سر پل کولیر، بیتردید از بزرگترین و تاثیرگذارترین اقتصاددانان توسعه زمانه ماست. تخصص او بهویژه در حوزه آفریقا بینظیر است. بخش خصوصی هر کشور یکی از بزرگترین نقاط قوت آن به حساب میآید و طبق گفته کولیر، هر کشوری برای اینکه توسعه پیدا کند، به بنگاههای بیشتر و بزرگتری نیاز دارد. کولیر، استاد اقتصاد و سیاستگذاری عمومی در مدرسه حکمرانی بلاواتنیک دانشگاه آکسفورد و مدیر مرکز رشد بینالمللی مدرسه اقتصاد لندن است. او در سال ۲۰۱۴ بابت پیشبردهای علمی در پژوهش و تغییر سیاستگذاری در آفریقا لقب شوالیه را دریافت کرد. از مهمترین کتابهای کولیر میتوان «یکمیلیارد نفر پایینی: چرا فقیرترین کشورها شکست میخورند و در این باره چکار میتوان کرد» و «آینده سرمایهداری: رویارویی با اضطرابهای جدید» را نام برد. آخرین کتابش نیز «طمع مرده است: سیاستورزی پس از فردگرایی» است. وی در گفتوگویی با «برنستین» مدیر یک موسسه تحقیقاتی به پرسشهای وی درباره مسیر توسعه آفریقا پاسخ داده است.
لری سامرز از اقتصاددانان برجسته جهانی در نسل خود محسوب میشود. او وزیر خزانهداری در دولت بیل کلینتون، مدیر شورای اقتصادی ملی در دوره باراک اوباما و رئیس سابق دانشگاه هاروارد بودهاست. لری سامرز را میتوان یکی از ذهنهای زیبا و استعدادهای درخشان با قدرت تحلیلی همهجانبهنگر و تقریبا متوازن دانست که وجودشان برای هر کشور و کل جهان نعمت و غنیمتی بزرگ است. سامرز در این گفتوگو درباره تورم، بیکاری، رشد اقتصادی قدرتهای بزرگ جهانی، رقابت و انحصار، مساله بزرگبودن و شرکتهای بزرگ، چگونه قیمتهای آزاد اقتصاد را تابآور میکند، آینده به آمریکا تعلق دارد یا چین، امکان همکاری بینالمللی برای چالشهای جهانی و سایر مسائل صحبت میکند.
مشاهدات میگوید که هرچه میزان شهرنشینی در کشوری افزایش یابد، احتمال رشد اقتصادی در آن کشور نیز افزایش پیدا میکند. به عبارتی دیگر، گسترش میزان شهرنشینی در هر کشوری به نفع مردمان آن کشور تمام میشود. در این میان برای تحقق این امر لازم است که دولتها با سیاستگذاری مطلوب از رخ دادن دردسرهای ذاتی شهرنشینی همچون بزهکاری و بیماریهای عفونی جلوگیری کنند.
تلقی عمومی شکلگرفته در جوامع توسعهنیافته به این صورت است که راه دستیابی به توسعه در تقلید از دستاوردهای کشورهای توسعهیافته است. لکن، آنچه تجربه نشان میدهد، چیز دیگری است. درواقع همانگونه که لنت پریچت در این مصاحبه روایت میکند، هر جامعهای باید با شناختی که خود از تعارضهای داخلی خویش دارد، راه ویژهای را برای حل تعارضات خویش و توسعهیافتگی پیدا و آن را طی کند.
نوشته جرارد تلیس و استاو روزنزویگ
ترجمه و تنظیم: جعفر خیرخواهان
چکیده: در قرن چهاردهم، دولتشهر ونیز قدرت مسلط مدیترانه و ثروتمندترین واحد سیاسی اروپا شد. این امپراتوری انحصار تجارت، خصوصا ادویه، بین اروپا و شرق را در دست گرفت. چه عواملی باعث سروری ونیز شدند؟ گشودگی در برابر ایدهها و نوآوریها از بخشهای گوناگون اروپا و مدیترانه، همراه با تصویب قوانین رقابتی برای ورود نیروی کار ماهر جدید به کشور و امکان ارتقای افراد توانمند به مناصبعالی. با عمومیشدن ثروت، ساختار سیاسی و توازن قدرت شروع به تغییر کرد. تعداد روزافزون بازرگانان ثروتمندشده قدرت دوج (حاکم ونیز) را به چالش کشیدند. برخی اصلاحات نهادی طبقه جدید قدرتیافته عبارت بود از: ممنوعیت دوج از انتصاب جانشین خود؛ تصویب و اجرای نظام انتخاباتی؛ الزام نهاد دوج به مشورت با قضات و گردننهادن به احکام قضایی و تاسیس پارلمان مشهور به شورای بزرگان. به اینترتیب بستر نهادی برای خلاقیت و نوآوری در سازماندهی کسبوکارها، کشتیسازی، کشتیرانی و حوزههای مالی و پولی ایجاد شد. نوشته حاضر شرح داستان اوجگیری امپراتوری ونیز و سپس افول آن به علت بازگشت انحصار و ملیگرایی و بستن فضا به روی افکار و اندیشهها است.
