با یک رئیس منفعل و پرخاشگر چطور برخورد کنیم؟
با اینکه علت اصلی ناراحتی ما، اوست اما من یک مشکل دیگر دارم: مدیر واحد ما، «جین» بیشتر اوقات با ما خودمانی بود. با هم خرید میرفتیم. درباره فیلمهای تلویزیون حرف میزدیم و کارهای دیگر. به جرات میتوانم بگویم که با هم دوستیم. اما طی هفته گذشته رفتارش به کلی تغییر کرد. اصلا به ما محل نمیداد. وارد دفتر میشد، بدون آنکه با کسی حرفی بزند شرکت را ترک میکرد، بدون آنکه کلامی بگوید. ایمیلهای منفعل و پرخاشگرانه میفرستد طوری رفتار میکند که انگار ما وجود نداریم. قبلا هر وقت اینطور رفتار میکرد، فکر میکردیم در زندگی شخصیاش به مشکل برخورده و بالاخره حالش خوب میشود. اما این دفعه فرق دارد. عمدا به ایمیلها جواب نمیدهد، در جلسات شرکت نمیکند و کاملا ما را نادیده میگیرد.
قبل از آنکه او تغییر رفتار دهد، «باب»، مدیر ارشد در جلسهای از ما خواست که درباره او (جین) نظر بدهیم و صادق و روراست باشیم. او تاکید کرد که این اطلاعات را فاش نمیکند و فقط میخواهد او را ارزیابی کند. اما حدس میزنیم که باب، همه حرفهای ما را کف دست جین گذاشته و حالا او دارد با سکوتش ما را تنبیه میکند (البته نظرهای ما لزوما منفی نبود اما زیادی هم از او تعریف و تمجید نکردیم). با این رفتارهایی که جین از خودش نشان میدهد، کاملا پیداست که برای ارتقا آمادگی ندارد. رفتارهایش آنقدر تنش زا بوده که حتی کارآموزها و بقیه کارکنان متوجه شدهاند.
من بهعنوان یک دوست، دلم میخواهد از او بپرسم چه اتفاقی افتاده، اما او رئیسم هم هست. آنقدر پسانداز ندارم که بخواهم کارم را از از دست بدهم. تیمم، ناراحت و عصبی هستند. رفتار او دارد روی عملکرد و انگیزهمان تاثیر میگذارد. نمیدانیم دست به دامن چه کسی شویم. متاسفانه به معاون شرکت و منابع انسانی اعتماد نداریم. آیا باید مدیرمان را به حال خودش رها کنیم و امیدوار باشیم که دست از رفتارهایش بردارد؟
پاسخ: دوست عزیز، خوشحالم که داری دنبال کار میگردی چون این تنها راه حل بلندمدتی است که به ذهنم میرسد. واحد شما و کل سازمان، به نظرم شبیه یک منجلاب است. منجلاب اختلال عملکرد. با اینکه مشکل فعلی تو، رفتار سرد مدیرت است اما این مشکل اصلی نیست و به نظرم نیازی نیست واکنشی نشان دهی. بنشین و صبر کن تا خودش حل شود. جین دارد بچگانه رفتار میکند اما این مشکل تو نیست که بخواهی حلش کنی. کاری به کارش نداشته باشید و بگذارید ایمیلها را جواب ندهد یا در جلسهها حاضر نشود یا بیمحلی کند. این مشکل اوست و اتفاقا اگر به او اجازه دهید که به این رفتارها ادامه دهد، به مرور، ماهیتش بر همه آشکار میشود.
لازم نیست از او دلجویی کنی یا جویای حالش شوی. او مدیر توست و همه قدرت در دستان اوست. اگر با تیم یا یکی از اعضا مشکلی دارد، بهعنوان یک مدیر، خیلی راحت میتواند آن را کاملا حرفهای حل کند. اتفاقا این وظیفه اوست، به جای اینکه برای شما قیافه بگیرد. یک نکته دیگر را به یاد داشته باش: رئیس تو، دوست تو نیست. یکی از نشانههای اختلال عملکرد در تیم شما این است که او، حد و مرزهای حرفهای را شکسته. البته با توجه به بقیه رفتارهایش، این اصلا تعجبآور نیست اما یادآوری اینکه او دوستت نیست کمک میکند که شرایط را بهتر مدیریت کنی. تو با خودت میگویی: «دوستم ناراحت است. باید ببینم مشکلش چیست و حالش را بهتر کنم.» اما این وصف حال تو نیست. وضعیت تو این است: «رئیس من، مثل بچهها با ما قهر کرده چون ما به دستور مدیر ارشد، درباره او نظر دادیم و حالا او دارد از جایگاهش برای تنبیه ما سوءاستفاده میکند.»
این همان چیزی است که دارد در واحد شما اتفاق میافتد و بد نیست یکی از افراد مافوق او از این قضیه خبردار شود. ترجیحا رئیسش. طبیعتا وقتی میخواهی این وضعیت را گزارش کنی، باید تدبیر داشته باشی. اما رفتار جین به اندازه کافی عیان است. او بلافاصله بعد از جلسه شما با مدیر ارشد، رفتارش را با شما تغییر داده. پس قضیه جدی است. مدیر ارشد نمیتواند از کارکنان، انتظار اظهار نظر صادقانه داشته باشد وقتی آنها میترسند چوب صداقتشان را بخورند. جین با این رفتارش دارد به شما پیام میدهد که اگر درباره اش نظر خواستند، حق ندارید راستش را بگویید و این در کار مدیریت سازمان و مدیر ارشد، اختلال ایجاد میکند. با یکی از مافوق هایش صحبت کن و شرایط را توضیح بده. بگو که بعد از جلسه با باب، رفتار جین تغییر کرده و فکر میکنید دارد واکنش نشان میدهد. بگو: «میتوانیم رفتارش را نادیده بگیریم اما رفتارهایش باعث شده کارها پیش نروند.»
اگر رئیس جین، از آن دسته آدمهای بیخیال است، میتوانی سراغ مافوق رئیسش بروی، البته اگر این کار مغایر با سیاستهای سازمان نیست. نمیدانم شرکت شما تا چه حد بزرگ است اما اگر فضای کوچک و غیر رسمیای دارد، شاید بتوانی یکراست پیش مدیر ارشد بروی و بگویی: «بعد از صحبت با شما، این اتفاق افتاد.» اما در نهایت، همه اینها راهحلهای موقتی هستند. مثل پانسمان کردن یک زخم کهنه. حتی اگر از فردا، رفتار جین عوض شود و همه چیز به حالت عادی برگردد، هنوز هم خیلی چیزها فرق نکرده. تو داری برای کسی کار میکنی که نابالغ است و اهل تنبیه کردن. ظاهرا او درک درستی از مدیریت ندارد. با این تفاسیر، اگر من جای تو بودم، برای حل این مشکل زیاد انرژی نمیگذاشتم و آن را جای دیگری صرف میکردم: استعفای دستهجمعی از سازمان.
ارسال نظر