نگاهی به نقش پول در زندگی آدمی از منظر شکسپیر و مارکس
سپهر استیری
چندی پیش بر آن شدم که در راستای آشنایی هرچه بیشتر با گرایشهای فکری موجود در علم اقتصاد به بررسی آثار برخی از بزرگان بپردازم. در همین راستا به مطالعه مطالبی از مارکس (قطعات برگزیده از مارکس) پرداختم. استفاده از آثار ادبی چون فاوست گوته و تیمون آتنی شکسپیر در مطلبی تحت عنوان پول نظرم را به خود جلب کرد از همین رو به کتاب سرمایه مراجعه کرده و در فصل نخست جلد اول و در بخش پول (زراندوزی) دیگربار با تیمون آتنی برخورد کردم و برآن شدم که نگاه مارکس به تیمون آتنی را مورد بررسی قرار دهم. (ناگفته نماند که در سرتاسر کتاب سرمایه از این دست اشارات به آثار ادبی بسیار یافت میشود.)
در این نوشتار سعی را برآن داشته ام که در ابتدا به بررسی دلایل اهمیت یافتن پول در نگاه شکسپیر بپردازم به گونهای که او را مجاب به نگارش تیمون آتنی میگرداند، در ادامه نگاهی گذرا به پول از منظر شکسپیر خواهیم داشت و در انتها تیمون آتنی و پول (نقش پول در نمایشنامه مذکور) را از منظر مارکس مورد بررسی قرار میدهیم.
اهمیت یافتن پول در نگاه شکسپیر
از منظر نوع نمایشنامهنویسی میتوان آثار شکسپیر را به ۴دوره تقسیم کرد که تیمون آتنی برآمده از دوره سوم (۱۶۰۰_۱۶۰۸) میباشد. دورهای که در آن تراژدیهای بزرگی توسط شکسپیر خلق گشت و بعضی از این دوره با گوشهگیری و عزلت شکسپیر یاد میکنند که به زیبایی در نمایشنامه تیمون آتنی به نمایش درآمده است. نمایشنامهای که به باور بسیاری، شکسپیر به همراهی شخصی مجهول به نگارش آن پرداخته و شخصیت تیمون را از پلوتارک، فیلسوف یونانی به عاریه گرفته است.
شکسپیر در زمان حیات خویش (۱۵۶۴_۱۶۱۶) علاوه بر فعالیتهای ادبی و هنری به فعالیتهای تجاری نیز مشغول بود. مدارکی از زندگی ناشناخته او در دست است که نمایانگر این مهم میباشد که چون بسیاری از مردم زمانه خویش (و به طور اخص فئودالهای سابق نظام فئودالی سده پیش) مبالغی را در اختیار اطرافیان خود قرار میداده و در طول زمان مبلغ از پیش تعیین شدهای را باز پس میگرفته است. با توجه به ظهور مرکانتیلیستها در این عصر و کشف ذخایر طلا و نقره در قاره آمریکا، طلا و نقره بسیاری به اروپا سرازیر گشت که همین امر سبب انقلاب قیمتها (۱۵۵۰_۱۶۵۰) در اروپا شد. بنابر بعضی روایات انگلستان در این عصر، تورمی ۳۰۰، ۵۰۰ و حتی ۶۰۰ درصدی را تجربه کرده است. امری که سبب کاهش ارزش پول بستانکارانی چون شکسپیر میگشته است.
اما از همه مهمتر در اواخر قرن شانزدهم و در نزدیکی دوره سوم آثار شکسپیر، به دلیل گسترش طاعون در انگلستان برای چندین سال نمایشخانهها تعطیل شد و از دیگر سو در برههای از زمان بازیگران از شهر خارج گشتند و نمایشها در جایی، بیرون از شهر اجرا میشدند که به نظر نگارنده علاوه بر انقلاب قیمتها، حوادث یاد شده، قدرت نقدشوندگی سرمایههای انسانی شکسپیر را بیش از پیش با مشکل مواجه ساخته و او را در تنگنا قرار داده است چونانکه در سه سال پیاپی (۱۵۹۸_۱۶۰۰) نام او در لیست بدهکاران مالیاتی منطقهای در لندن به چشم میخورد.
پول از منظر شکسپیر
شکسپیر متاثر از تفکر زمانه اش نگاهی اخلاقی و مذهبی به پول و اقتصاد دارد. او که هیچ یک از ضعفهای اقتصادی تیمون را بازگو نمیکند، صرفا اطرافیان و عوامل فلاکت تیمون را با القابی چون «میراث خوار حق ناشناسی»، «دوستیهای مصلحتآمیز»، «دوستان کاسه لیس»، «کسانی که شریک ثروت مدفون شدهای بودند دزدانه دور میشوند، عهدهای دروغین گذشته را مانند کیسهای خالی که سیم و زر آن را ربودهاند برایش باقی میگذارند» و... مورد خطاب قرار میدهد یا در وصف تیمون اینگونه مینگارد «ارباب شریفی که به فلاکت افتاده» یا در جایی دیگر مینویسد «دورهای به این فلاکت وجود نداشته که انسان نتواند درستکار باشد» یا «هیچ مذهب و ایمانی چنین وضعی را تحمل نمیکند» تمامی جملات مذکور برگرفته از ریشههای اخلاقی، مذهبی و ارزشی میباشند که خود نشان از تفکر اسکولاستیک حاکم بر نگاه شکسپیر دارد.
