«کیسینجر» فاتح جامجهانی ۱۹۷۸؟
هنری کیسینجر، دولتمرد کهنهکار و دیپلمات نامدار آمریکایی درگذشت. او عاشق فوتبال بود و اکثر رقابتهای مهم را از نزدیک تماشا میکرد. مثلا در ۱۹۷۶ و پس از پرواز به لندن برای مذاکره در باب بحران«رودزیا» (زیمبابوه امروزی) به اتفاق «تونی کراسلند» (وزیرخارجه انگلستان و از هواداران پرشور باشگاه گریمسبی تاون) به ورزشگاه رفت تا شاهد نبرد این تیم و «گلینگهام» باشد. او بعدتر هم به همراه مرد انگلیسی به «استمفورد بریچ» رفت تا تساوی سه بر سه «چلسی» و «وولوز» را تماشا کند. دو سیاستمدار بعد از پایان مسابقه وارد رختکن میزبان شدند. واکنش بازیکنان توام با تعجب بود تا احترام: « خب که چی؟ این دیوانه دیگر کیست و چگونه از رختکن ما سر درآورده است؟»
آنچه اما در «روزاریو» اتفاق افتاد به مراتب شومتر و البته چالش برانگیزتر بود. «هکتور چومپیتاز» کاپیتان وقت پرو آن روز را بهخاطر میآورد و میگوید: تصور میشد «ویدلا» و میهمان آمریکاییاش «کیسینجر» برای خوشآمدگویی به رختکن ما آمده باشند. آنها اظهار امیدواری کردند که بازی خوبی باشد؛ زیرا مردم آرژانتین به این بازی و نتیجه آن دل بسته بودند! سپس برای ما آرزوی موفقیت کرده و خارج شدند. ما درحالیکه به یکدیگر نگاه میکردیم، همزمان به این میاندیشیدیم که اینجا چه خبر است؟ آیا آنها نباید به رختکن میزبان میرفتند؟ آیا آنها واقعا برای ما آرزوی پیروزی داشتند؟ البته که بعدها دفتر «کیسینجر» اعلام کرد که او چنین اتفاقاتی را درباره این بازی بهویژه بهخاطر نمیآورد. در هرحال آن روز آرژانتینیها با شش گل به پیروزی رسیدند و با کنار زدن برزیل، راهی فینال شدند. رویدادی که با ناباوری و تعجب بسیاری از ناظران و کارشناسان همراه شد. منتقدان و شکاکان دلایل و قرائن ثابتنشده فراوانی دارند. برخی بر این باورند که دولت آرژانتین برای کسب این نتیجه ۳۵۰۰۰تن غلات و احتمالا مقدار قابل توجهی سلاح در اختیار دولت پرو گذاشته و علاوه بر آن ۵۰میلیون دلار از داراییهای مسدودشده آن کشور را آزاد کرده بود. نگرانکنندهترین ادعا اما به یک سناتور پرویی مربوط میشود. او در سال۲۰۱۲ و خطاب به دادگاهی در «بوینسآیرس» گفت: «این مسابقه و طراحی نتیجه آن در واقع بخشی از عملیات کندور (برنامه آمریکا برای حمایت و همراهی با دیکتاتورهای راستگرای آمریکای جنوبی برای سرکوب و تضعیف انقلابیون کمونیست) بود. «خوزه ولاسکز» هافبک تیم ملی پرو نیز با یادآوری آن روز میگوید: «بله، ما تحت فشار بودیم... چه نوع فشاری؟ فشار از سوی دولت... از دولت تا مدیران تیم، از مدیران تا مربیان.»
