زاویه -در نقد صدور مجوزهای دولتی
آیا باید از قواعد طراحی دکوراسیون داخلی تبعیت کنیم؟
مترجم : محمد امین صادق زاده
آیا باید به «جو» لولهکش اجازه داد که بدون داشتن مهارت و اخذ پروانههای لازم به انجام کارهای لولهکشی بپردازد؟ چه میشود اگرکه او خود را یک طراح داخلی بنامد؟
آرت کاردن*
مترجم : محمد امین صادق زاده
آیا باید به «جو» لولهکش اجازه داد که بدون داشتن مهارت و اخذ پروانههای لازم به انجام کارهای لولهکشی بپردازد؟ چه میشود اگرکه او خود را یک طراح داخلی بنامد؟
اخیرا مقالهای در مجله Regulation به بحث پیرامون اینکه چه تعداد از دولتها درصدد تصویب قوانینی در ارتباط با طراحی داخلی هستند، پرداخته است. فرانسیس شافر در اثر قابل تحسین خود، یک مانیفست مسیحی را مطرح میکند وضعیتهایی وجود دارند که ما در آنها صرفا با تکیه بر وظیفه اخلاقی مان از قوانین دولت تخطی میکنیم در حالیکه حق این کار را نداریم. برای شروع فرض میکنیم فصل ۱۳ انجیل معیاری است که عدالت دولت بر حسب آن ارزیابیمیشود و فرض کنید استدلالهایی وجود دارد که توانایی دولت را برای مجازات خطا و پاداش نیکی محدود کرده است. حال به بررسی این امر خواهیم پرداخت که آیا قواعد طراحی دکوراسیون داخلی مناسب و صحیح هستند یا خیر؟
آیا قواعد طراحی داخلی خطا را مجازات کرده و نیکی را پاداش میدهند؟ مطمئنا نه. یک توجیه برای این قواعد این است که آنها از ارتکاب اشتباهات طراحان بیتوجه و بدون پروانه به ضرر مشتریان بیاطلاعشان (مثلا پیشنهاد پرده کرکرهای که اندازه پنجرهها نیست) جلوگیری میکنند، اما این کار به مثابه مجازات قبل از خطاست. در یک دنیای بیعیب و نقص همیشه افراد بیتوجهی حضور دارند که کارهای خطا انجام میدهند، اما بهتر است با کلاهبرداری و اغفال دیگران توسط یک نظام قانونی صحیح(از جمله دادگاههای رقابتی غیر دولتی) برخورد شود تا با قرار دادن موانع اداری.
پس در کشوری که طراحی داخلی قاعده مند شده است، چه چیز تشویق و تنبیه میشود؟ به عبارت دیگر این کار دقیقا در تضاد با آنچه که دولت در انجیل به انجام آن سفارش شده است میباشد. چراکه دولت، افرادی را که کاری خیر(خدماتی که مردم حاضرند در یک قیمت معین پول برای آن پرداخت کنند) انجام میدهند تنبیه کرده و افرادی را که کارهای خطا(افرادی که با استفاده از نیروی قهری دولت از ورود مردم به بازار و امرار معاش جلوگیری میکنند) از آنها سر زده پاداش میدهد. به عقیده شافر، گرچه حق نافرمانی از چنین قوانین ناعادلانهای را نداریم، اما با تکیه بر وظیفه اخلاقیمان میتوانیم از آنها بگذریم.
حال قصد دارم به عنوان یک طراح دکوراسیون داخلی و با ارائه پیشنهاداتی دقیقا دست به چنین کاری بزنم. فرض کنید من طرفدار پروپاقرص کاربردی بودن طراحی داخلی هستم و همسرم استعداد ویژهای در پیدا کردن اثاثیه و مبلمان دست دوم در فروشگاههای دست دوم فروشی دارد که با یافتن و رنگ کردن موردی مناسب میتواند آن را با بقیه مبلمانمان جور کند. همچنین اتاق نشیمنمان گلچینی از اشیایی (از قبیل مبلمان و صندلی راحتی بزرگ) است که جدیدا از چنین فروشگاههایی تهیه کردهایم. پس اگر میخواهید در پول خود صرفه جویی کنید و در یک محیط کوچک جمع و جور زندگی کنید، من همین روش را توصیه میکنم.
