گردشگری بهعنوان یک استراتژی توسعه اقتصادی
ترجمه و تلخیص: مهدی نیکوئی* تا چند سال پیش، گردشگری بهعنوان راهی برای توسعه اقتصادی به حساب نمیآمد. در اولین کنفرانس کشورهای ACP که سال ۱۹۷۵در توگو برگزار شد، این ایده که گردشگری باید در فرآیند توسعه کشورهای کمتر توسعه یافته حمایت شود، رد شد. در آن زمان، نگرش کلی به گردشگری در برخی از نشریات همچنان منفی بود؛ معتقد بودند که توریسم باعث نشت ارز، فقدان تبادل با خارج و تورم میشود. اما ۱۵ سال بعد و در چهارمین کنفرانس لومه این نگرش کاملا تغییر کرده بود. در دهه ۱۹۸۰ میلادی بسیاری از نشریات منافع گردشگری را اثبات کردند و به تدریج نگرش سازمانهای بینالمللی تغییر کرد.
ترجمه و تلخیص: مهدی نیکوئی* تا چند سال پیش، گردشگری بهعنوان راهی برای توسعه اقتصادی به حساب نمیآمد. در اولین کنفرانس کشورهای ACP که سال 1975در توگو برگزار شد، این ایده که گردشگری باید در فرآیند توسعه کشورهای کمتر توسعه یافته حمایت شود، رد شد.
در آن زمان، نگرش کلی به گردشگری در برخی از نشریات همچنان منفی بود؛ معتقد بودند که توریسم باعث نشت ارز، فقدان تبادل با خارج و تورم میشود. اما 15 سال بعد و در چهارمین کنفرانس لومه این نگرش کاملا تغییر کرده بود. در دهه 1980 میلادی بسیاری از نشریات منافع گردشگری را اثبات کردند و به تدریج نگرش سازمانهای بینالمللی تغییر کرد. در دهه 1970 میلادی، بسیاری از نوشتهها (گزارشها، کتابها و مقالات) توسط نویسندگانی نگاشته شده بود که هیچگاه در یک کشور در حال توسعه نبودند یا اطلاعات اقتصادی کافی نداشتند. نشت واردات، انتقال درآمدها، مالکیت خارجی، گردشگری بهعنوان یک عامل تورم، تخریب فرهنگ، صنعت تک محصولی و تاثیرات اجتماعی لغات کلیدی در بسیاری از نشریات بود. نمیتوان انکار کرد تمام این فاکتورهای منفی تا حدی در بسیاری از مقاصد گردشگری وجود دارد؛ اما از دیدگاه اقتصادی نیز واقعبینانه نیست که جنبههای مثبت قضیه را نیز انکار کنیم. گردشگری در حجم کلان بدون بازگشت اقتصادی متصور نیست.
مزایای تطبیقی گردشگری
یک محصول گردشگری از چندین مولفه تشکیل شده است: جاذبهها، تسهیلات، حملونقل، سرگرمی، تصویر ذهنی و غیره. مولفه اساسی جاذبهها هستند که میتواند شامل انواع گوناگونی باشد. توسعه براساس این جاذبهها به بخش گردشگری مزایایی نسبت به سایر بخشهای اقتصادی میدهد.
اولین مزیت تطبیقی مستقیما مرتبط با جاذبههای طبیعی (مانند آفتاب، سواحل، کوهستانها و غیره) و بسیاری از جاذبههای فرهنگی (کلیساها، قلعهها، صومعهها، موزهها و غیره) است. این جاذبهها مانند مواد خامی هستند که میتوانند با هزینهای اندک تبدیل به جاذبههای سودبخش شوند و خطر فرسودگی آنها میتواند کمتر یا بیشتر از حالت عادی باشد. همانگونه که صاحبنظران عقیده دارند، یک کشور ممکن است دارای طبیعتی باشد سرشار از داراییهایی که میتوانند بازاری برای گردشگرانی باشند که مایلند برای آن پول پرداخت کنند؛ سواحل ماسهای، مکانهای تماشایی (کوهها و جنگلها)، آبوهوای آفتابی و آثار باستانی. هرچند که برای بسیاری از این موارد کشور میزبان لازم نیست پول یا ارزی هزینه کند، گردشگران با رضایت و خرسندی اقدام به خرج کردن پول خود میکنند.