هرچند این امکان وجود دارد که این قبیل ادعاها درست باشند؛ بااین حال تماشای بازی برای یافتن نشانهای واضح و خدشهناپذیر از تبانی بیهوده خواهد بود. آنچه واقعا دیده میشود خرد شدن پرو تحت فشار بیامان تیم ملی آرژانتین و جو وحشتناک ورزشگاه «روزاریو» است. درباره حضور «کسینجر» هم توجیه اصلی، علاقه فراوانش به فوتبال و صمیمیت و رفاقت بسیارش با «ویدلا» میتواند باشد. خودش مدعی بود که پایهگذار اولیه «کاتناچیو» بوده است. هرچند تاکتیک مورد نظر او بیشتر به یک دفاع همگانی ساده شباهت داشت. در اینباره میگفت: «سیستم این بود که با گل نخوردن، رقبا را دیوانه و عصبی کنیم. وقتی ۱۰نفر در مقابل دروازه صفآرایی کنند، گل زدن خیلی دشوار خواهد شد.» البته چندان عجیب نیست که در دنیای دیپلمات زیرک و سیاستمدار کارکشتهای با مختصات «کیسینجر» هدف بسیار مهمتر از وسیله باشد و نتیجه جای زیبایی و چشمنوازی شیوه انجام کار را بگیرد.
هرچند فرار ناگزیر خانوادهاش به «ایالات متحده» به سبب رهایی از یهودیستیزی «نازیها» سرنوشت «هنری» را دگرگون و او را از فوتبال دور ساخت؛ بااین حال همیشه از این عشق قدیمی بهعنوان ابزاری مفید در دیپلماسی استفاده میکرد. از جمله در اوج جنگ سرد و در ملاقات با «برژنف» (رهبر اتحاد شوروی)؛ دقایقی طولانی از هنر خارق العاده «گارینشا»ی برزیلی سخن به میان آورد. مذاکرات دشوار دو ابرقدرت با چاشنی فوتبال و صدالبته با فراست «هنری» تلطیف شده بود. او همچنین وقتی در ۱۹۶۹ زمینهای فوتبال را در عکسهای هوایی ارسالی از آسمان کوبا دید، با نکتهبینی دریافت که روسها در این جزیره کوچک مستقر شده و به بیخ گوش آمریکا رسیدهاند. همین بود که به رئیسجمهور پیغام داد: «این زمینهای فوتبال نشانه حضور روسهاست؛ آقای رئیس! کوباییها بیسبال بازی میکنند.»
«کسینجر» به «ژائو هاولانژ» برزیلی کمک کرد تا در ۱۹۷۴ جایگزین «استنلی راس» شود و ریاست فیفا را برعهده گیرد. وی یک سال بعد زمینه حضور «پله» در باشگاه «نیویورک کاسموس» را فراهم کرد. این هر دو اقدام در واقع بخشی از یک طرح گستردهتر برای بهبود روابط ایالات متحده با برزیل بود. البته بعدها اختلافاتی بین «هاو لانژ» و «کیسینجر» بهوجود آمد و مرد برزیلی، سیاستمدار آمریکایی را متهم کرد که در جریان شکست برزیل در برابر هلند در مرحله دوم جام جهانی۱۹۷۴ دخیل بوده و اعمال نفوذ کرده است.
در هرحال درست یا غلط در آن سالها شهرت و نفوذ خوفناک این یهودیزاده آلمانیتبار به حدی بود که هرجا کاسهای زیر نیم کاسه قرار داشت، به او نسبت داده میشد. تدابیر آشکار و نقشههای پنهان این دیپلمات کهنهکار به عرصه سیاست محدود نبود و او مثل هر سیاستمدار کارآمدی از همه ظرفیتها برای پیشبرد منافع ملی کشورش استفاده میکرد. واضح است که «کیسینجر» به قابلیت سیاسی ورزش پی برده و بهعنوان یک فوتبالیست قدیمی، این حق را به خود میداد که از فوتبال و جاذبههای فراوان مستطیل سبز در جهت رسیدن به مقاصد سیاسی استفاده کند.
منبع: گاردین
ترجمه: دکتر فرزاد بیگی، تاریخدان