بود و از طرف دیگر با سیاست خارجی دولت‌هایی که این شرکت‌ها، فن‌آوری‌ها و سرمایه‌ها از آنجا برخاسته است تعارض داشت. فاصله ظرفیت تولید نفت۵/۱۱ میلیون بشکه‌ای عربستان و ایران ۲/۴میلیون بشکه‌ای، به معنی سال‌ها و میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری در یک فضای سیاسی متعامل و خالی از تنش با جامعه جهانی خصوصا با کشورهای صاحب امکانات می‌باشد. هرگز نمی‌توان هم سیاست خارجی ایدئولوژیک داشت و نظم موجود در جهان را به چالش کشید و هم سودای تعامل با جهان را داشت و از امکانات جهانی استفاده کرد. چین از اوایل دهه ۱۹۸۰ با درک واقعیت سیاسی جهانی و با یک انتخاب استراتژیک از شدت رفتارهای ایدئولوژیک خود به طور محسوسی کاست و با اقتصاد جهانی تعاملی بسیار قوی برقرار کرد و امروز مشاهده می‌کنیم با تدبیرهای دنگ شیائوپینگ این کشور در عرض ۲۵ سال به یکی از قدرت‌های بزرگ اقتصاد جهانی تبدیل شده است. پس به طور کلی حوزه سیاست و اقتصاد نمی‌توانند دستور کار جداگانه‌ای داشته باشند یا خواسته متناقضی را دنبال کنند.