گزارش میدانی از وضعیت کتابفروشیها در هفته کتاب
سبدهای خالی و کتابهای قسطی
کتاب از سبد هزینههای خانوار حذف میشود؛ کارشناسان دلایل مختلفی را عنوان میکنند، اما مهمترین دلیلی که بیشتر مطرح میشود، سر به فلک گذاشتن قیمت کتاب در دو، سه سال اخیر است. برای نمونه چهار جلد کتاب داستان با قطع رقعی و جلد شومیز با کاغذ تحریر، قیمتش بالای یک میلیون تومان میشود. کتابهای کودک اگر کاغذ گلاسه داشته باشد و رنگی چاپ شود با مثلا ۱۸ صفحه قیمتش در حدود ۱۰۰ هزار تومان میشود. اگر خانوادهای سهنفره در ایران بخواهند به صورت متوسط هر ماه کتاب بخرند، باید نزدیک۵ میلیون تومان کنار بگذارند. از سوی دیگر کتابخانههای معروف و بنام ایران از کتابهای جدید جاماندهاند. ورود به کتابخانه ملی برای همه آزاد نیست. کتابخوانها، دانشجویان و پژوهشگران روزهای سختی را میگذرانند. خیلی از آنها مجبورند که به خرید قسطی کتاب رو بیاورند.
کتاب نخوانید، بهتر است!
خیابان انقلاب شلوغ است. همه بیتاب و بیقرارند. هفته کتاب هم روال اینجا را برهم نمیزند. دستفروشها کتابهای کپیشان همچنان به راه است؛ از کتابهای صادق هدایت تا انسان خردمند. کتابفروشیها کم مخاطب ندارد، بیشتر دستها اما خالی است. همه نشانههای اینجا یک پیام بیشتر ندارند، آنقدر کتابها گران است که بهتر است، کتاب نخوانید! این روزها دیگر چه کسی کتاب میخواند؟! دوره میرزاباشیها و مستوفیمآبها گذشته است. یکی از فروشندگان کتاب به «دنیای اقتصاد» میگوید: «هر چه میتوانید خرید کنید تا چند وقت دیگر هیچ کتابی در بازارها پیدا نمیشود یا قیمتشان از این هم بیشتر خواهد شد.» بحث بر سر نظارتهای مردمی هم است که به تازگی وزارت ارشاد اسلامی به سایت جامع کتاب افزوده است.
مهرداد خدیر، روزنامهنگار کهنهکار میگوید: «یک دلیل و نه تنها دلیل، سانسور است: کدام یک از ما حاضر است کیکی را بخرد که شاگرد قنادی انگشت مبارک را جلوی چشم ما در خامه آن فرو میکند؟ کار دستگاه سانسور همین است. دست کند در خامه کیک کتاب!» نظارتها مزید علت قیمتها شدهاند. فروشنده کتاب اما باز تاکید میکند: «خیلی از کتابها نایاب میشوند و دست شما به هیچ کجا بند نخواهد شد.» آینده نامشخص است. هیچ کدام از کسانی که با آنها گفتوگو کردیم آینده این اوضاع نابسامان را نمیتواند پیشبینی کند. یک کتاب ۷۰ صفحهای ۱۲۰ هزار تومان و یک کتاب ۶۰۰ صفحهای با جلد گالینگور در سبد خریدم میگذارم. کتابها را نیاز دارم اما قیمتشان میشود ۵۵۰ هزار تومان. فروشنده ادامه میدهد: «مطمئن باشید پس از تجدید چاپ قیمت این کتاب به ۷۰۰ هزار تومان میرسد. اگر لازم دارید بخرید.» کتابها دوباره به قفسه برمیگردند. خیلیها دستشان به کتاب میرود، ولی قیمتها نمیگذارند خرید به نتیجه برسد. سبدهای خرید کتاب خالی است.
کتابخوانی را تعطیل نکنیم!
علی جانبالهی، کارشناس کودک که چندین برنامه کتابازی را راهاندازی کرده به «دنیای اقتصاد» میگوید: «در مدرسه آتوسا، دخترم نمایشگاه کتاب گذاشتند، به بچهها گفته بودند کارت بانکی و رمز کارت را بیاورند تا اینجا یاد بگیرند که چگونه با کارت خرید را انجام دهند. از آنجا که دخترم به خاطر خرید مداوم کتاب این فضا را میشناخت، فقط یک کتاب خریده بود. با اینکه من به او رمز را داده بودم و میزان خرید هم برایش مشخص کردم، اما او فقط یک کتاب خرید و به من گفت: «کتابها خیلی گران بودند!» او با بیان اینکه بهتر است خیلی از خانوادهها به کودکان آموزش لازم را بدهند و آنها را به کتابخانه ببرند تا از کتابهای عمومی استفاده کنند و تبادل کتاب را انجام دهند، میگوید: «نباید با توجه به گران بودن کتاب، کتابخوانی کودکان را تعطیل کنیم.» بسیاری از کتابخوانها اعتقاد دارند که حتی در سختترین شرایط هم نباید کتابخوانی را تعطیل کرد خیلیها هستند که هزار و یک کالای گران را تهیه میکنند، اما حاضر نیستند که کتاب هم بخرند و بخوانند چون فرهنگ کتابخوانی هم وجود ندارد.
