تازههای انتشارات دنیای اقتصاد
سنت و مدرنیته
محمدعابد جابری/ ترجمه سیدمحمد آلمهدی
قطع رقعی / ۲۷۲ صفحه
قیمت: ۲۰۰۰۰ تومان
محمد عابد الجابری، متفکر مراکشی بیتردید یکی از پایههای استوار اندیشهورزی در جهان عرب و جهان اسلام است که روایت تازهاش از ریشهها و شیوه تفکر اعراب از عصر جاهلی تا دهه نخست قرن بیستویکم، از منابع معتبر مطالعات فلسفی و اندیشه سیاسی بهشمار میرود. ایرانیان، جابری را بیشتر از دریچه کتاب «نقد عقل عربی» میشناسند که چند سال پیش با ترجمه سیدمحمد آلمهدی به فارسی منتشر شد.
سنت و مدرنیته
محمدعابد جابری/ ترجمه سیدمحمد آلمهدی
قطع رقعی / 272 صفحه
قیمت: 20000 تومان
محمد عابد الجابری، متفکر مراکشی بیتردید یکی از پایههای استوار اندیشهورزی در جهان عرب و جهان اسلام است که روایت تازهاش از ریشهها و شیوه تفکر اعراب از عصر جاهلی تا دهه نخست قرن بیستویکم، از منابع معتبر مطالعات فلسفی و اندیشه سیاسی بهشمار میرود. ایرانیان، جابری را بیشتر از دریچه کتاب «نقد عقل عربی» میشناسند که چند سال پیش با ترجمه سیدمحمد آلمهدی به فارسی منتشر شد.آن کتاب شرح و تفسیر موشکافانه آبشخورهای سهگانه عقل عربی (زبانی عربی، اندیشههای عرفانی ایرانی و فلسفه یونان باستان) است و مولف، ورود اندیشههای غیرعربی، خاصه عرفان ایرانی را بر سپهر اندیشگی اعراب و چیرهشدن روش زبانی ایرانیان بر زبان عربی در عصر خلافت عباسیان، سرآغاز انحطاط تمدنی مسلمانان میانگارد.
کتاب دیگر جابری که هفته گذشته توسط انتشارات «دنیای اقتصاد» و بازهم با ترجمه سیدمحمد آلمهدی منتشر شد، ظهور و افول تمدن اسلامی-عربی را از منظری دیگر یعنی همنشینی ناگزیر قدیم و جدید یا سنت و مدرنیته واکاوی میکند. مترجم «سنت و مدرنیته» دیدگاه جابری را در این زمینه اینگونه توضیح داده است: اندیشمندان و فلاسفه درباره مدرنیته سخنها گفتهاند، برخی آن را انتقاد مداوم از سنت، نوخواهی و امروزگی و تازهشدن و خود نفی کردن دانستهاند و گروهی آن را سامانه بخردانه جامعه و گونهای گسست تام از باورهای فرجامشناسانه تلقی کردهاند. مولف این کتاب میکوشد نشان دهد که مدرنیته گرچه تلاش برای کنار گذاشتن هرچه کهنه و نابخرادنه است، اما بهگونهای با سنت در ارتباط است.
برشی از کتاب «سنت و مدرنیته»
طرحی نقادانه برای پیوند زدن قدیم و جدید
سنت قابل نقد است و نیازمند نگاهی منتقدانه و آگاهانه است که جهانی بودن و ویژگی تاریخمندی آن را مدنظر داشته باشد، بنابراین مجاز نیستیم که کشمکشهای گذشته را به اکنون منتقل کنیم. کشمکشهای فقهی، کلامی و فلسفی در گذشته توجیهات خود را داشته و انتقال آنها به اکنون از بیتوجهی است. اندیشه اشعری، اعتزالی، شیعی، صوفی و فلسفی و...، باید همه آنها را بهعنوان سنتی از همه و برای هم بپذیریم و بیشک در این مجموعه سنتی، عناصری به انتهای خط رسیدهاند و عناصر دیگری توانایی زیست و رشد را دارند. سنت گنجینهای از اندیشهها و دیدگاهها و تصورات است که تنها آنچه امروزه کارساز است یا میتواند در روند رشد و پیشرفت نقش داشته باشد از این گنجینه برداشته میشود. بنابراین، به ناچار باید انتخاب کرد و معیار انتخاب ما همواره دغدغههای اکنون و آرمانهای آینده است و اکنون و آینده ما تابع تقسیمبندیهایی است که با تقسیمبندی قدیم متفاوت است.
