چرا غربیها دائما از نزدیک بودن نقطه گریز ایران صحبت میکنند؟
غرب درپی مصالحه با تهران؟
نزدیک بودن زمان گریز هستهای یا به قول مقامات غربی فرصت لازم برای ایران برای ساخت سلاح هستهای، مسالهای است که در گفتههای مقامات آمریکایی به کرات شنیده میشود. تا پیش از خروج یکجانبه دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا از برجام، این زمان یک سال بود اما با خروج وی و یک سال پس از آن، با کاهش تعهدات برجامی ایران این زمان به تدریج کاهش پیدا کرد.
اکنون با غنیسازی اورانیوم ۶۰درصد در ایران با استفاده از سانتریفیوژهای IR۶ و افزایش ذخایر اورانیوم ۲۰درصدی، ایران به گریز هستهای نزدیکتر شده است و مقامات غربی نیز نسبت به این امر آگاه هستند. هرچند در ایران بارها بر این مساله تاکید شده است که جمهوری اسلامی قصد ساخت سلاح هستهای ندارد و مشخص است که تهران غنیسازی ۶۰درصد را با هدف اهرمسازی در مقابل آمریکا انجام میدهد.
در آخرین اظهارنظر در مورد گریز هستهای ایران، کالین کال، معاون وزارت دفاع آمریکا گفته «زمان گریز هستهای ایران حدود یک سال بود. اکنون این زمان گریز در حد چند هفته است؛ بنابراین در وضعیت خوبی نیستیم.» به گزارش انتخاب، وی افزود: «رئیسجمهور بایدن به صراحت گفته است که ایران اجازه دستیابی به سلاح هستهای را نخواهد داشت. او ترجیح خود را برای دستیابی به راهحل دیپلماتیک برای این مشکل به وضوح اعلام کرده است. اما ما جایگزینهای دیگری نیز در اختیار داریم.»
کمتر از دو ماه پیش نیز کالین کال که در جلسه استماع کنگره حضور یافته بود، گفت: «در سال ۲۰۱۸ زمانی که دولت قبلی تصمیم به خروج از برجام گرفت، ایران حدود ۱۲ ماه زمان نیاز داشت تا مواد لازم برای یک بمب را تولید کند. اکنون این زمان حدود ۱۲ روز طول میکشد.» مایکل کوریلا، فرمانده سنتکام نیز اخیرا در جلسهای با کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا گفت که ایران در حال حاضر میتواند مواد شکافتپذیر کافی برای یک سلاح اتمی را در مدتی کمتر از دو هفته تولید کند. اما چرا مقامات و مسوولان آمریکایی تا به این حد روی زمان گریز هستهای ایران تاکید میکنند؟ آیا واقعا آنها نگران هستند که ایران از این نقطه عبور کند یا میدانند که ایران به این سمت حرکت نمیکند و با اهداف دیگری این ادعاها را مطرح میکنند؟
به نظر میرسد آنها با تاکید بر کوتاه شدن زمان گریز هستهای ایران میخواهند به افکار عمومی اینگونه وانمود کنند که برنامه هستهای ایران خطرناک شده است و باید دست به حرکتی بزنند. یعنی در ظاهر شاید میخواهند به طرف ایرانی یا دیگر طرفهای برجامی این سیگنال را بدهند که ایالاتمتحده برنامههای رادیکالتری علیه تهران دارد اما به نظر میرسد هدف اصلی این سخنان، داخل ایالات متحده است. به جز افکار عمومی، هدف دیگر این سخنان، سیاستمداران مخالف با گفتوگوهای هستهای با ایران هستند؛ بنابراین برخی مقامات آمریکایی با طرح این مساله به مخالفان مذاکره این پالس را میدهند که اگر مذاکرات ادامه پیدا نکند ممکن است ایران به زودی به سمت ساخت بمب برود. اما این الگوی رفتاری آمریکا که در سالهای اخیر بارها و بارها تکرار شده با چه انگیزهای است؟ در واکاوی این موضوع میتوان دو فرضیه را مطرح کرد. نخست، همانطور که اشاره شد دستاندرکاران واشنگتن با طرح این مساله میخواهند افکار عمومی و مخالفان مذاکره را اقناع کنند که باید با ایران به فوریت وارد گفتوگو شوند و اگر مذاکره صورت نگیرد، خطر ساخت بمب از سوی تهران وجود دارد. در این صورت آنها با هزینه کمتری در داخل، میتوانند با ایران وارد گفتوگوهای هستهای شوند.
