واکنش جمیله کدیور به بیانیه های خاتمی و میرحسین/ حلال بسیاری از مشکلات جاری کشور است
یکی از ابزارهای اصلی قدرت جمهوری اسلامی ایران طی ۴۴ سال گذشته و در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سال ۵۷ که موجب مانایی نظام به رغم همه اتفاقات سختی که با آن مواجه بوده، اپوزیسیون فشل آن بوده است.
اپوزیسیون طی این سالها بارها پوست اندازی کرده و به اشکال مختلف تغییر شکل داده و تجدید سازمان کرده و تلاش برای مصادره هر حرکت اعتراضی در داخل داشته است. حال با اعتراضات چند ماه اخیرخون تازه ای در رگهای اپوزیسیون به جریان افتاده و تحرکات جدی آغاز کرده و شیوه های جدیدی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و جذب نیرو و سرمایه دنبال کرده است.
از جمله ویژگی های قابل اعتنای اعتراضات اخیر، نداشتن سر و نبود رهبری در راس اعتراضات و تلقی آن به عنوان نقطه قوت بود. چند ماه اعتراضات پراکنده در شهرهای مختلف بدون رهبری و هماهنگی در کشور، با تشویق رسانه ها و اپوزیسیون خارج کشور و با هزینه جانی و مالی فراوان در داخل شکل گرفت و ادامه یافت. رهبری از مولفه های اصلی در حرکت های سیاسی اعتراضی اعم از خیزش ها، جنبش ها یا انقلاب ها محسوب می شود و کارکردهای مختلف دارد؛ گفتمان سازی، برنامه ریزی، تدوین استراتژی، بسیج توده ای، جذب اقشار خاکستری، کادر سازی، تامین مالی، سازماندهی و ایجاد وحدت در بین حامیان از جمله این وظایف است. رهبر اصیل یک حرکت اعتراضی، فردی است که هم ازتوانایی لازم برای وظایف فوق برخوردار باشد و هم پایگاه اجتماعی در بین توده های مردم داشته باشد. قدرت رهبر اصیل ،مبتنی بر عمق و دامنه نفوذ او در جامعه و توانایی های مدیریتی او ست و بدون شک شامل رهبران تزریقی و تحمیلی توسط رسانه ها یا دولت های خارجی نمی شود.
حال که مدتی است اعتراضات در کف خیابان های داخل کشور خاموش شده و شور انقلابی و انگیزه معترضین مقیم در خارج کشور همچنان مثل ایام اعتراضات بیشتر و شدیدتر از شهرهای داخل است، تلاش محافل مختلف برای روشن کردن موج جدید اعتراضات به لطایف الحیل و از طرق مختلف به موازات تلاش برای ایجاد رهبری و تحقق خواست برخی از اپوزیسیون برانداز در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی ایران در جریان است.
در این بازه زمانی افول اعتراضات و اقدامات مثبت حاکمیت در جهت عفو و آزادی تعداد بسیاری از زندانیان از جمله منتقدان و معترضان اعتراض های اخیر (که البته در اصل به بازداشت بسیاری از آنها انتقاد دارم) به چند اقدام اصلی در داخل و خارج کشور از سوی نیروهای اپوزیسیون اعم از قدیمی یا جدیدالتاسیس که بعضا در جهت جا انداختن رهبری و هدایت اعتراضات آینده است، می توان اشاره کرد:
اول:در ادامه محکومیتهای مکرر ایران و اِعمال تحریمهای مختلف نهادها و مقامات ایران، چهارشنبه ۱۹ بهمن ، تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا در کنفرانسی مطبوعاتی که مریم رجوی رئیس جمهوری خودخوانده آلبانی نشین نیز به صورت آنلاین درآن شرکت داشت، از ارائه قطعنامه شماره ۱۰۰ به کنگره با امضای ۱۶۵ نماینده دمکرات و جمهوریخواه خبر دادند. از جمله مواد این قطعنامه، حمایت از خواست مردم ایران برای برقراری جمهوری دموکراتیک، سکولار و غیر اتمی بود. ضمن اینکه بر همکاری با اروپا برای پاسخگو کردن و در صورت ضرورت ،بستن نمایندگی های دیپلماتیک ایران و اخراج عوامل آن اشاره داشت. در این کنفرانس مطبوعاتی، تام مک کلینتاک از اعضای کنگره و بانیان قطعنامه شماره ۱۰۰ ضمن «الهام بخش خواندن رهبری خانم رجوی برای مردم ایران و برای مردم جهان»، ابراز