مهدیس مدنی

کارشناس ارشد برنامه‌ریزی توریسم

تا کنون گردشگری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تحولات شگرفی را به ویژه از منظر اقتصادی ایجاد کرده است تا جایی که زندگی قشر محروم و فقیر جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. اگرچه تاکنون ظرفیت بالای گردشگری در کاهش فقر برای همگان روشن نشده اما دولت‌ها در کشورهای کمتر توسعه یافته به خوبی توانسته‌اند از این ویژگی جهت پیشرفت و توسعه کشورشان استفاده کنند. اغلب افراد گردشگری را موتور محرک رشد اقتصادی می‌دانند. در حالی که گردشگری می‌تواند به‌عنوان ساز و کاری برای کمک به کاهش فقر به کار آید.

یکی از شاخص‌های مهم پایداری اقتصادی گردشگری، توزیع عادلانه درآمد است. تحقق این امر یکی از عوامل کاهش فقر در مقصدهای گردشگری به شمار می‌آید. اما بسیاری بر این باورند از آنجا که گردشگری اغلب توسط سرمایه‌گذاران و مدیران خارجی اداره می‌شود و از این رو پای منافع بخش خصوصی در میان است، این صنعت کارآیی چندانی در کاهش فقر ندارد؛ بلکه در برخی موارد با افزایش هزینه‌های زندگی در مقصد‌های گردشگری، کوتاه کردن دست جامعه محلی از زیرساخت‌ها و منابع و همچنین با ایجاد شکاف اجتماعی و فرهنگی، خود به تشدید فقر و محروم ماندن بخشی از جامعه دامن می‌زند. نمی‌توان با صراحت و قاطعیت نظرات مخالف را رد کرد . این ادعا که گردشگری مانند نوشدارویی به رشد و توسعه اقتصادی می‌انجامد در مورد برخی مقصدها، ادعایی بیجا محسوب می‌شود. در واقع اظهار نظر در این رابطه به میزان زیادی به شرایط و ویژگی‌های مقصدها بستگی دارد. در برخی از مقصدها، گردشگری در مقابل گزینه‌های دیگر برای توسعه و رشد اقتصادی راهکار بسیار مناسبی است. البته نباید از یاد برد که توسعه گردشگری نیز با برخی از مشکلات عمومی و کلیشه‌ای سایر بخش‌های اقتصادی مواجه است؛ مشکلاتی از قبیل پرداخت مالیات، موانع قانونی و جلب اعتماد سرمایه‌گذاران . اما به هرحال می‌توان ادعا کرد که کمک به اقشار محروم جامعه یکی از اهداف اصلی توسعه پایدار گردشگری است؛ هدفی که این صنعت را در مقابل گزینه‌های دیگر توسعه منحصربه‌فرد می‌کند.

گردشگری؛ صنعتی با سرمایه اندک و سود بسیار

بسیاری از کشورهایی که گردشگری در آنها به یکی از بخش‌های مهم اقتصادی تبدیل شده است در زمره فقیرترین و توسعه‌نیافته‌ترین کشورهای دنیا هستند. گردشگری در این کشورها که اکثریت جمعیت‌شان زیر خط فقر زندگی می‌کنند اهمیت فراوانی دارد. تا جایی که در سال ۲۰۰۰ میلادی، گردشگری در کشورهای در حال توسعه به سومین صنعت صادراتی تبدیل شد. با توجه به آنکه مناطق دورافتاده به خاطر حیات‌وحش، فرهنگ و چشم‌انداز‌های طبیعی منحصربه‌فردشان همواره برای گردشگران بسیار جذاب بوده‌اند، می‌توان گفت که توسعه گردشگری در این مناطق در مقایسه با سایر انواع توسعه بخت بیشتری دارد. در نتیجه تلاش برای کاهش فقر در این نواحی به کمک گردشگری نتیجه‌بخش خواهد بود. از سوی دیگر بخشی از خدمات و محصولات گردشگری مستقیما به منابعی که در اختیار قشر محروم جامعه قرار دارد وابسته است؛ برای مثال دانش و آگاهی آنان نسبت به فرهنگ و آداب و سنن منطقه، منابع طبیعی موجود در مقصد و حتی فضای روستا که بستر توسعه گردشگری است. همچنین گردشگری برای ارائه خدمات در این مناطق به نیروی کار بومی که بخشی از آنان جز اقشار آسیب‌پذیر جامعه محسوب می‌شوند نیاز دارد. البته لازم است این افراد برای ورود به این کار آموزش‌های لازم را دریافت کنند تا پس از آن در منافع حاصل از گردشگری سهیم شوند. از سوی دیگر، تامین زیرساخت‌های مورد نیاز جهت توسعه گردشگری مانند حمل‌ونقل، آب و فاضلاب، انرژی و خدمات بهداشتی و درمانی دست کم برای ساکنان مناطق دورافتاده فرصتی بزرگ برای دست یافتن به سطح رفاه بیشتر محسوب می‌شود.

تغییر و تحولات ناشی از توسعه گردشگری در کشورهای آفریقایی می‌تواند شاهد مثال خوبی برای اثبات ادعاهایی باشد که تا کنون در رابطه با خاصیت فقرزدایی گردشگری مطرح شده‌اند؛ تا آنجا که میزان رشد اقتصادی حاصل از توسعه گردشگری در آفریقا از میزان متوسط نرخ جهانی آن فراتر رفته است. همچنین باید تاکید کرد که برای برخی کشورهای فقیر، گردشگری تنها راه برای توسعه صادرات و ارز آوری است. زیرا ظرفیت‌های تاریخی، فرهنگی و طبیعی این کشورها در کنار ماجراجویی و نوگرایی برخی از گروه‌های گردشگر، برای بالندگی این صنعت در کشورهایی که حتی قادر به انجام سرمایه‌گذاری‌های حداقلی نیستند، کافی است. گردشگری در مقایسه با سایر بخش‌های اقتصادی به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد. این در حالی است که راه‌اندازی کسب‌وکار در این صنعت به سرمایه زیادی نیاز ندارد. خوشبختانه در صنعت گردشگری در مقایسه با سایر صنایع، زنان به‌عنوان بخش مهمی از نیروی کار جایگاه مناسب‌تری دارند و توانسته‌اند سهم خود را از توسعه اقتصادی و اجتماعی دریافت کنند.

البته همچنان توجه به روی دیگر سکه که بیشتر مورد توجه مخالفان توسعه گردشگری قرار دارد حائز اهمیت فراوان است. بدون مدیریت و در نظر داشتن شرایط بومی هر منطقه گردشگری هرگز نمی‌تواند ناجی اقشار محروم جامعه باشد. گاه سرمایه‌گذاری‌های بی‌حد و حصر بخش خصوصی و کمک‌های خارجی، منجر به فساد اقتصادی در این مناطق می‌شود. ساختار نامطلوب نظام اقتصادی در یک منطقه می‌تواند منجر به هدر رفتن کمک‌های بالقوه‌ گردشگری از طریق پرداخت مالیات شود. هر کدام از این موارد و بسیاری مشکلات بالقوه دیگر می‌توانند ثروت و درآمد را از دسترس قشر محروم جامعه خارج کنند و افرادی را که این ثروت با استفاده از منابع و دارایی‌های آنان کسب شده است به حاشیه براند.