بانک جهانی تحلیل کرد
بسترسازی تجارت برای اشتغال
کارشناسان تجارت هشدار میدهند که غیاب کالاهای اساسی در طول همهگیری کرونا، تنها مربوط به سمت عرضه نبوده، بلکه افزایش تقاضای این کالا نیز در این شرایط نقش داشته است. در حقیقت، شواهد مبنی بر یکپارچگی جهانی بیشتر و بازبودن بیشتر تجارت مثبت باقی مانده است؛ بهخصوص برای کشورهای درحال توسعه که از افزایش ایجاد اشتغال، انتقال تکنولوژی بالاتر، سرمایهگذاری مستقیم خارجی و بهروز شدن مهارتها سود میبرند. همه پیوندهای زنجیره ارزش جهانی یکسان نیستند؛ بهطوریکه در کشورهای کمتر توسعهیافته (کشورهایی که از سطح پایین یکپارچگی دیجیتال و سرمایه انسانی برخوردارند)، با سیاستهای محدودکنندهای که وجود دارد، یکپارچه شدن با زنجیرههای ارزش جهانی کمتر است و این کشورها به جای تمرکز بر کالاهای تولیدی بیشتر، بر کالاهای اساسی (کامودیتیها) تمرکز دارند. این مساله به این معنی است که در کشورهای کمتر توسعهیافته، زنجیرههای ارزش یا توافقات مشارکت در تولید میتوانند تاثیر کمتری بر ایجاد شغلهای بیشتر و بهتر داشته باشند.
با فروکش کردن بحران کرونا، کاهش فقر و نابرابری از طریق اشتغال بیشتر و بهتر در مرکز استراتژیهای بهبود اقتصادی جهان قرار دارد. با توجه به پتانسیل شرکتهای بینالمللی برای رشد و ایجاد اشتغال، سیاستگذاران میخواهند بدانند که آیا بازبودن بیشتر تجارت میتواند بخشی از استراتژی بهبود آنها باشد یا خیر. جهان پساکرونا پنجرهای از فرصتها را به سوی تازهواردها باز خواهد کرد تا با تبدیل شدن به تامینکنندگان قابل اعتماد نهادههای میانی و خدمات، بهعلاوه اجزای کلیدی محصولات نهایی که در نقاط دیگر مونتاژ میشوند، به توافقنامههای مشارکت در تولید جهانی بپیوندند. این مساله، بهخصوص برای کشورهای قاره آمریکا که به لحاظ جغرافیایی به بازارهای آمریکا و اروپا نزدیک هستند، اهمیت دارد. اما همانطور که تحقیقات اخیر نشان دادهاند، در حالی که مجموعهای از اصلاحات میتواند به ایجاد اشتغال رسمی منجر شود، شغلهای ایجادشده برای افراد آسیبپذیر و فقیر سودی ندارند؛ دلیل کلیدی این امر این است که بیشتر کارگران با دستمزدهای پایین، مهارتهای کافی برای دسترسی به شغلهایی را که مشارکت شرکتها در توافقنامههای تولید جهانی را ایجاد کرده است، ندارند.
الگوی بهدست آمده از کشورها نشان میدهد که با پیشرفتهای ناشی از پیوستن به توافقنامههای بینالمللی، با وجود افزایش دستمزدها، اشتغال خالص کاهش مییابد و سود آن عمدتا بر کارگران ماهر متمرکز است. کارگران زن عمدتا در شغلهای کاربر مشغول میشوند، ولی با ارتقای فناوری زیان میکنند. تاثیر کلی توسعه زیرساختهای دیجیتال بر رشد اقتصادی از طریق ایجاد اشتغال رسمی، تاثیر قابل ملاحظهای بر کاهش فقر دارد؛ ولی به دلیل افزایش پاداش مهارت مرتبط با توسعه زیرساختهای دیجیتال، نابرابری افزایش پیدا میکند؛ چراکه شغلهای بیشتری شرایط دورکاری را پیدا میکنند و یادگیری از راه دور امکانپذیرتر میشود. نتایج حاصل از تحقیقات اخیر درس روشنی برای کشورهایی دارد که در فکر در پیش گرفتن رویکرد مشابهی هستند. بهمنظور اصلاحاتی که با هدف افزایش مشارکت در توافقنامههای تولید جهانی و سرمایهگذاری در زیرساختهای دیجیتال برای ایجاد رشد فراگیر صورت میگیرند، داشتن مجموعهای از اصلاحات و سرمایهگذاریها ضروری است تا خانوارهای فقیر بهوسیله آن بتوانند سرمایه انسانی موردنیاز برای دسترسی به شغلهای رسمی با کیفیت بالاتر را که در نتیجه اصلاحات ایجاد شده است، جمعآوری کنند. کاهش نابرابری میتواند از طریق ترکیبی از سیاستها و اصلاحات اتفاق بیفتد که با یکپارچگی بیشتر با فرآیند تولید جهانی، نهتنها شغلهای بیشتری ایجاد میکند، بلکه استراتژیها و بسترهایی فراهم میشود که مجموعه گستردهتری از مردم را قادر به کسب مهارت و کار از راه دور میسازد.
چنین رویکردی اصولا میتواند برای کارگران در رده میانی توزیع سرمایه انسانی شغلهای رسمی ایجاد کند؛ چراکه آنها برای کار با تکنولوژی پیشرفتهتر آموزش میبینند و در عین حال برای کارگران در انتهای توزیع مهارت نیز شغل ایجاد خواهد شد. مورد دوم در شرایطی اتفاق میافتد که شرکتهایی که به زنجیره ارزش جهانی متصل هستند، به وسیله تقاضای کالاهای واسطهای و خدمات از تامینکنندگان محلی پیوندهایی ایجاد کنند.