اقتصاد علم انتخاب و بدهبستان یا توجه به هزینه فرصت ازدست رفته هر تصمیمی که میگیریم است، پس از جنگجهانی اول و افزایش هزینههای تسلیحاتی، اقتصاددانان بحث کره و گلوله (butter or bullet) را مطرح کردند که سپس در مثالی در کتاب درسی اصول اقتصاد پل ساموئلسون به کره و توپ (butter vs. gun) تغییر کرد. به این معنا که اولویت هر جامعه در تولید کره (نماینده کالاهای مصرفی ضروری) و توپ (نماینده کالاهای جنگی) چیست و چه ترکیبی از تولید آنها ما را به نقطه بهینه رفاه اجتماعی نزدیکتر خواهد کرد. در نظامهای دموکراسی این نمایندگان مجلس هستند که با تخصیص مناسب بودجهسالانه میتوانند نقش مناسب و شایسته خود را در این زمینه ایفا کنند تا گروههای نفوذ و فشار در صنایع تسلیحاتی و نظامی، باعث نشوند رفاه اکثریت جامعه قربانی حرکت به سمت اقتصاد جنگی بشود. مطلب پیشرو با مثالی از اقتصاد آمریکا در سالهای پس از یازده سپتامبر و جنگ افغانستان و عراق در میانه دهه ۲۰۰۰ به تحلیل اقتصادی این موضوع از ابعاد گوناگون میپردازد.
چکیده: کتاب «فراز و فرود ملتها» نوشته منسر اولسون فرآیندی را به تصویر میکشد که رونق و شکوفایی اقتصادی بهوجود آمده در سایه صلح و آرامش، به تشکیل «ائتلافهای توزیعی» منجر میشود که با «پیچیدهتر ساختن قوانین و مقررات، افزایش نقش دولت و سختکردن امکان تفاهم» اقدام به ثروتاندوزی برای خود میکنند. چنین تغییراتی سپس «ظرفیت آن جامعه به اقتباس فناوریها و بازتخصیص منابع در واکنش به شرایط در حال تغییر را کاهش میدهد و درنتیجه نرخ رشد اقتصادی کاهش مییابد.» شکوفایی در سایه صلح و آرامش به پیدایش گروههای ذینفع خاصی میانجامد که از ابزارهای در اختیار دولت برای اهداف و مقاصد تنگنظرانه خود استفاده میکنند. درنهایت، تلاشهای آنها سد راه پویایی و تحرک اقتصادی میشود و آن شکوفایی که باعث بهوجود آمدن و به قدرت رسیدن آنها شد را نابود میسازد. این رشته رویدادها که اولسون به زیبایی در کتابش شرح میدهد را میتوان «چرخه اولسونی» نامید و همیشه باید نگران بود که درون این چرخه گرفتار نشویم.
هرچه زمان بیشتری میگذرد پیام این کتاب اهمیت بیشتری مییابد چون آمریکا (و بیشتر جهان ثروتمند) دقیقا به همان شیوهای که اولسون پیشبینی کرد تحول یافتهاست. گروههای ذینفعی ازقبیل مالکان خانهها که جلوی ساختوسازهای جدید را میگیرند و بازنشستگان که مخالف هرگونه اصلاحات برای صرفهجویی در هزینه خدمات درمانی هستند، هرچه بیشتر تقویتشده و در همهجا رسوخ کردهاند. مقرراتی که از خودیها و اعضای فعلی صنوف حمایت میکنند ازقبیل مقررات مجوزدهی شغلی به وکلا، حسابداران و پزشکان رشد شدیدی یافتهاند. در فاصله سه دهه ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ تشکیل کسبوکارهای جدید بهشدت کاهش یافتهاست. رشد اقتصادی آمریکا از ۱۹۸۰ تاکنون نسبت به پیش از آن بسیار کمتر شدهاست.
