ایران قرن‌ها خانه آزادی اقتصادی بوده ‌است صبا طاهریان/دنیای‌اقتصاد

در روز دوشنبه، سوم دی‌‌‌‌‌ماه، جلسه۲۲۱ از سری جلسات گفت‌‌‌‌‌وشنود اقتصادی با حضور علاقه‌‌‌‌‌مندان برگزار شد. در این نشست که مرتضی کاظمی میزبان آن بود، کتاب «بیست مغلطه اقتصادی» از تیم ورستال مورد بررسی قرار گرفت. در این جلسه امیرحسین خالقی، مترجم کتاب و اویس ارشادیان به‌عنوان مهمان حضور پیدا کردند و به ارائه نظرات خود پرداختند.

 بیست مغلطه اقتصادی

ایده‌‌‌‌‌های رایج زیادی وجود دارند که کمتر کسی در صحت‌‌‌‌‌ آنها به خود شک راه می‌دهد؛ اما مشکلات منطقی و تجربی خاص خود را دارند. به‌طور مشابه، خیلی چیزها هست که مردم به آنها باور دارند؛ ولی از نظر علم اقتصاد و با توجه به رفتار واقعی انسان‎ها نادرستند. واژه مغلطه نیز به همین نکته اشاره می‌کند که برخی ایده‌‌‌‌‌ها در ظاهر کاملا منطقی به‌نظر می‌رسند، اما در واقعیت پوچ هستند. کتاب ۲۰مغلطه اقتصادی نیز مجموعه‌‌‌‌‌ای از این باورها را گردهم آورده و توضیح می‌دهد چرا این سخنان درست نیستند. در قلمرو علم ملال‌‌‌‌‌آور اقتصاد، بدفهمی‎ها و «دروغ‎های حقیقی» کم نیستند؛ بسیاری از این دروغ‌‌‌‌‌ها طی زمان آن‌قدر تکرار شده‌اند که کمتر کسی امروز در صحت آنها شک می‌کند. ازاین‎رو اگر ادعا کنیم بخش بزرگی از یادگیری اقتصاد همین آشنایی با مغلطه‌‌‌‌‌ها و خطاهای رایج است، بی‌راه نگفته‌‌‌‌‌ایم.

نویسنده این کتاب، تیم وُرستال بریتانیایی است. او در موسسه آدام اسمیت انگلستان فعالیت می‌کند و برای خواننده ایرانی علاقه‌‌‌‌‌مند به اقتصاد چهره‎ای آشناست. از این نویسنده یک کتاب به فارسی ترجمه‌ شده، اما یادداشت‎های او بارها در مجلات اقتصادی، به‌ویژه هفته‌‌‌‌‌نامه تجارت‎فردا، به چاپ رسیده ‌است. او اینجا تلاش کرده ‌است با زبانی ساده و بدون پیچیدگی‌های معمول متن‎های اقتصادی به بیست مغلطه رایج بپردازد؛ مغلطه‎هایی که می‎تواند حتی برای افراد آشنا با علم اقتصاد هم جالب باشد.

 کدام مغلطه‌‌‌‌‌ها رایج‌‌‌‌‌تر است؟

اویس ارشادیان، به‌عنوان یکی از ارائه‌‌‌‌‌دهندگان کتاب، تصریح کرد که این کتاب می‌تواند موضوعات آموزنده و در خور توجهی برای خواننده داشته ‌باشد؛ اما به خاطر کمبود وقت، از بیست‌مغلطه مورد بررسی آن تنها به چند مورد اکتفا خواهد کرد. به گفته او، هر فصل از کتاب به توضیح کوتاه یک مغلطه رایج اقتصادی می‌پردازد. فصل‎ها ارتباط خاصی با یکدیگر ندارند و خواننده می‎تواند آنها را مستقل از یکدیگر مطالعه کند.

ارشادیان افزود: نویسنده کتاب دیگری با نام «بیست‌وسه نکته که باید درباره سرمایه‎داری بدانید» دارد که در پاسخ به کتاب مشهور «بیست‌وسه گفتار درباره سرمایه‎داری» اثر اقتصاددان کره‎ای‎تبار، هاجون چانگ به نگارش درآمده است.