در عین حال در سالهای اخیر مشاهده کردیم که هر زمان بحث مساله گریز هستهای از سوی آمریکا شدت گرفته، پس از آن استارت گفتوگوهای هستهای زده شده است.
اما هدف دیگر واشنگتن ممکن است گزینه رادیکالتر در آینده دورتر باشد؛ در این صورت سیگنال کاخ سفید برای داخل و خارج مشابه است، مبنی بر اینکه ایران به زمان گریز هستهای نزدیک میشود و احتمال دارد آمریکا اقدام به استفاده از گزینههای سختتر کند. هرچند هم آمریکا و هم اروپا میدانند که راه کمهزینه، «دیپلماسی و گفتوگو و رسیدن به یک توافق» است.
البته آنطور که از صحبتهای مقامات واشنگتن میتوان برداشت کرد آمریکا امروز به دنبال آن است که نگذارد ایران از نقطه گریز عبور کند یا اینکه ایران را از این مدت زمان دوهفتهای برای ساخت سلاح هستهای، دور کنند.
در این شرایط ایالات متحده به جای آنکه تسلیم این برداشت شود که بمب هستهای ایران، اجتنابناپذیر است، باید بر جلوگیری از عبور ایران از نقطه گریز هستهای تمرکز کند. بهترین راه برای رسیدن به این هدف هم توافقی است که برنامه هستهای ایران را دوباره تحت نظارت و بازرسی سازمان ملل قرار میدهد و تحریمها را برمیدارد. هرچند دشواریهایی در این مسیر وجود دارد اما به دو دلیل میتوان خوشبین بود: نخست اینکه ایران تصمیم به ساخت بمب هستهای ندارد. بنابراین کاری که واشنگتن باید انجام دهد این است که ایران را متقاعد کند که منافعش با توافق، تامین میشود.همچنین برای انجام این کار، واشنگتن باید گزینه نظامی را فراموش و درها را برای یک راهحل دیپلماتیک باز کند. در عین حال طرفین باید برای جایگزینهای ممکن در صورت ناکارآمد شدن توافق هستهای، آمادگی داشته باشند.
نبرد نرم واشنگتن
البته ایالات متحده آمریکا تاکنون از اهرمهای دیگری نیز برای فشار بر ایران در راستای تداوم گفتوگوها استفاده کرده و نبرد نرم را در دستورکار قرار داده است. از جمله میتوان به لفاظیهای مقامات آمریکا در خصوص کوتاه بودن فرصت مذاکرات اشاره کرد. این مدل اظهارنظر از سوی مقامات آمریکا و حتی اروپا تا پیش از آغاز ناآرامیها در ایران و همچنین بحثهایی در خصوص فروش پهپادهای ایرانی به روسیه، به کرات توسط غرب مطرح میشد. درواقع آنها با تکرار این مساله که فرصت برای مذاکره محدود است و درهای دیپلماسی برای همیشه باز نخواهد ماند، تلاش میکردند که ایران را پیش از هر مذاکره و گفتوگویی به زعم خود تحت فشار قرار دهند. این در حالی است که این اهرمهای فشار آمریکا و اروپا برای ایران تکراری شده و تهران میداند که هدف غرب از این فضاسازیها چیست. برای مقامات ایران در مرحله فعلی مشخص است که غرب بهویژه آمریکا نمیخواهند از گزینه دیگری بهجز دیپلماسی برای حل مساله هستهای ایران استفاده کنند. چرا که آمریکا به تازگی نیروهایش را در منطقه کاهش داده و با سیاست موازنه از راه دور در حال پیشبرد اهدافش در منطقه است. از این رو واشنگتن نمیخواهد در جبهه دیگری دوباره درگیر شود. در مورد اروپا نیز میدانیم که جنگ روسیه علیه اوکراین، کشورهای اروپایی را با مشکلات زیادی مواجه کرده و آنها نیز فضایی برای دخالت در یک جبهه دیگر ندارند. در منطقه هم فعلا با آشتی ایران و عربستان، خطری از ناحیه ریاض متوجه ایران نیست و تلآویو نیز به نظر نمیرسد بدون جلب رضایت آمریکا وارد درگیری جدی با ایران شود. از این رو مقامات در تهران دریافتهاند که گزینهای جز دیپلماسی و مذاکره فعلا در دستورکار هیچکدام از طرفین نیست و این لفاظیهای آمریکا نیز فقط فضاسازی رسانهای با هدف گرفتن امتیازات بیشتر در مذاکرات است.