نگاه
تنگناهای توسعه در اهواز
اهواز- سمیه اسدی: در میان انبوه نسخههایی که همه روزه برای نسل جوان امروز پیچیده میشود، شاید بد نباشد گاهی هم به دغدغههای فکری آنها توجه کنیم. توجه به زیرلایههای شخصیتی یک جوان، آن را از نظر فکری، روحی و روانی در طیف وسیعی قرار میدهد که دغدغهاش صرفا مسائل روزمره زندگی نیست، بلکه چون جایی برای پرداختن و بسط دادن به تراوشات ذهنیاش نمییابد، آن را در هیاهوی این روزمرگی گم میکند.
شهر خودمان را مثال میزنم. اهواز، شهری مملو از جوانان با استعداد است که اگر بخواهیم آنان را براساس تواناییها، سلایق و استعدادهایشان طبقهبندی کنیم، قطعا به عدد حیرتآوری میرسیم. اعتراف دردناکی است، اما باید گفت که در این شهر اغلب این استعدادها از طریق هیچ کانالی جذب و هدایت نمیشود و بنابراین اگر کسی بخواهد در زمینههای مختلف علمی، فرهنگی و اجتماعی صاحب فکر و نظر شود یا فعالیت کند، مجالی نخواهد یافت مگر آن که یا آن را به صورت آکادمیک دنبال کند یا از پشتوانه مالی کافی برخوردار باشد.
این یک واقعیت است که در این شهر برای توسعه فعالیتهای علمی، پژوهشی، فرهنگی و حتی دیگر حوزههای اجتماعی چندان وقعی نمینهند. انجمنهای علمی و فرهنگی منفعلاند. هیچ هزینهای صرف تولید فکر نمیشود. هیچ بودجه کلانی به پرورش استعدادها و ایجاد انگیزه برای هدایت و سازماندهی علایق جوانان شهر اختصاص داده نمیشود. شاید هماکنون ادعا شود که برای توسعه زیرساختهای فرهنگی و علمی، کلنگهای زیادی به زمین زده شده، اما در پاسخ باید گفت که برای شهری با جمعیت بالای یکمیلیون که عنوان کلانشهر را نیز یدک میکشد، همین تعداد کلنگهای به زمین زده شده و پروژههای به بهرهبرداری رسیده نیز کافی نیست.
درحالحاضر بسیاری از انجمنها که آزادانه در زمینههای مختلف فعالیت میکنند و اساسنامه در حد ایجاد موسسه دارند، به دلیل نداشتن بنیه مالی قوی و عدم حمایت مادی و معنوی از سوی ارگانهای دولتی، تنها در حد یک اسم بوده و تشکیلات منسجمی ندارند.
این در حالی است که در اکثر کلانشهرها و حتی شهرهای کوچک، شورای شهر و شهرداریها معمولا مسوول سازماندهی و حمایت این قبیل انجمنها هستند.
مرکز رشد و فنآوری اهواز که تنها به افراد صاحب ایده و فکر سرویس میدهد، با کمبود فضا برای فعالیت شرکتهای خود روبهرو است. در حالی که بسیاری از شهرهای صنعتی کشور همچون اراک و اصفهان، شهرکهای علمی - صنعتی خود را نیز تاسیس کردهاند، ما برای ساخت پارک علم و فنآوری در اهواز هنوز اندرخم یک کوچهایم و شاید سالها طول بکشد که به مرحله تاسیس شهرک برسیم.
در شهر و استانی که خود مهد سینما بوده و همواره بهترین بازیگران و کارگردانان را به کشور معرفی کرده است، فعالیتهای هنری در سطح نازلی انجام میشود. جشنوارهها رونقی ندارند و خبری از اجرای نمایشهای زنده خیابانی نیست. کمبود فضای کافی در انجمن نمایش اهواز، یک بازیگر تئاتر را مجبور میکند که برای تمرین، به پارکها و دیگر مکانهای عمومی شهر برود که این مساله خود عدم تمرکز بازیگر و جلب کردن توجه عابرین را در پی خواهد داشت.
