چرخه مالی صنعت نشر چگونه میچرخد؟
سهم نویسنده ایرانی از بازار کتاب
گروه فرهنگ و هنر- بهنام ناصح: امرار معاش از راه نوشتن و ترجمه در جامعهای که شمارگان کتابهای منتشر شده آن به هزار نسخه و کمتر میرسد کاری بیش از شعبده که به معجزه شبیه است به همین دلیل تعداد نویسندگان و مترجمانی که تنها از راه فروش کتابهایشان زندگی بگذرانند از انگشتان یک دست هم تجاوز نمیکند مگر آنان که درویشوار کنج قناعت گزیدهاند یا قارونوار بر گنج زر نشستهاند. حکایت پر آب چشم گذراندن چرخ زندگی با آب باریکه (یا به بیان بهتر رودخانه موسمی) قلم زدن به ناچار جامعه را به سمتی سوق داده که نویسندگی به مفهوم شغل در آن شکل نگیرد و بالطبع نویسنده حرفهای نیز در آن جایی نداشته باشد و همین موجب میشود خالقان آثار ادبی برای اینکه بتوانند زندگی روزمره خود را بگذرانند ناچارند پی شغلی بگردند و در بهترین حالت ممکن است که در جایی مشغول شوند که نسبتی با نوشتن دارد.
گروه فرهنگ و هنر- بهنام ناصح: امرار معاش از راه نوشتن و ترجمه در جامعهای که شمارگان کتابهای منتشر شده آن به هزار نسخه و کمتر میرسد کاری بیش از شعبده که به معجزه شبیه است به همین دلیل تعداد نویسندگان و مترجمانی که تنها از راه فروش کتابهایشان زندگی بگذرانند از انگشتان یک دست هم تجاوز نمیکند مگر آنان که درویشوار کنج قناعت گزیدهاند یا قارونوار بر گنج زر نشستهاند. حکایت پر آب چشم گذراندن چرخ زندگی با آب باریکه (یا به بیان بهتر رودخانه موسمی) قلم زدن به ناچار جامعه را به سمتی سوق داده که نویسندگی به مفهوم شغل در آن شکل نگیرد و بالطبع نویسنده حرفهای نیز در آن جایی نداشته باشد و همین موجب میشود خالقان آثار ادبی برای اینکه بتوانند زندگی روزمره خود را بگذرانند ناچارند پی شغلی بگردند و در بهترین حالت ممکن است که در جایی مشغول شوند که نسبتی با نوشتن دارد. چنین نویسندگانی لاجرم بخش عمدهای از روز را برای وظایفی که این شغلها بهعهده آنها میگذارند صرف میکنند و اگر شغل دوم و سوم و رسیدن به مشکلات جاری خانواده و... اجازه دهد جان بینفس خود را برای تولید آثار ادبی که توقع میرود خلاق هم باشد بهکار گیرند. بدیهی است انتظار شاهکارهای ادبی از چنین موقعیتی نه تنها غیرمنصفانه که غیرمنطقی است. با این اوصاف بد نیست بدانیم از میزان قیمت کتابی که میخریم چه میزان به نویسنده و مترجم میرسد.
سهم ناشر
هرچند به ظاهر بهطور متوسط ۵۰ درصد قیمت پشت جلد کتاب به ناشر میرسد ولی در عمل با کم کردن هزینههای تایپ، ویرایش، نسخهخوانی، طراحی جلد، چاپ، صحافی، انبارداری، حمل و نقل و هزینههای جاری دفتر نشر، مثل حقوق کارمندان و حسابدار و بررسی کتابها، در عمل کمتر از ۲۵ درصد عاید ناشر میشود که این میزان گاه در چاپ نخست کتابها (بهدلیل افزایش هزینههای اولیه مثل فیلم و زینک) کمتر نیز میشود. البته باید خواب سرمایه در زمان فروش نرفتن کتاب و انتظار برای طی شدن روند اداری نشر را هم به مشکلات آنان بیفزاییم. با توجه به این موارد به نظر میرسد داشتن موسسه نشر آنچنانکه از بیرون گود دیده میشود شغل پردرآمدی نیست مگر برای ناشرانی که خود کتابفروشی دارند و به این طریق علاوهبر سهم فروش کتاب هزینه پخش کتاب را نیز از چرخه تولید حذف میکنند.
سهم پخش
موسسات پخش کتاب، رابط بین ناشر و کتابفروشان هستند. معمولا این موسسات کتاب را با تخفیف ۴۰ درصد از ناشر بهصورت امانی دریافت میکنند و با تخفیف ۲۰ درصد به کتابفروشیها میفروشند. از اینرو میتوان گفت سهم موسسات پخش نیز از قیمت کتاب ۲۰ درصد است ضمنا با توجه به اینکه کتابفروشان عموما پس از فروش، با چک بلندمدت سهم این موسسات را پرداخت میکنند، موسسات پخش هم سهم ناشر را عموما نقدی نمیپردازند. هزینههای شرکتهای پخش کتاب عبارت است از حقوق کارکنان و بازاریابها، حمل و نقل و انبارداری. علاوهبر اینها باید دشواری رقابت دربازار با شرکتهای پخش دیگر را نیز در نظر گرفت.