تیمون آتنی و پول از منظر مارکس
نمایشنامه مذکور هیچ اطلاعی از منشا ثروت هنگفت تیمون به دست نمیدهد اما اشاراتی به قرض گرفتن مبالغی توسط او و عدم پرداخت دیونش در نمایشنامه، ذکر شده است، امری که سر انجام گریبانگیر تیمون میشود. از همین رو فرض را برآن میگیریم که تیمون ثروت خویش را از فروش کالاها و خدمات به دست نیاورده در نتیجه میتوان او را منبع و سرچشمه طلا پنداشت.
در ادامه در مییابیم که تیمون در ازای هدایایی که دریافت میکند طلایی بیش از ارزش تحفه را باز پس میدهد اگر این اعمال را در قامت مبادلات انجام شده توسط تیمون فرض گیریم، مارکس آن را اینگونه تبیین میکند، از آنجا که طلا از سرچشمه خود به طور مستقیم با کالاها مبادله میگردد در نتیجه، در این مبادلات فروش توسط فروشنده انجام شده اما عمل خرید صورت نگرفته است به بیان دیگر، از آنجا که مازاد رفاه ایجاد شده یا افزایش نقدینگی حاصله در جامعه، ناشی از تولید کالاها و خدمات نیست شاهد تقسیم ثروت در جامعه خواهیم بود و از دیگرسو چون پول یا طلا، شئی خارجی است که میتواند به تملک خصوصی درآید، نیروی اجتماعی به نیروی خصوصی بدل میگردد.
در ادامه متوجه میشویم که خصلت تیمون مبنی بر بازپرداخت هدایای دریافتی با طلایی با ارزش بیشتر، بسیاری را به سویش جلب میکند، بعضی به طمع افزایش ثروت و بعضی دیگر نیز
بی هیچ حرص و طمعی، اما آنچه در این بین آشکار میگردد، قدرت از خود بیگانه کننده پول است، قدرتی که موجب «دگرگونی و مغشوش شدن تمام خصوصیات انسانی و طبیعی و نیز آشتی امکانناپذیرهای _قدرت یزدانی_ پول ناشی از طبیعت انسان به عنوان یک موجود نوعی از خود بیگانه است که به خود موجودیت خارجی میدهد و خود را میفروشد. این همان قدرت از خود بیگانه بشر است»۱ و سبب میشود که گرچه بعضی دارای خصایل نیک هستند اما گاه به رذیلتها تن دهند و بعضی به کل، خصایل نیک را از یاد ببرند.
به نظر نگارنده حضور افرادی با سطوح و کیفیات متفاوت در اطراف تیمون را میتوان از نگاه مارکس، اینگونه تبیین کرد که تفاوتهای کیفی در پول حل میشوند و به بیان دیگر گرچه پول از نظر کمی محدود است اما از منظر کیفی نامحدود میباشد و کیفیات متفاوت را شامل میگردد. از همین رو است که تیمون توان تشخیص تفاوتها (خوب و بد) را ندارد و اطراف او را افرادی با نیات و کیفیات متفاوت احاطه کرده اند.
در انتها شاهد اتمام ثروت تیمون (طلای تیمون) هستیم و تیمون که ثروت خویش را نه در طلا و نقره بلکه در دوستان خود میجوید از آنان طلب یاری میکند اما دوستانی که تیمون آنان را ثروت خویش میپندارد نه تنها افرادی کلبی مسلک هستند بلکه متاثر از قدرت از خود بیگانه کننده پول نیز میباشند به همین خاطر هیچ یک، تیمون را در مشکلات یاری نمیکنند. اینجاست که تیمون دوستان خود را باز میشناسد، او که هیچ مشکلی را در خود نمیبیند بر آن است که طلا (پول) موجب شده است که نسبت به کیفیات بی تفاوت باشد، زشت را زیبا، پست را والا، کذب را حق و ... پندارد و به بیان مارکس این پول است که تفاوتها را از میان بر میدارد. تیمون سر انجام از آدمی به دلیل از خود بیگانگی اش متنفر گشته و به تنهایی سر به جنگل میگذارد.
پاورقی
۱. آندره پیتر، مارکس و مارکسیسم، ترجمه شجاع الدین ضیائیان، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۵۸، چاپ پنجم
ارسال نظر