امیدواری کرد که شخصاً با او در تهران ملاقات کند. حمایت از طرح ۱۰مادهای مریم رجوی برای آینده ایران از جمله محورهای صحبت برخی شرکت کنندگان این کنفرانس خبری از جمله مک کلینتاک بود. شایان ذکر است که برنامه ۱۰ مادهای در تاریخ ۲۲ تیر۹۲ توسط مریم رجوی برای دوران انتقال پس از سرنگونی جمهوری اسلامی ایران مطرح و در سخنرانی ها و بیانیه های مختلف او و سازمان به کرات بیان شده است. از جمله مواد این طرح «جدایی دین و دولت»، «ایران غیر اتمی»، «خودمختاری اقوام و ملیت های ایرانی» و انحلال سپاه پاسداران، نیروی قدس، لباس شخصیها، بسیج مردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و … بود. مفادی که در این چند ماه از سوی دیگر طیف های اپوزیسیون برانداز به کرات شنیده و دنبال شده است. یک نمونه خطرناک این طرح ۱۰ ماده ای اشاره به «ملیت های ایرانی» است که زمینه ساز تجزیه سرزمینی ایران است. یادآوری این نکته نیز در این أوضاع، خالی از لطف نیست که مایک پمپئو، وزیر خارجه پیشین آمریکا در مقر مجاهدین در آلبانی، گفته بود که «یک عامل گمشده جدی در سیاست ایالات متحده در قبال ایران در عدم حمایت سیاسی از اپوزیسیون سازمان یافته بوده است.» این اظهار نظر امروز مورد تائید برخی دیگر از سیاستمداران آمریکایی هست و مفاد قطعنامه ارائه شده و سخنان اعضای کنگره در کنفراس مشترک با رجوی موید همین دیدگاه در حمایت از اپوزیسیون سازمان یافته مورد نظر برای سرنگونی و آلترناتیو دولت ایران است. از این رو، این گفته که سازمان با توجه به منفور بودن در جامعه ایران امکان جلب حمایت ندارد، ادعایی کاملا شبهه ناک است. سازمانی که امکان خریدن اعضای کنگره آمریکا و بسیاری از سیاستمداران کشورهای بزرگ غربی را دارد، قطعا امکان خریدن افرادی هم از بین اپوزیسیون برانداز و هم دست اندرکاران و هم مردم عادی دارد. فقط قیمت ها متفاوت است!
دوم: بر خلاف سازمان مجاهدین با سابقه طولانی سازماندهی و کادرسازی و امکانات مالی هنگفت، با طیف دیگری از اپوزیسیون برانداز مواجهیم که پراکنده و متفرق است و با اعتراضات اخیر، اتاق فکر اپوزیسیون که مصادره اعتراضات را با حضور رقیبی قوی همچون سازمان ممکن نمی داند، در صدد نزدیک کردن آنها ولو به شکل صوری بر آمده است. متحد سازی این طیف از اپوزیسیون از اقدامات جدید در راستای رهبرسازی برای انقلاب باعنوان “زن، زندگی، آزادی “است که فعلا در خیابان های ایران خاموش شده و فقط در روزهای تعطیل (شنبه یا یکشنبه) در خیابان های کشورهای خارجی یا در سطح شبکه های اجتماعی و دفاتر سیاستمداران غربی استمرار دارد. نتیجه این متحدسازی، ضلع دوم مدعیان رهبری را شکل می دهد که روز جمعه ۲۱ بهمن هشت نفر از این اپوزیسیون برانداز (شامل رضا پهلوی و هفت حواری او که البته برخی از این هفت نفر خود ادعای رهبری یا سخنگویی انحصاری دارند) به طور حضوری و آنلاین در نشست دانشگاه جرج تاون شرکت کردند تا از تشکیل و به رسمیت شناختن شورای گذار و تلاش ها برای شورای رهبری رونمایی کنند و مژده «منشور همبستگی و سازماندهی برای ایران» در آینده دهند. در این نشست تلاش شد که اتحاد و نبود اختلاف شرکت کنندگان را القا کند، هر چند زبان بدن و برخی اظهارات پیام دیگری داشت. عمده پیام هایی که مخاطب از این نشست می گرفت این بود که بدون کمک و حمایت و فشارحداکثری کشورهای خارجی و تحریم و انزوای ایران هیچ تغییری در کشور رخ نخواهد داد. اظهاراتی که با صراحت تمام از سوی ۴ عضو حاضر در نشست پاسخ به سئوالات نمایندگان رسانه های فارسی زبان بیان شد. تاکید بر اینکه انقلاب زنده است، پیام بعدی این نشست به مخاطبان خارجی