ما با چالشی مدنی روبهروییم که ما را وامیدارد قضایا را به دو گروه تقسیم کنیم: آنچه در پیشرفت نقش دارد و ماشین پیشرفت را به جلو میراند و آنچه بازدارنده است. عناصر پیشرفت و عناصر ضد آن هر دو در همه ساختهای سنت ما وجود دارند. هر دو در اندیشه اشعری، معتزلی، شیعی و فلسفی و همه مذاهب فقهی چه آنها که توانایی ابراز وجود داشتند و رواج یافته و چه آنها که در محدوده معینی محصور ماندند، همه و همه در سنت ما وجود دارند. بنابراین، امروزه چنگ زدن به این یا آن گرایش به این یا آن مذهب بهمثابه اینکه نماینده «حقیقی» سنت است، معنایی ندارد. چنانکه دنبالهروی شرق شناسان و تقسیم اسلام به «شیعه» و «سنی» نیز بیمعنا است. اسلام در عقیده، شریعت و تاریخ، یکی است و اگر به عقیده و شریعت و تاریخ و تعدد مذاهب و گرایشها و دولتها و امارتها، بیرون از یکپارچگی اسلام نگاه شود، بیمعنا خواهد بود. تعدد، درون این یکپارچگی زاده شد نه بیرون از آن، دشواری این تعدد، تحقق وحدتی استوارتر و بهتر بود نه ایجاد شکاف در آن.
باید از نگاه سادهانگارانه معطوف به جداسازی «مردمی» و آنچه «رسمی» است، میان گرایشهای مخالف حاکمیت و آنچه ایدئولوژی دولت حاکم است، پرهیز کرد. بنابراین درست نیست که بگوییم آنچه «مردمی» یا مخالف حاکمیت است در سنت ما بالنده است و آنچه رسمی است، واپسگرا است. آنچه ما آن را جنبه «مردمی» در سنتمان مینامیم، در دل خود افکاری یا تصوراتی دارد که ستاینده ستم، استبداد و تسلیم است. چنانکه افکار و تصورات دیگری که نمایانگر نگاه مردم به آینده بهتر است و آنچه آن را «رسمی» یا «ایدئولوژی رسمی» در سنتمان مینامیم نیز چنین است و نمونههای بسیاری در این باره وجود دارد.
شهروندی فرهنگی
پرسشهایی از منظر جهانشهری
نیک استیونسن/ ترجمه نیلوفر قدیری
قطع رقعی / 264 صفحه
قیمت: 18000 تومان
مسائل جهان امروز، کمتر از گذشته خصلت محلی و منطقهای دارد و بیشتر در پرتو زندگی جهانی شکل میگیرد. جنگ و قحطی در کشوری به سرعت ابعاد منطقهای و جهانی به خود میگیرد و دامنگیر همه میشود. بیماریهای واگیردار در چارچوب مرزها محدود نمیمانند و به همهجا سرایت میکنند. آلودگی زمین و آب، سلامتی همه را تهدید میکند. بالا و پایین شدن شاخصهای اقتصادی در کشورهای ثروتمند، بر زندگی مردم کشورهای فقیر تاثیر میگذارد و... در چنین فضایی، هیچکشوری نمیتواند راه خود را برود و به دیگران بیاعتنایی کند و هر فردی علاوهبر تعلقات ملی و قومی و اعتقادیاش، یک شهروند جهانی هم هست و حق دارد از دستاوردهای مشترک بشری بهرهمند شود و در عین حال در برابر تهدیدهایی که متوجه این دستاوردهاست، مسوول است. کتاب «شهروندی فرهنگی» که انتشارات «دنیای اقتصاد» هفته گذشته آن را منتشر کرد، به این مسائل میپردازد.