نخستین مغلطه‌‌‌‌‌ای که ارشادیان به آن پرداخت، نظریه ارزش کار بود. فارغ از پیچیدگی‌های فنی، این نظریه بیان می‌کند که ارزش هر کالا توسط میزان کار به‌‌‌‌‌کار رفته در آن تعیین می‌شود. این صاحب‌نظر بر این نکته صحه گذاشت که در دهه‌۱۸۷۰، سه اقتصاددان بنام به‌طور جداگانه به‌نظریه ارزش سوبجکتیو دست پیدا کردند و مهر مردودی بر نظریه ارزش‌‌‌‌‌کار کوبیدند؛ اما با این‌حال این نظریه همچنان به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در باور و اظهارات افراد زیادی به چشم می‌خورد و مبنای قضاوت‌‌‌‌‌ها و تصمیم‌گیری‌های آنهاست. براین اساس درحالی‌که نظریه ارزش سوبجکتیو یا فرد به فرد بیان می‌کند که ارزش کالاها و خدمات از سوی متقاضیان تعیین می‌شود و ارتباطی به‌کار استفاده‌شده در آن کالا ندارد، بسیار رایج است که افراد در زندگی روزمره خود سعی می‌کنند با توجه به‌کار و تلاش انجام‌شده برای یک کالا یا خدمت، قیمت آن را قضاوت کنند. دلالت‌‌‌‌‌های این مغلطه رایج، پیامدهای جدی در قضاوت‌‌‌‌‌های اخلاقی از پدیده‌‌‌‌‌های اقتصادی دارد و منشأ کژاندیشی‌‌‌‌‌های بسیاری می‌شود.

یکی دیگر از مغلطه‌هایی که ارشادیان به آن پرداخت، مساله مالیات‌‌‌‌‌ستانی از شرکت‌ها بود. به گفته او، نویسنده کتاب بر این نکته تاکید می‌کند که شرکت‌ها ماهیت جداگانه‌‌‌‌‌ای از افراد ندارند و این تمایز منجر به فهم نادرست از مساله مالیات‌‌‌‌‌ستانی از شرکت‌ها می‌شود.  این صاحب‌نظر در ادامه به این مغلطه پرداخت که تجارت‌جهانی و جهانی‌‌‌‌‌سازی منجر به نابودی محیط‌زیست می‌شود. به گفته او نویسنده کتاب نشان می‌دهد؛ در بیشتر موارد، جهانی‌‌‌‌‌سازی با ایجاد ارتباط با بازارهای جهانی، افزایش سطح زندگی و کیفیت مناسبات حاکم بر کشورهای توسعه‌نیافته منجر به کاهش آثار منفی زیست‌محیطی در این کشورها شده ‌است. ارشادیان در ادامه به دو مغلطه آشنا برای ایرانیان اشاره کرد. افسانه خودکفایی و مغلطه مضر‌بودن تجارت آزاد برای کشورهای درحال‌توسعه، موضوعی که واکنش امیرحسین خالقی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی و مترجم کتاب را نیز برانگیخت. به گفته او درحالی‌که معمولا به تجربه آسیای جنوب‌شرقی به‌خصوص کره‌‌‌‌‌جنوبی برای دفاع از این مغلطه ارجاع داده می‌شود، مطالعاتی را می‌توان یافت که این تجربه را به مواردی چون اقبال تاریخی، دسترسی به بازارهای جهانی و کمک‌های فنی ایالات‌‌‌‌‌متحده ارتباط می‌دهند. او افزود به‌زعم نویسنده کتاب «یک میمون کور بالاخره یک موز را به‌دست خواهد آورد» و حتی در صورت پذیرش موفقیت یک ایده بر در شرق آسیا، نمی‌توان شکست‌‌‌‌‌های پرتعداد و مکرر آن در سایر نقاط جهان را نادیده گرفت. ارشادیان در ادامه صحبت‌های خالقی تاکید کرد: نویسنده کتاب به شیوایی توضیح می‌دهد که چرا تصور «روی پای خود ایستادن» در اقتصاد ملی اغلب نادرست است و همکاری و تجارت بین‌المللی می‌تواند منافع بیشتری را برای همه کشورها به‌همراه داشته ‌باشد.

