خداحافظی با رشد نفتی
اقتصاد ما وابسته به نفت است. ما بهجز نفت چیز دیگری نداریم. تمام مشکلات ما از نفت است. کاهش قیمت نفت اقتصاد را به رکود فرو برده است. آیا این جملات آشنا هستند؟ این جملات و مانند آن بسیار از دولتمردان و سیاستگذاران اقتصادی شنیده شده و میشود. روزی نیست که خبری راجع به نفت، نقش آن در اقتصاد، بلایی که بر سر اقتصاده آورده است یا نعمتهایی که برای ما بههمراه آورده است، در مطبوعات و سخنرانیها نشنویم، اما واقعیت چیست؟ آیا بهراستی نفت نقش بیبدیلی در تحولات اقتصادی و رشد کشورمان دارد؟
و آیا این نقش در طول چند دهه گذشته تغییری نکرده است؟ برای پاسخ به این سوالات کافی است به دادههای رسمی کشور نگاهی بیندازیم.
اقتصاد ما وابسته به نفت است. ما بهجز نفت چیز دیگری نداریم. تمام مشکلات ما از نفت است. کاهش قیمت نفت اقتصاد را به رکود فرو برده است. آیا این جملات آشنا هستند؟ این جملات و مانند آن بسیار از دولتمردان و سیاستگذاران اقتصادی شنیده شده و میشود. روزی نیست که خبری راجع به نفت، نقش آن در اقتصاد، بلایی که بر سر اقتصاده آورده است یا نعمتهایی که برای ما بههمراه آورده است، در مطبوعات و سخنرانیها نشنویم، اما واقعیت چیست؟ آیا بهراستی نفت نقش بیبدیلی در تحولات اقتصادی و رشد کشورمان دارد؟
و آیا این نقش در طول چند دهه گذشته تغییری نکرده است؟ برای پاسخ به این سوالات کافی است به دادههای رسمی کشور نگاهی بیندازیم. کل تولید کشور، اعم از نفت و غیرنفت از سال ١٣٥٠، به سه برابر در سال ١٣٩٤ افزایش یافته است. به دیگر سخن، در طول ٤٤ سال گذشته، کل تولید واقعی کشور، اعم از تعداد بشکههای نفت، تعداد خودروهای تولیدی، حجم محصولات کشاورزی و بقیه کالاهای تولیدی در داخل کشور، تقریبا سه برابر شده است. این به این معنی است که کشور ما در این مدت سه برابر ثروتمندتر شده است. در همین زمان، جمعیت کشور از چیزی نزدیک به ٣٠ میلیون نفر به بیش از ٧٥ میلیون نفر، یعنی ۵/ ۲ برابر رشد کرده است. توجه دارید که تولید کشور سه برابر و جمعیت ۵/ ۲ برابر شده است. با یک محاسبه ساده میتوان به این نتیجه رسید که حدودا متوسط درآمد یا تولید واقعی یک ایرانی در ٤٤سال گذشته، تقریبا اندکی بیش از ٢٠ درصد افزایش داشته است؛ یعنی بهطور متوسط، رشد واقعی سالانه درآمد واقعی یک ایرانی ٤٣/ ۰درصد در سال بوده است. اما اگر کل کشور را در نظر بگیریم، همین محاسبه نشان میدهد که اقتصاد ما، سالانه بهطور متوسط ۵/ ۲ درصد طی این چهار دهه رشد واقعی کرده است. این نرخ در حقیقت همان نرخ بلندمدت رشد اقتصادی در ایران است که پوسته سختی دارد و به سختی ما قادر بودهایم این پوسته را شکافته و به نرخ رشد بالاتری دست یابیم. در همین دوران، بهجز سالهای ٥٦ تا ٦٠، چند سال جنگ و البته در دو سال پایانی دولت قبلی (که نرخ رشد منفی به محدوده سالهای جنگ نزدیک شد) نرخ رشد اقتصاد هیچگاه منفی نبوده و همواره مثبت بوده است، مضافا بر اینکه بهترین سالهای رشد، در دوسال بعد از جنگ و در اواسط دهه ٥٠ بوده است که کشور حتی نرخ رشد حدود ١٥ درصد را نیز تجربه کرده است.
و اما داستان نفت در همین دوره زمانی چیست؟ تولید نفت در سالهای ٥٠ تا ٥٦ در اوج خود قرار داشت و تقریبا نیمی از کل تولید اقتصاد را شامل میشد، با وقوع انقلاب وجنگ تحمیلی، تولید نفت بهتدریج کاهش یافت و در سال آخر جنگ، ما تنها به اندازه نصف تولید سال ٥٠، نفت تولید میکردیم وسهم نفت از کل تولید کشور به یکسوم کاهش پیدا کرده بود. تولید نفت، عملا نتوانست رشد چندانی را بعد از دوره جنگ تجربه کند و در یک روند رشد بسیار آهسته ما توانستیم در سال ٩٠، به تولید حدود سال ٥٧ برسیم که همچنان پایینتر از تولید نفت سال ٥٠ بود، متاسفانه با تحریم کشور، تولید نفت دوباره سقوط کرده و در سه سال گذشته متوسط تولید به نصف سالهای قبل از تحریم رسید و در این سالها، بخش نفت تنها ١٠ درصد از کل اقتصاد را تشکیل داد. اما همانگونه که در بالا اشاره شد، اقتصاد کشور در این دوره همواره رشد کرده است درحالیکه بخش نفت، نه تنها رشدی نداشته؛ بلکه کوچکتر شده است. در واقع اگر در دهه ٥٠، نفت، نصف اقتصاد کشور را تشکیل میداد و فرمانروایی میکرد، در دهه ۹۰ این سهم به زیر ١٠ درصد کاهش پیدا کرده است و این به این معنی است که بخش غیرنفتی اقتصاد ما در این دوره ٤٠ساله توانسته است نه تنها جای نفت را در اقتصاد بگیرد، بلکه موتور محرکه رشد اقتصادی نیز باشد.