به اعتقاد نویسنده کتاب، جهانشهرگرایی شیوهای نگاه کردن به دنیاست از منظری فارغ از انحصارات ناسیونالیستی، شکلهای دوگانه جنسیتی، تفکر نژادی و تفکیک انعطافناپذیر میان فرهنگ و طبیعت. چنین برداشت و نگاهی درها را به روی فضاهای جدید مشارکت سیاسی و قومی بازمیکند. تفکر جهانشهری مرزها و خطوط را میشکند و توسعه یک دموکراسی و شهروندی فرهنگی فراگیر است. جهانشهرگرایی به ترکیب مناسبات و روابط اخلاقی میان خود و دیگران مربوط میشود و همزمان، بهدنبال زمینههای نهادی و سیاسی برای حل مشکلات مشترک جهانی است. یکی از دغدغههای مربوط به مباحث جهانشهری، ایجاد درکی از گفتمانها، قوانین و روایتهاست که چنین برداشت سیاسی را ممکن کند.
برشی ازکتاب «شهروندی فرهنگی»
گفتوگوی جهانی درباره اخلاق و مدارا
شهروندی فرهنگی، سیاست گفتوگوی «فرهیخته»، اشکال مورد مناقشه درک و برداشت، احترام و فضای عمومی دموکراتیک است. بسیاری از جنبشهای اجتماعی کنونی از معترضان جهانی شدن گرفته تا حامیان چندگانگی فرهنگ، تعمیق و گسترش دموکراسی را یکی از اهداف اصلی خود میدانند. ما باید در اینباره صریح باشیم که هیچ «سیستمی» برای براندازی وجود ندارد و هیچ استراتژی انقلابی کفایت لازم برای تحقق این اهداف را ندارد. سیاست شهروندی فرهنگی بیشتر به برقراری دیالوگ و ارتقای مسوولیتپذیری توجه دارد تا به شعار. اما درون دنیایی که نولیبرالیسم و دولت کوچک در آن حرف اول را میزند، شهروندی فرهنگی یک اتوپیا باقی میماند. دورنمای ایجاد مشارکتهای فرهنگی و دموکراتیک جدید از درون زندگی هر روزه، از بسیاری از «واقعیتهایی» که در این کتاب به آنها اشاره شده، دور است. تخمین زده میشود که یک میلیارد نفر در جهان با درآمدی کمتر از یک دلار در روز زندگی میکنند و روزانه ۱۹ هزار کودک در «جهان سوم» میمیرند. این در حالی است که گردش مالی حاصل از سفتهبازی در دنیا بیش از ۵/ ۱ تریلیون دلار است.
تنها با ایجاد شهروندی جهانشهریتر است که میتوانیم به این مسائل بپردازیم. تقاضای روبهرشد برای اینکه مطالعات جامعهشناختی، فرهنگی و تئوری سیاسی به مسائل محیطزیست، جهانی شدن، حقوق حیوانات، فرهنگ پستمدرن، سازمانهای رسانهای فراملی، مردسالاری، نژادپرستی و تعصب نسبت به مسائل جنسی، در کنار مسائل دیگر بپردازد، هنوز چندان جدی گرفته نشده است. با این حال باید از جایی شروع کنیم. بحث من این است که جامعهشناسان و تئوریسینهای فرهنگی باید بیشتر به پرسشهای هنجاری توجه داشته باشند و مطالعات فرهنگی باید به دنبال مشارکت نزدیکتر با دستورکارهای لیبرال باشند و تئوری سیاسی بیشتر به دنبال درک پیچیدهتر از فرهنگ و هویت باشد. چنین نیازهایی طبعا برای همه کسانی که در این رشتهها و حوزهها کار میکنند، مورد قبول نیست. اما فکر میکنم با گسترش دامنه گفتوگو میان رشتههای مختلف و مطالعات میانرشتهای، دستاوردهای بیشتری خواهیم داشت. در زمانه نامطمئن و البته کمتر رادیکالی که اکنون در آن زندگی میکنیم، این کتاب بر آن بود که خواننده خود را به سمت اشکال بهتر و لذتبخشتر گفتوگو دعوت کند.
ارسال نظر