گرانی نفت؛ بلای جان کشاورزی

تهیه و تنظیم: فاطمه باباخانی* اشاره: همه چیز از طرح این ادعا شروع شد که به دلیل پایین بودن قیمت خرید تضمینی گندم از سوی دولت، بخش بزرگی از کشاورزان گندم تولیدی خود را به طور غیرقانونی به خارج صادر کرده‌اند یا به عنوان خوراک دام به دامداران داخلی فروخته‌اند. به این ترتیب، واردات شش میلیون تن گندم در یک سال اخیر، باعث شد که «قیمت خرید تضمینی»، در جایگاه نخست اتهام‌زنی‌ها قرار بگیرد. در گفت و گو با وزیر کشاورزی دوره‌های سازندگی و اصلاحات (جمعا ۱۲سال)، که خود از طراحان اولیه سیستم خرید تضمینی محصولات کشاورزی در ایران است، از او درباره خرید تضمینی محصولات کشاورزی پرسیدیم. دکتر عیسی کلانتری، اعتقاد دارد که صحبت پیرامون نقاط قوت و ضعف سیستم خرید تضمینی محصولات کشاورزی در ایران، آن هم در شرایط فعلی اقتصاد بین‌المللی که هر روز بیشتر و بیشتر به سمت یکپارچگی جهانی می‌رود، مساله‌‌ای حاشیه‌ای است. او در این مصاحبه، از آسیب‌های وارده به بخش کشاورزی، از دغدغه‌های خودش پیرامون کشاورزی کشور و از راهکارهای پیش رو برایمان سخن گفته است: * * * شما موافقید که نرخ پایین خرید تضمینی گندم از سوی دولت، موجب قاچاق این محصول و ناگزیر شدن کشور به واردات شده است؟ پیش از آغاز گفت‌وگو‌ درباره این مساله‌، باید بگویم که «قیمت تضمینی» با «قیمت توافقی» تفاوت دارد. لایحه قیمت تضمینی خرید محصولات کشاورزی را، من خودم به مجلس بردم. این قیمت عبارت است از: حداقل قیمت تمام‌شده به علاوه یک سود متعارف. بنابراین ضرورتی ندارد که خریدار کالای خود را به قیمت تضمینی بفروشد. این قیمت برای این تعیین شده که اگر کشاورزی محصولی تولید کرد و نتوانست آن را در بازار بفروشد، قیمت تضمینی معیاری برای خرید دولت باشد. در واقع، قیمت‌های تضمینی، به نوعی کف قیمت هستند و با قیمت واقعی تفاوت دارند. منتها دو سه محصول هست که دولت چون آنها را در انحصار خود تعریف کرده، قیمت تضمینی در این محصولات حالتی شبیه «قیمت توافقی» پیدا کرده است. در حال حاضر، «چغندر»، «چای» و «گندم» این حالت را دارند. در محصولاتی نظیر گندم، دولت قیمت خرید تضمینی مربوطه را با بودجه خود می‌سنجد و ممکن است در زمانی این قیمت به واسطه کمبود بودجه پایین آمده و در مواردی با توجه به افزایش بودجه بالا بیاید. ضمنا اینکه برخی عنوان می‌کنند تعیین قیمت پایین از سوی دولت برای خرید تضمینی محصولی نظیر گندم موجب تشویق کشاورزان به صادرات گندم می‌شود، در اندازه بسیار محدود درست است؛ ولی ادعای سال گذشته دولت و مجلس کاملا غیرکارشناسی بود. دولت و مجلس عنوان کردند چون قیمت تضمینی پایین بوده، این محصول از بازار داخلی خارج شده و به آن سوی مرزها صادر شده است. سال گذشته دولت ادعا کرده بود ۱۴ میلیون تن گندم در کشور تولید شده و حدود شش میلیون تن قاچاق یا صادر شده است. در حالی که من معتقدم کل تولید گندم سال گذشته ما حدود هشت میلیون تن بوده است. اگر واقعا این شش میلیون تن به طور غیرقانونی صادر شده، چطور یک کامیون یا ماشین از گمرک با محموله گندم خارج نشده است؟! بنابراین این حجم گندم با چهارپایان به خارج از مرزها منتقل شده است؛ حال اگر در نظر بگیریم که هر قاطری ۱۰۰ کیلو هم بار حمل کند، ما نیاز به ۶۰ میلیون قاطر و الاغ داریم تا این حجم گندم جابه جا شود! یعنی شما معتقدید که کل گندم تولیدی کشور همان هشت میلیون تن بوده و ادعای «صادرات غیرقانونی گندم»، فقط با این هدف طرح شده که از انتقاد به دولت در زمینه افت شدید تولید گندم جلوگیری شود؟ همان‌طور که توضیح دادم، اگر همه قاطرها و اسب‌ها و قاچاقچی‌های کشور بسیج شوند، حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تن بیشتر نمی‌توان در طول سال گندم قاچاق کرد. بنابراین بی‌اعتباری ادعای صادرات غیرقانونی شش میلیون تن گندم، با یک حساب سرانگشتی ثابت می‌شود. اما دولت، از اظهارات غیرکارشناسی مجلس که می‌گفت قیمت پایین است استفاده کرد و این ادعا را مطرح کرد. البته ممکن است برخی بگویند این شش میلیون تن گندم، به جای صادرات غیرقانونی، در بخش غذای دام استفاده شده است. اما این حرف نیز غیرکارشناسی به نظر می‌رسد، زیرا ما بالاترین واردات خوراک دام را در سال گذشته داشتیم. در سال ۹۱، ما بالای ۲/۷ میلیون تن خوراک دام وارد کشور کردیم (۹۰ کیلوگرم به ازای هر ایرانی!). به این ترتیب در سال قبل، نه از واردات خوراک دام کم شده و نه حجم گوشت و شیر تولیدی در کشور بیشتر شده و نه امکان صادرات غیرقانونی گندم در حجم وسیع وجود داشته؛ در نتیجه فقط می‌توانیم بگویم آمار تولید ۱۴ میلیون تنی گندم، صحیح نیست. حتی اگر بپذیریم که بخشی از گندم سال قبل خوراک دام شده، باز حداکثر مقدار گندمی که جایگزین خوراک دام می‌شود حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تن است و بیش از این میزان به بخش دام نمی‌رسد. مرغداری‌ها اگر بخواهند گندم را جایگزین کنند به واسطه انرژی بیشتر ذرت باید ۲۵ درصد بیشتر گندم مصرف کنند، بنابراین امکان جایگزینی گندم به جای ذرت نیست. خلاصه اینکه، به نظر من این چنین اظهارنظرهایی انحرافی است و ما هم از همان ابتدا می‌دانستیم که گندم تولید شده در سال گذشته، دچار افت شدید شده و در حدود ۵/۷ تا ۸ میلیون تن خواهد بود. شما از کجا کاهش تولید گندم را پیش‌بینی کرده بودید؟ این پیش‌بینی، خیلی هم سخت نبود، چرا‌که در سال قبل، به جای ۲/۴ میلیون تن کودی که دولت باید توزیع می‌کرد، ۷/۱ میلیون تن کود شیمیایی توزیع شد. در زمینی که میزان حاصلخیزی آن پایین است، عدم دریافت کود شیمیایی، به نحو محسوسی باعث کاهش محصول خواهد شد. درست است که در سال ۹۱، قیمت خرید تضمینی گندم پایین بود، اما این مساله ربطی به تولید گندم و میزان فروش آن نداشت. چون کشاورز وقتی محصولی تولید کرد، می‌خواهد آن را به بازار عرضه کرده و بفروشد. البته این گفته به این معنا نیست که ما قیمت واقعی گندم را به کشاورز نپردازیم، ما باید بر اساس یک قیمت جهانی گندم را از کشاورز بخریم و این مبلغ با دلار تعادلی، هم‌اکنون حدود کیلویی ۷۵۰ تومان می‌شود. اما زمانی هست که دولت می‌خواهد گندم‌کاران را تشویق کند و به جای ۷۵۰ تومان، قیمت خرید تضمینی گندم را ۸۰۰ تومان اعلام می‌کند. اما اگر ما قیمت را بیش از اندازه بالا ببریم، نظم تولید مواد غذایی و سطح زیر کشت به هم خورده و تورم مواد غذایی دوباره یک محرک برای افزایش قیمت می‌شود. بنابراین نمی‌توان با احساسات در این حوزه عمل کرد، چون ممکن است کشاورز در برهه‌ای از قیمت بالای خرید تضمینی محصول خود سود کند، اما این سود را به واسطه تورم از دست خواهد داد. نتیجه اینکه، ما حمایت کارشناسی‌شده و عاقلانه برای این بخش می‌خواهیم تا بهره‌وری در کشاورزی بالا رفته، قیمت تمام‌شده پایین بیاید، سرمایه‌گذاری در این بخش رونق بگیرد و در راستای سالم‌سازی و بهبود اقتصاد کشور گام موثری برداشته شود. برخی از کارشناسان معتقدند قیمت پایین محصولاتی نظیر گندم، کشاورز را به سمت کشت‌های جایگزین می‌کشاند و به کمبود محصول گندم دامن می‌زند. نظر شما در این خصوص چیست؟ ما چند محصول با قیمت تثبیتی داریم، یعنی دولت تقریبا همه محصول تولیدی کشاورزان کشور را، مستقیما خریداری می‌کند (مانند گندم). بیست و چند محصول نیز به شکل خرید تضمینی هستند. مثلا قیمت خرید پنبه در ایران با قیمت جهانی مساوی است یا قیمت چغندرقند ما با دلار ۳۰۰۰ تومانی از قیمت جهانی اندکی بالاتر است. منتها ما باید از سمت دیگری از کشاورز حمایت کنیم که خودش توان انجام آن را ندارد. ما باید گره‌هایی را که باعث شده‌اند سرمایه‌گذاری در کشاورزی کشور کم‌رونق باشد، باز کنیم تا در این بخش سرمایه‌گذاری شود و کشاورز بهره‌وری خود را بالا برده و بتواند از زمین خود محصول بیشتری را تولید کند. ما در این بخش به سرمایه‌گذاری زیربنایی نیاز داریم، در حالی که متاسفانه هم‌اکنون نرخ رشد «سرمایه‌گذاری خالص» ما در حوزه کشاورزی منفی است، یعنی حجم سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی، کمتر از میزان استهلاک در این بخش است. ما در کشورمان هشت میلیون هکتار زمین برای کشاورزی داریم که باید از آن به شکل بهتری بهره‌وری داشته باشیم. اگر ما در محصولی خودکفا شویم اما نظم کشت را به هم بریزیم، بسیار بدتر از زمانی است که در آن محصول خاص خودکفا نشده‌ایم. بلایی که بر سر قیمت گوشت و شیر در سال‌های ۸۳ و ۸۴ آمد، به خاطر کمبود علوفه بود و اینکه به دلیل افزایش محسوس قیمت خرید تضمینی گندم از سوی دولت، کشاورزان کشت گندم را جایگزین کشت علوفه کرده بودند. بنابراین نمایندگان و تصمیم‌سازان باید همه مسائل را کنار هم بگذارند و بعد تصمیم بگیرند. اگر ما در آن سال‌ها تصمیم می‌گرفتیم به جای خودکفایی کامل در گندم، بخشی از گندم خود را وارد کنیم، چه بسا بهتر بود؛ چراکه هزینه واردات تنها چند صد میلیون دلار است، ولی به هم زدن نظم کشت، میلیاردها دلار به جامعه و اقشار آسیب‌پذیر صدمه می‌زند. خواهش من از تصمیم‌سازان حوزه کشاورزی این است که توجه داشته باشند این بخش، حوزه سعی و خطا نیست، باید کارها به شکل کارشناسی انجام شود و بهداشت تولید و قدرت رقابت افزایش پیدا کند و به نظم کشت محصولات توجه شود. با بازی کردن با احساسات کشاورزان، نمی‌توان کارها را پیش برد. بخش کشاورزی حدود ۱۰ سال است که به بهانه خودکفایی گندم آن هم به هر قیمتی، گرفتار این بلا شده است. دیگر چه بلاهایی در این سال‌ها در بخش کشاورزی کشور رخ داده است؟ یکی دیگر از بلاهای کشاورزی، افزایش قیمت نفت بود که قدرت خرید دولت را بالا برد و موجب بی‌توجهی به تولید شد. نظر من این است که قیمت‌ها در خرید تضمینی محصولات، باید قیمت‌هایی عادلانه باشد، اما مساله مهم‌تر از آن در حوزه کشاورزی ایران، ده‌ها میلیارد دلار عقب‌افتادگی در سرمایه‌گذاری در این بخش است. واحدهای تولیدی، مزارع و مرغداری‌ها باید نوسازی شده و نژادها تغییر پیدا کند و تکنولوژی وارد کشور شود. اما وقتی این اتفاق نمی‌افتد، به ناچار قیمت تمام‌شده بالا می‌رود. در هیچ کجای دنیا در هشت میلیون هکتار کِشت آبی و دو میلیون هکتار کِشت دیم، نه میلیون نفر شاغل نیست! ما در کشاورزی، هزینه‌ها و فرسایش منابع‌مان زیاد است، آب‌های زیرزمینی ما در حال از بین رفتن است و قیمت‌ها مدام بالا می‌رود؛ منتها آقایان در جزئیات مشکل وارد نمی‌شوند و وزارت کشاورزی هم به کم‌تحرک‌ترین وزارتخانه تبدیل شده است. یعنی اگر دولت به جای تکیه بر سیستم خرید تضمینی، فقط تمرکز خود را بر رفع موانع رونق سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی متمرکز کند، کشاورزی ما پررونق می‌شود؟ قیمت‌های تضمینی، مطابق قانون، باید بنا به تورم افزایش پیدا کند. در کنار آن سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی یک امر ضروری است تا به این ترتیب بخش کشاورزی رقابتی و پایدار شود و بهره‌وری در آن بالا برود. به این ترتیب مشاهده می‌کنیم که مشکلات بخش کشاورزی یک معادله یک مجهولی نیست. اما در مجموع، در مورد قیمت‌های تضمینی فعلی، باید گفت که قیمت‌های تضمینی فعلی به صرفه نیستند تا کشاورز به آن قیمت محصول خود را بفروشد. مشکل دیگر این بخش، اشتغال بیش از حد و تکنولوژی و ماشین‌آلات فرسوده و قدیمی است. این افتخار نیست که ۲۲ درصد شاغلین ایران در بخش کشاورزی هستند. با توجه به میزان تولید محصولات کشاورزی کشور، این درصد باید مطابق استانداردها ۵ تا ۶ درصد باشد و ما نباید بیکاری پنهان خود را در این بخش بگنجانیم. اینها مسائلی هستند که کشاورزی ما گرفتارش است و باید حل شوند. اما آقایان مساله‌ را خیلی ساده می‌بینند و می‌خواهند کل صورت مساله‌ رکود کشاورزی ایران را، با یک معادله یک مجهولی حل کنند؛ در حالی که مشکلات ما در کشاورزی، یک ماتریس و دارای معادلات و مجهولات متعدد است. شما به واسطه سمت‌های اجرایی خود در حوزه کشاورزی، از نزدیک تجربه کشورهای دیگر در این حوزه را مشاهده کرده‌اید، دنیا الان در حوزه قیمت‌های تضمینی به چه سمت و سویی می‌رود؟ قیمت‌های تضمینی در دنیا یک امر کم‌طرفدار است. در دنیای حاضر کشورها به سمت مزیت نسبی حرکت می‌کنند، در حالی که ما همچنان وحشت داریم اگر گندم تولید نکنیم کشوری هم به ما گندم نفروشد. در واقع مشکلات سیاسی ما وارد مباحث اقتصادی شده است و به این دلیل ما به هر قیمتی می‌خواهیم خودکفا شویم. اما اکثریت کشورهای دیگر این‌گونه رفتار نمی‌کنند. مثلا یک کشور به تمام کشورهای دنیا «موز» صادر می‌کند و یک کیلو «گندم» هم تولید نمی‌کند؛ کشور دیگری «گوشت» تولید می‌کند و «شکر» ندارد. اما آنها به علت ارتباطات گسترده در عرصه تجارت جهانی، ضروری می‌دانند که تنها در برخی زمینه‌ها، خود را قوی کنند. مثلا آمریکا و کانادا در بحث غلات خیلی قوی هستند، استرالیا هم به خاطر وسعت زیاد و کاشت دِیم، در این حوزه با قدرت عمل کرده است یا برزیل نیشکر دارد و به بسیاری از کشورهای دنیا صادر می‌کند. اما وقتی شما دور کشور خط بکشید و ورود و خروج ممنوع بگذارید مجبورید همه محصولات را تولید کنید و تورم بالایی داشته باشید و مزیت‌های خود را آسان بفروشید. مشکل ما اینجا است و ما حتی در برخی زمینه‌ها که مزیت داشته‌ایم هم، جایگاه خودمان را هم از دست داده‌ایم. مثلا ما در تولید کشمش، کیوی، هندوانه و سیب مزیت داریم اما از آن استفاده نکرده‌ایم. در این شرایط است که سیب ما را ترکیه می‌خرد و به اسم سیب ترکیه به کشورهای دیگر می‌فروشد. خلاصه اینکه تا زمانی که یاد نگیریم در بخش کشاورزی بر تولید محصولاتی که مزیت داریم متمرکز شویم، کشاورزی ما همین اوضاع نامناسب را خواهد داشت.