اما ادامه این روند به چه معنا است و ما با بخش نفت چهکار باید کنیم و مهمتر اینکه چگونه بخش غیرنفتی را بزرگتر کنیم و رشد بالاتری را در این بخش بهدست آوریم؟
به باور «نگاه هفته» آنچه در این چهار دهه در اقتصاد ما در رابطه با بخش نفت اتفاق افتاده است، اتفاق مبارکی بوده است. ما از یک اقتصاد کاملا وابسته به نفت، به اقتصادی متنوع دست پیدا کردهایم، اگر اینگونه نبود، به یقین باید گفت که امروز سرنوشتی مانند ونزوئلا و سایر کشورهای گرفتار در بحران اخیر را میداشتیم. ونزوئلا هر روز وابستهتر به نفت و درآمدهای آن شده است، درحالیکه ما، به هر دلیل که از حوصله این یادداشت خارج است، در نفت سرمایهگذاری نکردهایم و تولیدمان را زیاد نکردهایم و این امر میمونی بوده است. رشد اخیر تولید نفت، در واقع بازگشت به دوره پیش از تحریم است که البته بسیار هم قابلستایش است، ولی تاثیر چندانی بر رشد بلندمدت اقتصاد ما نخواهد داشت، بخش نفت همچنان نسبت به وسعت اقتصاد کشور کوچک است و باید کوچک بماند تا بخش غیرنفتی رشد کند و ما بار دیگر، مانند دهه ٥٠ به دام اقتصادی نفتی نیفتیم.
اما بخش غیرنفتی اقتصاد، همچنان بیرمق است. رشد حدود ۵/ ۲ درصد سالانه در چهار دهه گذشته چندان رشد مطلوبی نیست. این رشد پایین، فاصله بسیار معناداری با اهداف عالیه کشور برای رشد سالانه ٨ درصد مداوم دارد و باید راهکارهایی پیدا کرد تا بتوان سطح رشد بخش غیرنفتی را بالا برد. دوره تحریمها، مانند سرماخوردگی حادی که اقتصاد کشور را نحیف کرده، ما را مجبور به مصرف دارو کرده است. انتخاب با ماست، داروهای مسکن را میتوانیم مصرف کنیم و اندکی بهبود بیابیم و لنگ لنگان به ادامه راه با رشد پایین بپردازیم یا بدون تعارف دلیل این ضعف و بیحالی شدید را پیدا کرده و درمان کنیم. در طرف دیگر، اقتصاد غیرنفتی ما، بهشدت ناکارآمد است، این بخش، وابسته به دولت بوده و دستش همواره بهسوی دولت دراز است. بخش بانکی بسیار منفعل، بدون نظارت، ولنگار و ناکارآمدی دارد و البته بازارهای جهانی را تنها در حد اسم میشناسد. بخش غیرنفتی، چشمش تنها به داخل کشور است، از ورود به بازارهای جهانی واهمه دارد، دولت را با انواع لطایفالحیل وادار به حمایت از خود کرده است، اشتغال کارگران را بهانهای برای بلند کردن سد واردات کرده است و صادرات را فقط در قالی و پسته و زعفران میبیند. باید دولت حمایت خود را از روی این بخش بردارد، باید این کودک خود بتواند روی دو پای خود راه برود و همه میدانیم که مقاومسازی اقتصاد چیزی جز عدم تکیه بر نفت، تکیه کردن روی بخش خصوصی مستقل و شفافسازی سیستم بانکی نیست.
دولت محترم، باید بدون تعارف و پردهپوشی به مردم توضیح دهد که اقتصاد ما دیگر نفتی نیست، بگوید آنچه کشور را در دوره تحریم گرفتار کرد، نه کاهش تولید نفت، بلکه وابستگی دولت به درآمد نفت و اعتیاد همگان به سیستم ارز ثابت، انباشت بدهی عظیم دولت به شبکه بانکی و هزار و یک ناکارآمدی ساختاری دیگر بود. دولت باید در این یک سال باقیمانده کمر همت ببندد و تکلیف بدهیهای خود را با کارفرمایان و بانکها مشخص کند، باید هزاران شرکت تحت مالکیت خودرا به مردم بسپارد و هیچ ترسی از این فرآیند نداشته باشد، چرا که تمامی این اقدامات در راستای مقاومسازی اقتصاد است. دولت، این پدر پیر و خسته، باید اجازه دهد، بچههایش بدون کمک او به رشد و بالندگی برسند، دیگر بس است گذاشتن پول توجیبی نفت بر بالای طاقچه بودجه دولت برای بخش غیرنفتی و مردم!
هفته آینده این بحث را بیشتر پی میگیریم، ایام بهکام
ارسال نظر