همچنین ما نقاشی و تابلوهای زیادی را بر روی دیوارهای خانه داریم : یکی از آنها تابلویی است که در یک قرعهکشی در یک کشتی تفریحی برنده شدیم. دیگری یک هدیه عروسی از طرف خواهر همسرم و یک مورد از آنها نیز نقاشی فوق العاده همسرم است که نه آموزش دیده و نه مدرک نقاشی دارد. هر سه این نقاشیها با دکورمان جور هستند و توازن زیبایی را در اتاقهای نشیمن و ناهارخوری ایجاد کردهاند.
حال به سراغ دفتر کار میرویم. در این دفتر چندین میز ساخته شده از تختههای فشرده وجود دارد. یک قفسه پروندهها که از زمان فارغ التحصیلی دبیرستان همراه من است، تعدادی قفسه کتاب که یکی را از پدر و مادرمان و یکی را از فروشگاههای دست دوم فروشی تهیه کردهایم و یکی دیگر هدیه همسرم در عروسی مان و آخری را هم از میان زبالهها پیدا کردهایم. به علاوه یک میز تحریر به همراه راحتترین زیرانداز دنیا هم در دفتر کارمان وجود دارد.
این بود سفارشهای من پیرامون طراحی دکوراسیون داخلی برای آنها که میخواهند مانند اساتید اقتصاد زندگی کنند: در فروشگاههای دست دوم فروشی جستوجو کنید و چشمتان به دنبال آنچه که مردم دور میاندازند باشد و بیشتر به دنبال اشیای کاربردی باشید تا زیبا.
البته کافی است با در نظر گرفتن مد روز بگویید که توصیه گرفتن پیرامون طراحی داخلی از یک استاد اقتصاد احتمالا ایده خوبینیست! چنانکه همسرم هم بدون تردید با اطمینان به شما خواهد گفت که طراحی دکوراسیون داخلی مطلقا یک مزیت نسبیبرای من حساب نمیشود و این خود دلیلی میشود تا من احتمالا توسط دست نامرئی از بازار کنار زده شوم و راه برای دیگر افراد باز شود! البته اگر بخواهیم یک کار حرفهای را مطالبه کنیم. شما به مسوولیت خود از توصیههای بیقاعده من پیروی کردید و هیچ دولتی حق ندارد انتخاب شما را رد و انکار کند.
این امر تمامی این دسته معضلات را تبیین میکند. وقتی که گوی تعدیل و قاعده مند سازی به حرکت در میآید، چه زمانی باید آنرا متوقف کنیم؟ من به عنوان استاد دانشگاه در تنسی، اولین نسخه از این مقاله را در زیرزمین خانه یکی از دوستان قدیمی و همبازی سابقم در دانشگاه وست ویرجینیا و دانشگاه ایالتی فلوریدا در ویرجینیای غربیو برای یک موسسه تحقیقاتی در آلاباما نوشتم. در اینجا قصد ندارم که دریچهای از مشکلات را روی شما بگشایم، اما آیا این داد و ستد میان ایالتی به حساب نمیآید؟ آیا نباید یک نماینده دولت فدرال مسوول قاعدهمندسازی مبادلات بین ایالتی و پیرامون دستمزدها در طراحی داخلی باشد؟ این قضیه در کجا تمام میشود؟
هیچ توجیه اقتصادی قابل قبولی برای قواعد و قوانین ایجادی توسط دولت به جز در مورد پروانه شخصی وجود ندارد. این تفکر که دولت از قدرتی مشروع برخوردار است تا به مردم بگوید که میتوانند یا نمیتوانند بدون داشتن پروانه، تابلوهای نقاشی را توصیه کنند، تفکری پوچ و بیمعنی به حساب میآید. اینگونه قواعد و قوانین از آن دسته که ما وظیفه تبعیت از آنها را داریم نیستند. اگر هر چیز مانند آنچه که شافر به آنها اشاره میکند باشد، ما بر حسب وظیفه اخلاقیمان میتوانیم از آن امتناع کنیم.
*آرت کاردن استادیار اقتصاد در کالج رودز در ممفیس و از محققان غیردائم موسسه آمریکایی تحقیقات اقتصادی است.
ارسال نظر