به منظور جلب و جذب حمایت و کمک و درخواست اقدامات لازم از سوی آنها بود. بیگانگی و فاصله خواست ها و ایده های جمع حاضر در نشست با اکثریت مردم داخل کشور از نکات قابل تامل دیگر این نشست بود. این نشست به جز کنار هم نشاندن مجازی و حضوری اپوزیسیون پر سر و صدای ماههای اخیر چند نکته جدید دیگر نیز به همراه داشت. اول اینکه علی کریمی حتی توانایی بیان دو سه دقیقه پیام ضبط شده راندارد و صد البته قطعا مطالبی که به نام او در شبکه های اجتماعی پخش می شود، منشائی غیر از شخص علی کریمی دارد. دوم ناتوانی نازنین بنیادی در صحبت به زبان فارسی، البته با بهانه اینکه «انقلاب ما انقلاب جهانی است و احترام به دوستان غیر فارسی زبان» به انگلیسی صحبت کرد. سوم ارائه تعریفی جدید از انقلاب! و فرم های مختلف انقلاب توسط یکی دیگر از حاضران بود و بیان اینکه خالی شدن خیابانها به خاطر کم کاری و عدم حمایت کشورهای خارجی بوده و توصیه او به متحد شدن این کشورها و تلاش او برای متقاعد کردن آنها به انزوا و فشار بر جمهوری اسلامی برای زنده کردن و مشروعیت دادن به این انقلاب، بسیار قابل توجه بود.
سوم: درهفته های اخیر در داخل کشور نیز تلاش هایی در حمایت از معترضین و ناراضیان صورت گرفت که البته حسابشان را باید از موارد فوق که قبلا از آنها با عنوان چلبی های قلابی یاد کرده ام، کاملا جدا دانست. چهره هایی که نوعا حامی تمامیت ارضی کشورند و با تحریم و تجاوز به کشور مخالف. مواردی چون اظهارات، خطبه های نماز جمعه و توییت های مولوی عبدالعزیز، امام جمعه اهل سنت زاهدان که بعضا بسیار متفاوت با گفته های سابقش است؛ اظهارات برخی زندانیان سیاسی همچون بهاره هدایت، نرگس محمدی و نسرین ستوده مبنی بر خواست گذار از نظام جمهوری اسلامی؛ بیانیه منتشره توسط میرحسین موسوی مبنی بر ضرورت عبور و گذار از نظام و نیاز به تحول بنیادین و تغییر نظم موجود، عدول از «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» و ناامیدی از روند اصلاحی در چارچوب ساختار موجود و پیشنهاد «برگزاری همهپرسی برای تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید»، «تشکیل مجلس موسسان» و «همه پرسی درباره متن قانون اساسی مصوب جدید» برای نجات ایران، ضمن اشاره به ابهام در این پیشنهادها؛ بیانیه هفت چهره زندانی در حمایت از پیشنهادهای سه گانه موسوی و تاکید بر ضرورت تحول بنیادین برای گذار مسالمتآمیز و خشونتپرهیز به ساختار کاملا دموکراتیک و ایرانی توسعهیافته. این افراد با توجه به حضور طیف هایی شریف از منتقدین و مخالفان و داخل کشور بودن،امکان جذب طیف های بیشتری از ناراضیان را دارد. هر چند وجه مشترک همه این اقدامات و اظهارات، عدم ارائه راهکار و راه حل عملی برای اجرای خواست ها و برنامه های پیشنهادی خود بوده است.
حال با توجه به تغییرات اپوزیسیون در خارج و داخل، جای آن دارد این سئوال از برخی از دست اندرکاران نظام پرسیده شود که آیا زمان تغییر در نوع رویکرد و عملکرد دفعی و حذفی شما فرا نرسیده است؟ یا قرار است اقدامی که ۴۴ سال اپوزیسیون در انجام آن موفق نبوده، با بی درایتی افرادی که ناتوانی شان در اداره أمور مبرهن است و اقداماتشان در بسیاری موارد در تعارض جدی با آرمانهای انقلاب ۵۷ بوده است، رخ دهد؟
در پایان، با تاکید بر اینکه قدر سرمایه های ملی کشور را تا دیرتر نشده است، بدانیم؛ به جد بر این باورم که بیانیه سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری سابق و رویکرد اصلاح گرانه اش، کاملا واقعگرایانه و حلال بسیاری از مشکلات جاری کشور است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.