 پیام اختصاصی نویسنده برای این جلسه

نکته قابل‌توجه این جلسه، پیام ویدئویی نویسنده برای این جلسه بود. ورستال با تاکید بر این نکته که ایران و خاورمیانه برای سال‌ها مهد آزادی اقتصادی بوده ‌است، تلاش برای دستیابی دوباره به این ایده‌های ثروت‌‌‌‌‌ساز را ستود. متن پیام او به شرح زیر است:

سلام، من تیم ورستال هستم، نویسنده کتاب «۲۰مغلطه اقتصادی.» باید بگم از ترجمه این کتاب به فارسی بسیار خوشحال و شگفت‌‌‌‌‌زده شدم و از تمام دست‌‌‌‌‌اندرکاران آن صمیمانه سپاسگزارم. همچنین شنیدم که کتاب به چاپ دوم هم رسیده که خوش‌‌‌‌‌حالی مرا دوچندان کرد. لازم به ذکر است که من اقتصاددان نیستم، اما با مباحث اقتصادی آشنایی دارم؛ این دو لزوما با هم در تناقض نیستند، ولی معمولا با هم تفاوت‌‌‌‌‌هایی دارند.»

هدف کتاب این بود که نشان دهد باورهایی که برخی افراد درباره اقتصاد دارند درست نیستند؛ این باورها با آنچه علم اقتصاد در پی بیان آن است همخوانی ندارند و همچنین بسیار نگران‌‌‌‌‌کننده است که سیاستگذاران اقتصادی و سیاسی، اسیر این باورهای نادرست باشند، بنابراین هدف کتاب همین بود و انتخاب مطالب بیشتر بر مسائلی متمرکز بود که در جناح چپ طیف سیاسی اشتباه متوجه می‌شوند؛ زیرا من به‌عنوان یک لیبرال کلاسیک، بر این باورم که افراد جناح چپ طیف سیاسی بیشتر از همفکران من دچار اشتباه می‌شوند، اما نکته حائزاهمیت این است که باید به این موضوع بیاندیشیم که هدف ما از مطالعه اقتصاد و کاربرد آن در دنیای‌واقعی چیست.

هدف ما بهبود زندگی، به‌ویژه برای مردم عادی است.  حال، چه چیزی زندگی را برای این افراد بهتر می‌کند؟ پاسخ معمولا «بازارها» است؛ اما همیشه این‌طور نیست و این دقیقا همان چیزی است که تفاوت بین یک لیبرال کلاسیک مانند من و یک لیبرتارین را مشخص می‌کند. یک لیبرتارین احتمالا با مجموعه‌‌‌‌‌ای از اصول اخلاقی شروع می‌کند و سپس تلاش می‌کند اقتصاد را با آن اصول تطبیق دهد.

 فقر همیشه وجود داشته‌ است. این سوال که چطور از آن بیرون آمدیم، نیاز به توضیح دارد. همان‌طور که اقتصاددان آمریکایی براد دی‌‌‌‌‌لانگ بارها اشاره کرده، تنها سوال بزرگ و مفید در اقتصاد واقعا این است که چه چیزی در سال۱۷۵۰ اتفاق افتاد؟

ناگهان رفاه مردم از سطح معیشتی بالا رفت. حالا این روند ناقص بوده ‌است. این اتفاق هنوز در تمام جهان نیفتاده است.

در سال‌۱۷۵۰، این اتفاق در کشورهای مختلف در زمان‌‌‌‌‌های متفاوتی رخ‌داده، اما در نهایت رخ ‌داده ‌است، بنابراین به‌عنوان اقتصاددان یا کسی مثل من که در زمینه اقتصاد اظهارنظر می‌کند، واقعا می‌خواهیم بدانیم چه چیزی اتفاق افتاده، چرا این اتفاق ‌افتاده و چطور می‌توانیم آن را برای همه ممکن کنیم؟ جواب اغلب بازارها هستند.

