خانههای مشاهیر کشور چگونه به جذب گردشگر کمک میکنند؟
نگاهی به وضعیت «خانه- موزه»های ایران
محمدحسین دانایی
حضور در خانه مشاهیر و بزرگان، دیدن اشیا و لوازم زندگی آنان، نشستن روی صندلی یا پشت میز کارشان و نفسکشیدن در فضایی که آکنده از یاد و خاطرات آنهاست، معمولا خیالانگیز و الهامبخش است و به همین دلیل هم اکثر مردم، این خانهها را که از جمله سرمایههای نمادین جامعه بهشمار میآورند، دوستشان دارند، به آنها افتخار میکنند و میکوشند تا در حد امکان سری به آنها بزنند. علاوهبر این بسیاری از گردشگران خارجی نیز در هر کشور علاقهمند به دیدن خانههای مشاهیر بنام کشور مقصد هستند.
محمدحسین دانایی
حضور در خانه مشاهیر و بزرگان، دیدن اشیا و لوازم زندگی آنان، نشستن روی صندلی یا پشت میز کارشان و نفسکشیدن در فضایی که آکنده از یاد و خاطرات آنهاست، معمولا خیالانگیز و الهامبخش است و به همین دلیل هم اکثر مردم، این خانهها را که از جمله سرمایههای نمادین جامعه بهشمار میآورند، دوستشان دارند، به آنها افتخار میکنند و میکوشند تا در حد امکان سری به آنها بزنند. علاوهبر این بسیاری از گردشگران خارجی نیز در هر کشور علاقهمند به دیدن خانههای مشاهیر بنام کشور مقصد هستند. اما چه رازی در این خانهها نهفته است که چنین اثراتی دارند و چنین مورد توجه قرار میگیرند.
نمونههای مناسب و نامناسب
اصطلاح «خانه - موزه» (House - Museum) که بهتازگی وارد ادبیات اداری ایران هم شده، ناظر به همین خانههاست؛ یعنی خانههای محل سکونت افراد مشهور و بزرگان جامعه مانند هنرمندان، نویسندگان، مخترعان و بهطور کلی، مفاخر جامعه. این خانهها معمولا پس از درگذشت شخصیتهای معروف، از سوی ورثه آنان یا نهادهای عمومی همچون شهرداریها، بهگونهای مناسب و تا حد ممکن با حفظ ویژگیهای اولیه و به شکلی که در دوره تاریخی گذشته بودهاند، بازسازی و بازپیرایی میشوند و با چیدن لوازم و اثاثیه شخصی، وسایل کار و آثار بازمانده از شخصیتهای مزبور، برای بازدید عموم آماده میشوند تا به این ترتیب، هم نام و یاد آن شخصیتها محفوظ بماند و هم از هویت این خانهها که از جمله مواریث فرهنگی جامعه بهشمار میروند، پاسداری شود.
خانه پدری شهید مطهری در فریمان، خانه استاد ابوالحسن صبا در تهران، خانه زندهیاد نیمایوشیج در یوش مازندران و خانه استاد شهریار در تبریز، نمونههایی نسبتا موفق از این قبیل نهادهای فرهنگی و مراکز گردشگری در ایران به شمار میروند. خانه- موزه زندهیادان جلال آلاحمد و سیمین دانشور هم که پس از سه سال فراموشی و انزوا اخیرا شاهد جنب و جوشهای امیدوارکنندهای شده، میتواند از همین قبیل بهشمار آید؛ ولی وضعیت دیگر خانه- موزهها اعم از آنهایی که توسط شهرداریها احداث و اداره شدهاند یا آنهایی که توسط سایر نهادها همچون سازمان حفظ میراث فرهنگی و بنیاد شهید و... اداره میشوند، نامطلوب و غیرقابل قبول است.
مروری بر وضعیت خانه- موزههای ساختهشده برای شهیدان بزرگوار بهشتی، مدرس، رجایی، چمران، آیتالله طالقانی و دکتر شریعتی گواهی است بر این مدعا و نشان میدهد که پروژههای مزبور علاوهبر اینکه از ضعف مدیریت تخصصی به عنوان یک درد مشترک رنج میبرند، از لحاظ عملیات مرمت و بازسازی نیز دچار اشکالات عدیده هستند و آنهایی هم که از لحاظ مرمت و بازسازی وضع نسبتا مطلوبی داشتهاند، از لحاظ حفظ هویت و اصالت بنا و بهویژه از لحاظ احیا و تعریفکردن کاربری جدید، دچار ضعفها و انحرافهای اساسیاند؛ آنچنانکه اکثرا نقض غرض شده و عملا دون شأن آن بزرگواران است.
خانه- موزههای استاد عزتالله انتظامی و زندهیاد مهدی اخوانثالث نمونههایی از این دست هستند که میتوان گفت فرسنگها از هویت اصلی خود دور شدهاند تا جاییکه دیگر نمیتوان آنها را در عداد «خانه- موزه»ها بهشمار آورد. بنابراین، جا دارد از مسوولان خواسته شود تا از فرصت کوتاه خدمتگزاری استفاده کنند و رسیدگی به وضعیت نامطلوب خانه- موزهها را در اولویت کاری خویش قرار دهند؛ فرصتی که هم میتواند مردم ایران را با مشاهیر کشور آشنا کند و هم جاذبهای مهم و کارآمد برای جذب گردشگران داخلی و خارجی باشد.
ارسال نظر