اولین مزیت رقابتی را باید درزمینه وسیعتر، نظریه تجارت بینالملل قرار داد. تئوریهای مزیت نسبی و مزیت مطلق باید به کار برده شوند. تئوری اول به این موضوع میپردازد که فعالسازی صنعت گردشگری برای یک کشور مستقیما مرتبط است با میزان وفور منابع مورد نیاز برای توسعه عرضه محصولات گردشگری در جایی که تقاضا وجود دارد. تفاوت در بهرهمندی از منابع را میتوان مطابق با دستهبندی زیر آشکار کرد:
۱. منابع طبیعی، فرهنگی و میراث فرهنگی
۲. منابع انسانی
۳. سرمایه و زیرساختها
کشورهای خاصی میتوانند منابع گردشگری منحصربهفردی داشته باشند و این موارد ممکن است مکانهای طبیعی مانند دره گراند کانیون در ایالت آریزونای آمریکا باشند یا منابع معماری یا هنری شناخته شده در تمام جهان. این ساختههای دست بشر، گردشگران را برای بازدید از کشور خاصی ترغیب میکنند. مطلبی که در اینجا اهمیت دارد، وجود منابع منحصربهفرد است که به یک کشور، جایگاهی انحصاری یا شبه انحصاری میدهد.
دومین مزیت تطبیقی بحث واردات است. شواهدی وجود دارد که نشان میدهند گردشگری نسبت به سایر بخشهای اقتصادی به طور متوسط، میزان کمتری اقدام به واردات میکند. نشریات زیادی این موضوع را اثبات کردهاند. دلیل آن آشکار است: گردشگران خدماتی را خریداری میکنند که مردم محلی میتوانند آنها را در مقیاس بسیار زیاد ارائه دهند. به علاوه، حداقل در بیشتر مناطق چندان سخت نیست که بخش کشاورزی را در بلندمدت برای تامین نیازهای صنعت هتلداری توسعه دهیم. صاحبنظران معتقدند گردشگری را بهعنوان وسیلهای برای مبادله با خارج، میتوان مانند سایر صنایع دانست؛ با این تفاوت که دیگر صنایع صادراتی احتیاج به ورودیهای گرانقیمت دارند.
مزیت سوم گردشگری نرخ بالای رشد آن است. این رشد بالا، به همراه وجهه خوب و کشش درآمدی بالا، گردشگری را تبدیل به یک بخش مرجح برای توسعه اقتصادی کرده است. چهارمین مزیت، تاثیر باثبات گردشگری روی صادرات است. بازارهای صادرات مواد خام بیثبات هستند و از این رو درآمدهای خارجی قابل اطمینان نیستند. این مورد در گردشگری مشاهده نمیشود (نه در حجم و نه در قیمت). قیمت مواد خام توسط قیمت بازارهای جهانی تعیین میشود و بستگی به شرایط خرید و فروش دارد. برای دور ماندن از این نوسانات، سرمایهگذاری روی بخش گردشگری همواره میتواند یک راهحل منطقی باشد. این صنعت در حجم کلان مقادیر زیادی ارز برای کشور به ارمغان میآورد که از آن میتوان برای واردات بسیاری از کالاهای تولید شده استفاده کرد. پنجمین مزیت بخش گردشگری نسبت به سایر بخشهای اقتصادی نرخ اشتغال در این بخش است. این موضوع به خصوص در بخش هتلداری و بخشهای ارائه خدمات بیشتر مشاهده میشود و میتواند پشتوانهای برای توسعه اقتصادی باشد.
*nikoueimahdi@gmail.com
ارسال نظر