من نخستینبار کتاب «فراز و فرود ملتها» را در سال۱۹۹۳ پس از دریافت نامه محبتآمیز اولسون در واکنش به مقالهای که دو نفری نوشتیم، خواندم. در آن مقاله ما به این نتیجه رسیدیم که خوشههای صنعتی که تعداد زیادی بنگاه کوچک دارند، بسیار سریعتر از خوشههایی رشد میکنند که فقط چندین بنگاه اقتصادی بزرگ دارند، پس از خواندن کتاب وی پذیرفتم شواهد ما از دیدگاه اولسون پشتیبانی میکند که تشکیلات سازمانیافته بزرگ اغلب موفق به سرکوب رقابت میشوند، اقدامی که در نهایت به زیان رشد اقتصادی است، اما از درک کامل اهمیت بیشتر کار وی غفلت کردم.
ترجمه و تنظيم-جعفر خيرخواهان:
دهها سالاست این پرسش که؛ چرا برخی کشورها وارد باشگاه کشورهای توسعهیافته میشوند، درحالیکه کشورهای دیگر در فقر باقی میمانند فکر و ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کردهاست. چه چیزی باعث میشود تا پاسخ به این پرسش سخت شود؟ در سال۲۰۱۹ و پیش از شیوع ویروسکرونا حدود ۶۵۰میلیون نفر در فقر مطلق زندگی میکردند، کسانی که با مبلغی معادل ۱۵/ ۲ دلار (برابری قدرت خرید) یا کمتر از آن روزگار را میگذراندند. این ۶۵۰میلیون نفر ۸درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند که نشانه کاهش فقر مطلق نسبت به سال۱۹۹۰ است؛ زمانیکه ۳۶درصد از مردم جهان با آن مبلغ اندک گذران امور میکردند. با وجود کاهش شدید فقر مطلق، در سال۲۰۱۸ سطح زندگی مادی حدود ۸۰درصد جمعیت جهان هنوز کمتر از یکچهارم آن چیزی است که آمریکاییها برخوردارند.
ترجمه و تنظيم-دکتر جعفر خيرخواهان:
چرا سودای بشار اسد در الگوگیری از مدلهای آلمان سوسیالیستی، چین و لبنان برای سوریه تا به اقتصاد لیبرال تبدیل شود کاملا شکست خورد؟ علت را باید در ناتوانی وی در برآورد مناسب تهدیداتی که این اصلاحات به امنیت سوریه وارد میکرد، جستوجو کرد. برنامه اصلاحی وی شبکههای حامیپروری را محدود کرد که فقط حزب بعث برای رشوهگیری به آنها متکی نبود.
داوود میدری:
یکی از موضوعات روز در اقتصاد فقر، «فقرزدایی سودآور» است. پیام اصلی فقرزدایی سودآور بازارسازی به نفع فقراست. بیش از ۴میلیارد انسان در سال درآمدی کمتر از هزار و پانصد دلار دارند. این جمعیت، بازاری بزرگ است که میتواند برای واحدهای اقتصادی سودآور باشد. تولیدکنندگان در این بازار بزرگ میتوانند با دو انگیزه خدمت بزرگی به بشر ارائه دهند.
ترجمه و گردآوری: دکتر جعفر خیرخواهان:
نقطهعطف توسعه بنگلادش دهه ۱۹۸۰ بود زمانیکه «چانهزنی توسعهای» بین فرادستان این کشور شروع شد، کشوری که اینک موردحسادت سایر کشورهای کمدرآمد از حیث ثبات اقتصاد کلان، رشد اقتصادی و کاهش فقر قرار گرفتهاست. تا پیش از دهه ۱۹۸۰ فرادستان صاحب قدرت و نفوذ، گرفتار چنددستگی و تفرقه بودند، اما از آن پس با وجود دموکراسی شکننده و جابهجایی قدرت بین دو جناح، همه فرادستان به رشد و توسعه بنگلادش متعهد ماندند. به بیان روشنتر، سیاست و اقتصاد توامان به سمت طرفداری از اقتصاد باز و آزاد و عدمتصرف رانتهای نوآوری، توجه به صنعت منسوجات و نیروی کار ارزآور و احترام به سازمانهای غیردولتی برای ارائه خدمات اجتماعی حرکت کردند.
گردآوری و ترجمه از جعفر خیرخواهان:
تیمور کوران در آنکارا و استامبول بزرگ شد. دکترای اقتصاد خود را از پرینستون گرفت. ابتدا استاد اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیایجنوبی شد و سپس به دانشگاه دوک رفت. او با ترکیب علم اقتصاد، روششناسی انتخاب عقلانی، نظریه انتخاب عمومی و حقوق و دانش قوی در تاریخ و بینشهایی از اسلام توانست معضلات جاری خاورمیانه را ریشهیابی و کالبدشکافی کند.