کهنهسربازها از عرصه خارج شدند
در دوران در تنگنا بودن کتابخوانها، اینجا در خیابان انقلاب با جای خالی تعداد زیادی از کتابفروشیها و انتشاراتیها روبهرو میشوم. همچون کهنهسربازانی مغموم پس از سالیان دراز کار و تولید فرهنگ از عرصه کتاب و کتابفروشی به بیرون پرتاب میشوند. خیلیها انتشارات خوارزمی را با طرحهای جلد ساده و زرد رنگش میشناسند. کتابهای این انتشارات در دورهای به نمادی برای کتابخوانها تبدیل شده بود. کتابهایش در خاطره جمعی دوستداران ادبیات، فلسفه و تاریخ، جایگاهی ماندگار پیدا کرد، اما پس از ۳۹ سال به دلایل مختلف پلمب شد و دیگر قرار نیست که برای نسل جدید خاطره بسازد. انتشارات و کتابفروشی طهوری یکی دیگر از این انتشاراتیهاست که پس از سالها از فعالیت باز مانده است.
این انتشاراتی را عبدالغفار طهوری در سال ۱۳۳۲ تاسیس کرد که به عنوان چهارمین کتابفروشی راسته خیابان انقلاب معروف شد. او در هجدهم آذر ماه سال ۱۳۷۴ درگذشت و پسرش احمدرضا طهوری مدیریت آن را بر عهد گرفت. طهوری پسر اما چندی پیش اعلام کرد: «با گرانی کاغذ، کتاب قاچاق و دیگر مشکلات، جانی برای جنگیدن ندارم و میخواهم انتشارات را حفظ کنم ولی چرخهای کتابخانه اینگونه نمیگردد؛ به همین علت این انتشاراتی تعطیل شد.» طبق آماری که توسط اتحادیه ناشران منتشر شده است تا سال ۱۴۰۰ حدود پنجهزار و ۵۰۰ کتابفروشی در سطح کشور مشغول فعالیت هستند. از این میان بررسیها نشان میدهد که بیش از ۳۰۰ کتابفروشی در خطر جدی تعطیلی قرار دارند و بقیه هم با مشکلات فراوان مواجهند و خودشان را به زور سرپا نگه داشتهاند. یکی دیگر از آمارهای منتشر شده نشان میدهد، در ۵ سال اخیر ۵۰ کتابفروشی تعطیل شدهاند.
طبق آمار دیگری که خانه کتاب منتشر کرده، تا سال ۹۷ در کل کشور حدود هشت هزار کتابفروشی داشتیم که از این تعداد حدود ۱۵۰۰ کتابفروشی در استان تهران مستقر بودند. بنابراین تا همین چند سال پیش یعنی در میانه دهه ۹۰ آمار کتابفروشیهای فعال حدود دوبرابر رقم فعلی بود و کتابفروشیهای تازهنفس رو به رشد بودند، اما بهنظر میرسد به دنبال نبود مدیریت در این حوزه و افزایش قیمت کاغذ، کتابها از سبد خانوار حذف شدند.
از هک کردن سایتها تا خرید قسطی!
کتابهای تخصصی هم حال و روز بهتری ندارند. به عبارتی حتی نهادها و ارگانهای متولی این حوزهها که هر کدام در سازمان یا وزارتخانه مربوطه خود انتشارات دارند از پس نشر در این حوزهها برنمیآیند. حوزههای محیطزیست، میراثفرهنگی، فلسفه، اقتصاد، معماری و شهرسازی و... از آن دست کتابهایی هستند که چاپشان برای خیلی از ناشرها نمیارزد. بهنظر میرسد این حوزهها با چالشهای جدی روبهرو شدهاند و علاقهمندان هر کدام از این حوزهها ترجیح میدهند از روشهای هک کردن سایتهای مهم تخصصی خارجی برای تامین منابعی که در دسترس ندارند استفاده کنند. حق و حقوق کپیرایت را ببوسند و کنار بگذارند. در حالی که بسیاری کاغذ صرف کتابسازی میشود که اکثر آنها در انبارها خاک میخورند و در نهایت خمیر میشوند و از بین میروند.
یک راهحل عملی اما برای کسانی که نمیخواهند قانون کپیرایت را زیر پا بگذارند فقط باقی میماند و آن خرید قسطی کتاب است. مفهومی که تا همین چند سال پیش در ایران معنایی نداشت. کتاب همواره جزو کالاهایی بود که از سوبسید دولتی بهره میبرد و ناشرها میتوانستند کاغذ دریافت کنند، اما در سالهای اخیر این روند تقریبا متوقف شده و فقط تعداد محدودی از ناشران میتوانند از آن بهره ببرند. همه این مسائل دست به دست هم داده تا از دیجیپی تا برخی دیگر از سایتها اعلام کنند که کتابها را به صورت اقساط میفروشند. نگاهی به گزارش سالانه دیجیپی نشان میدهد که این روند در سال گذشته افزایش بالایی داشته است. بازار کتاب این روزها نشان از سبدهای خالی و خریدهای قسطی است.