سهم کتابفروش
کتابفروشان همانطور که گفته شد بهطور متوسط ۲۰ درصد قیمت پشت جلد را از آن خود میکنند که در مقایسه با دیگر کالاهای مصرفی این میزان، سود غیر متعارفی به نظر نمیرسد؛ بهویژه برای کتاب در جامعهای که جزو اولویتهای اصلی افراد قرار ندارد و متاع پررونقی محسوب نمیشود. از میان کتابفروشیها نیز تنها آنان که در مکانهای پر رفت و آمد شهر واقع شدهاند از درآمد نسبتا قابل قبولی برخوردارند به عنوان مثال در پایتخت، خیابان انقلاب حوالی دانشگاه تهران و خیابان کریمخان، آن هم با سرمایههای چند میلیاردی وگر نه کتابفروشان خیابانهای فرعی به زحمت از پس مخارج خود بر میآیند. با این همه حتی صاحبان کتابفروشیهای بزرگ هم گاه وسوسه میشوند سرمایه خود را برای کاسبیهای دیگر و پربازده چون خرید و فروش مسکن هزینه کنند یا فروشگاههای عظیم خود را به بانکها کرایه دهند!
سهم نویسندگان و مترجمان
حق تالیف یا حق ترجمه در کشورمان بر حسب نوع قرارداد با ناشر، هم از نظر نوع و هم مقدار متفاوت است. گاه مولف یا مترجم با ناشر به توافق میرسند که امتیاز اثر در ازای مبلغی به موسسه انتشاراتی واگذار شود. هر چند عموما نویسندگان و مترجمان بهدلیل امید داشتن به چاپهای متعدد از آثارشان، ترجیح میدهند درصدی از هر چاپ را نصیب خود کنند، در مواقعی بنا به توافق طرفین کل امتیاز واگذار میشود که بالطبع بیش از درصد یک نوبت چاپ است. عرف حق تالیف و ترجمه در کشورمان حدود ۱۰ درصد است. این میزان برای مولفان و مترجمان تازهکار کمتر و گاه تا ۵ درصد، در مواقعی کمتر از این و حتی در چاپ نخست، صفر است اما برخی نویسندگان و مترجمان صاحبنام بنا به استقبال از آثارشان و تلاشی که ناشران برای جذب آنان در رقابت با دیگر ناشران دارند تا ۱۵ درصد هم افزایش مییابد. حال باید دید با توجه به متوسط ۱۰ درصد حق تالیف و ترجمه آیا نویسندگان از این راه قادر به امرار معاش هستند؟ برای مثال اگر نویسندهای بهطور حرفهای روزانه چند ساعت از وقت خود را صرف نوشتن رمان کند و نوشتن آن با ویرایش و بازنگری حدود یک سال طول بکشد. با فرض اینکه رمان ۳۵۰ صفحهای با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه به قیمت ۲۵هزار تومان به فروش رود، با توجه به درصد نویسنده از قیمت پشت جلد کتاب، دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان نصیب وی میشود؛ یعنی بهطور تقریبی ماهی ۲۱۰ هزار تومان!
وضع برای مترجمان هم چندان بهتر از نویسندگان نیست. با توجه به اینکه در کشورمان در غیاب کپی رایت، مترجم از همان امتیاز مولف برخوردار است و ناشران با آنان همانند مولفان قرارداد میبندند. در صورتی که مترجم پرکار در سال دو رمان ۳۵۰ صفحهای نیز ترجمه و به ناشر بسپارد باز در ماه مبلغی معادل ۴۲۰ هزار تومان عایدش میشود. همانطور که ملاحظه میشود در کشورمان با این میزان شمارگان کتاب، با تمام تلاشی که نویسندگان و مترجمان به خرج میدهند باز درآمد ماهانه آنها یک چهارم و نصف حداقل حقوق مصوب وزارت کار است که عملا به شوخی بیشتر شبیه است تا شغل. البته در این میان برخی نکات را نباید از قلم انداخت؛ مثلا با توجه به اینکه نویسنده و مترجم را حرفهای فرض کردهایم حق بیمه ماهانه را نیز باید از مبالغ ذکر شده کسر کنیم. همچنین غیرقابل چاپ شدن برخی آثار از نظر ممیزان ارشاد یا ناشر، قسطبندی حقالتحریر و ترجمه با چکهای طویلمدت را هم باید به این مشکلات بیفزاییم. از این گذشته نباید از نظر دور داشت که نوشتن رمان حاصل عرقریزی روح و نتیجه تجربه زیستی است و نمیتوان از نویسنده توقع داشت مانند کارخانه ماشینسازی در خط تولید خود سالانه مدل جدیدی از محصول ارائه دهد.
نوشتن نیازمند سفر، مطالعه و فراغ بالی است که عملا تولید کتاب در هر سال را ممکن نمیکند. آثار مترجمی که به شتاب، سالی دو رمان ۳۵۰ صفحهای را روانه بازار میکند نیز دیدنی است. هرچند ممکن است بعضی نویسندگان و مترجمان به حال همتایان غربی خود غبطه بخورند و گمان کنند اکثر آنان از چنین مشکلاتی فارغ هستند ولی واقعیت این است اکثر آنها نیز با مسائلی مشابه دست به گریبانند با این تفاوت که برای نویسندگان مطرح و حرفهای در آن سوی آبها حداقل شمارگان ۱۰ هزار نسخه است و البته حساب کسانی که از مرزهای شهرت گذشتهاند (که البته تعدادشان اندک است) جداست. با خواندن این سطور شاید این بار که کتابی را به دست گرفتید و با دستی لرزان در جیب، نگاهی به پشت جلد آن انداختید به یاد بیاورید که نویسنده و مترجم آن با چه خون دلی و باچه مبلغ ناچیزی عصاره اندیشه و دانش خود را تقدیم شما کرده اند و با طیب خاطر از خیر اندک جیفه دنیوی بگذرید.
ارسال نظر