یکی از جوانان این شهر که سر پرشوری نیز دارد، یک منجم یا ستارهشناس آماتور است که با عشق و علاقهای که به علم نجوم یا همان کیهانشناسی و شناخت نکات اسرارآمیز فضای لایتناهی پیرامون کره زمین دارد، به همراه عدهای از دوستان خود، بدون آنکه از جایی حمایت شوند، با خرید چند تلسکوپ و ابزارآلات نمایشدهنده آسمان شب، در قالب یک گروه به نام انجمن ستارهشناسی اهواز مدتها است که به تحقیق و پژوهش و نیز آموزش افراد علاقهمند مشغولند.
جالب اینکه این گروه خود جوش و علاقهمند که فعالیتهای خود را گاه در قالب «شبهای نجومی خیابانی» در یکی از پارکهای شهر اهواز و گاه در قالب «تورهای رصدی» در برخی از مناطق خوزستان، به نمایش میگذارد، حتی با وجود داشتن اساسنامه یک موسسه، از در اختیار داشتن یک چهاردیواری کوچک برای فعالیت خود، عاجز است.
جعفریزاده میگوید: متاسفانه، فرهنگسراهای اهواز در نقاط دور افتاده شهر قرار دارند و این امکان وجود ندارد که فعالیتهایمان را به آنجا منتقل کنیم. در حالی که معمولا چنین مکانهایی باید در مرکز شهر قرار بگیرند و امکان استفاده همه جوانان شهر از آن وجود داشته باشد.
وی در ادامه میگوید: عموما این گونه فعالیتها باید توسط فرهنگسراها، شهرداریها یا شورای شهر حمایت و پشتیبانی شوند؛ همان گونه که در برخی شهرهای ایران شاهد حمایت شهرداریها از انجمنهای مشابه هستیم.
شاید برای ما که در مورد مسائل جوانان معمولا به نیمه خالی لیوان نگاه میکنیم، کمی عجیب باشد که جوانی به دلیل علاقهاش به ستارهها و کهکشانها، خرجهای میلیونی بکند، تلسکوپ بخرد، جشنواره راه بیندازد، تورهای خارج از شهر برگزار کند و اینگونه علاقهاش را به افراد مستعد تسری دهد.
اما حقیقت این است که در گوشه گوشه این شهر نوجوانان و جوانانی وجود دارند که عمیق فکر میکنند و به تفکر در مورد دنیا علاقهمندند و هر چند که ایده و نظریهای نداشته باشند، اما دوست دارند که تفکراتشان در مجاری خاصی همچون انجمنها هدایت شود و در تبادل با دیگر افکار قرار بگیرد.
پس چه بهتر به جای آنکه آنها را در راهروهای سازمانها و ادارات سردرگم کنیم و ذوق و استعدادهایشان را پس بزنیم، از انگیزههایشان، حداقل نه به لحاظ مادی، بلکه به صورت معنوی حمایت کنیم.
تا یک جوان شهرستانی مجبور نباشد برای پرورش استعداد خود راه درازی را بپیماید؛ چرا که در چنین مواقعی مهاجرت به پایتخت، معمولا یکی از گزینههایی است که ا و به منظور نیل به هدف خود انتخاب میکند و نتیجه این امر چیزی جز خالی شدن شهرها از جوانان بومی و مستعد و تبدیل شدن پایتخت به یک غول، نخواهد بود. ضمن اینکه با نگاهی کوتاه به حوزههای مختلف فرهنگی، ورزشی، علمی و اجتماعی در این استان به استعدادهای بیشماری برمیخوریم که یا هرز رفتهاند یا اگر فرصت بروز یافتند، به دلیل ماندن در شهر و دیار خود چهره نشدند. به راستی علت چیست؟
ارسال نظر