بازارها همیشه جواب نمی‌دهند. این یکی از چیزهایی است که ما را از کسانی که با اصول اخلاقی شروع می‌کنند و بعد به سیاست‌ها می‌پردازند، متمایز می‌کند. ما لیبرال‌‌‌‌‌های کلاسیک؛ در واقع به آنچه مردم انجام داده‌اند نگاه می‌کنیم و می‌گوییم، خوب، این جواب داد، پس بیایید بیشتر از آن انجام دهیم و دوباره به آنچه مردم انجام داده‌اند، نگاه می‌کنیم و می‌گوییم، خب، این جواب نداد، پس شاید باید کمتر از آن انجام دهیم. این دقیقا وظیفه ماست و اگر قرار است اقتصاددان باشیم یا در روزنامه‌‌‌‌‌ها بنویسیم یا تحلیل‌های اقتصادی انجام دهیم، باید این کار را انجام دهیم یا حداقل باید هدفمان این باشد.

 ما می‌توانیم یک مثال خاص از تجربه ایرانی را بررسی کنیم که همان بازار کلیه‌‌‌‌‌ها است و این کار می‌کند. حالا ممکن است اعتراضات اخلاقی به این مساله وجود داشته ‌باشد. حداقل یک اقتصاددان به‌نام آل راث به‌خاطر مطالعه روی همین نوع بازارها جایزه نوبل خود را دریافت کرد. این بازارها به «بازارهای تنفرآمیز» معروف هستند؛ بازارهایی که مردم به‌دلیل ملاحظات اخلاقی خاص خود، مخالف آن هستند که چنین چیزی یک معامله بازار باشد و خب، مردم اعتراض اخلاقی دارند و این اشکالی ندارد. ممکن است اخلاق کارآمدی بازار را تحت‌‌‌‌‌الشعاع قرار دهد. اما نکته این است که بازار در واقع کار می‌کند و در این مورد خاص هم کار می‌کند. ایران تنها جایی در جهان است که مردم در صف نمی‌‌‌‌‌میرند؛ درحالی‌که منتظر پیوند کلیه هستند، بنابراین بازار در پیوند کلیه‌‌‌‌‌ها کار می‌کند. همان‌طور که گفتم، این به این معنی نیست که باید هر ملاحظه اخلاقی را نادیده بگیریم، بلکه این فقط به این معناست که باید بگوییم بله، شما می‌‌‌‌‌توانید آن ملاحظه اخلاقی را داشته باشید اگر بخواهید؛ اما به این معنی است که مردم در انتظار پیوند کلیه خواهند مرد و این موضوع به تاریخ بازمی‌گردد؛ چراکه قطعا در چندین قرن، جهان فارس‌‌‌‌‌زبان و عرب‌‌‌‌‌زبان خانه آزادی اقتصادی بوده‌اند؛ به‌‌‌‌‌گونه‌‌‌‌‌ای‌که اروپا در دوره قرون ‌وسطی چنین چیزی نداشته ‌است. بنابراین این چیزی نیست که خارج از تجربه شما باشد که دوباره در خط ‌مقدم تلاش برای آزادی اقتصادی قرار دارید، آزادی اقتصادی که منجر به ثروت عظیم برای افراد عادی می‌شود.  

اگر من پیامی برای گفتن داشته باشم، واقعا همین قدر ساده است. ما ایده‌هایی داریم که کار می‌کنند، پس بیایید بیشتر آنها را به‌کار بگیریم. این به‌‌‌‌‌هیچ‌‌‌‌‌وجه خواستار انقلاب‌شدن یا هر چیزی از این دست نیست.  در پایان، برای شما آرزوی بهترین‌‌‌‌‌ها را دارم درحالی‌که کتاب را مطالعه می‌کنید. از مترجمان عزیز دوباره تشکر می‌کنم و همین است، این همان فریاد است: به مردم یاد بدهیم که باید بیشتر کاری را انجام دهیم که جواب می‌دهد.