از خداحافظی بیتکلف جرارد تا سهمخواهی پیشکسوتان پرسپولیس
اسطورههای بیمنت!
گروه ورزش- رسول بهروش: یکی از مهمترین اخبار دنیای فوتبال طی روزهای اخیر، بدون تردید خبر جدایی استیون جرارد از لیورپول بوده است؛ آنچه موج بزرگی از واکنشها را در پی آورد و بسیاری از بزرگان این رشته ورزشی را به اظهارنظر واداشت. جرارد، کاپیتان ۳۴ ساله و دوستداشتنی لیورپول در حالی تصمیم به ترک تیم محبوبش در پایان فصل گرفته که چندی پیش باشگاه انگلیسی پیشنهاد تمدید قرارداد یک ساله را با او در میان گذاشته بود. جرارد اما بعد از ارزیابی وضعیت جسمی و فنی خودش به این نتیجه رسیده که سال آینده بازدهی کافی را برای لیورپول نخواهد داشت و به همین دلیل اعلام کرده در فصل آتی فوتبالش را خارج از لیگ جزیره پی خواهد گرفت.
گروه ورزش- رسول بهروش: یکی از مهمترین اخبار دنیای فوتبال طی روزهای اخیر، بدون تردید خبر جدایی استیون جرارد از لیورپول بوده است؛ آنچه موج بزرگی از واکنشها را در پی آورد و بسیاری از بزرگان این رشته ورزشی را به اظهارنظر واداشت. جرارد، کاپیتان ۳۴ ساله و دوستداشتنی لیورپول در حالی تصمیم به ترک تیم محبوبش در پایان فصل گرفته که چندی پیش باشگاه انگلیسی پیشنهاد تمدید قرارداد یک ساله را با او در میان گذاشته بود. جرارد اما بعد از ارزیابی وضعیت جسمی و فنی خودش به این نتیجه رسیده که سال آینده بازدهی کافی را برای لیورپول نخواهد داشت و به همین دلیل اعلام کرده در فصل آتی فوتبالش را خارج از لیگ جزیره پی خواهد گرفت. این شاید یک الگوی استثنایی برای پایان خوشایند یک همکاری دیرپا باشد؛ اینکه نه بازیکن و نه باشگاه، به اصطلاح گندش را درنمیآورند و اجازه نمیدهند کیفیت همکاری چنان صدمهای ببیند که حتی خاطرات خوش گذشته هم زیر سوال برود.
شگفتا که همین جداییهای با شکوه و همین خداحافظیهای آبرومند هم از آن دست حسرتهای بزرگ فوتبال ماست که به ندرت راه و رسمش را یاد گرفتیم.
اسطورههایی که «طلبکار» نیستند
فرهنگ فوتبال حرفهای دنیا طوری است که در آن حتی بزرگترین ستارهها و چهرههای اساطیری نیز میآموزند که هیچ طلبی از باشگاه ندارند و هرآنچه انجام دادهاند، وظیفهای بوده که در قبالش پاداش مقتضی نیز دریافت کردهاند. امروز استیون جرارد در حالی بعد از انجام ۷۰۰ بازی برای لیورپول از این باشگاه جدا میشود که هیچ نشانهای از میراثخواهی در رفتارهای او مشاهده نمیشود. این راهی است که پیش از «استیوی جی»، خیلیهای دیگر هم آن را پیمودهاند؛ از رائول گونزالس که در اوج نجابت رئال مادرید را ترک کرد تا الکس دلپیروی افسانهای که فاصله بین ابرهای دلآلپی تا سوپرلیگ هند را با سکوت و تواضعی باورنکردنی طی کرد. همین حالا در مورد جرارد گفته میشود او صرفا به این دلیل تصمیم گرفته سال آینده را بیرون از جزیره توپ بزند که مجبور نباشد در هیچ مسابقهای رودرروی لیورپول بایستد. با این حال اما در فوتبال ایران علی دایی بعد از پیروزی برابر تیم سابقش چنان شادیهای عجیبی انجام میدهد که تا مدتها در موردش بحث میشود یا بازیکنی مثل جواد کاظمیان بعد از قهرمانی در جام حذفی با تراکتورسازی به خبرنگاران میگوید: «این موفقیت پاسخ خوبی بود به کسانی که باعث شدند من از پرسپولیس جدا شوم.» آیا میتوان باور کرد؟ یک گوشه این دنیا جرارد در اوج قدرت خودش را برای تیم «زیادی» میبیند و چمدانش را میبندد، در گوشهای دیگر اما بازیکنی مثل کاظمیان هم بعد از آن همه نوسان فنی کماکان از اینکه جایی در پرسپولیس ندارد گلهمند است!
این باشگاه را به نام ما کنید!
از فضای شگفتانگیز فوتبال ایران دور نشویم؛ جایی که در آن خیلی از بازیکنان علاقه دارند تا روز آخر بازیگری در تیم محبوبشان توپ بزنند، پس از آن در صورت امکان طعم مربیگری در آن تیم را بچشند، سپس سراغ مدیریت در آن باشگاه بروند و در نهایت اگر هیچ راهی باقی نماند، بختشان را برای کسب مالکیت آن بیازمایند! همین حالا برخی از پیشکسوتان پرسپولیس سخت در تلاش هستند تا حداقل ۳۰ درصد از سهام این باشگاه را به دست بیاورند و در این مسیر اخیرا حتی با سید حسن خمینی نیز ملاقاتی انجام دادهاند. سوال مهم اما این است که چه منطقی آنها را برای واگذاری پرسپولیس در اولویت قرار میدهد؟ مگر بارسا و رئال و بایرن و منچستر به ستارگان سابق این باشگاهها بخشیده شده که حالا پرسپولیسیها انتظار مشابهی دارند؟ حقیقت این است که دوستان پیشکسوت هر یک در دورهای برای این تیم بازی کردهاند، به شهرت و پایگاه مطلوب اجتماعی دست یافتهاند و کم یا زیاد، دستمزدشان را هم به فراخور مقتضیات روز دریافت کردهاند. حالا این چه معاملهای است که تا ابد باید ادامه پیدا کند؟ سهم خیلی از مهمترین و وفادارترین اسطورههای دنیا از باشگاههای سابقشان شاید چیزی بیشتر از یک صندلی افتخاری در استادیوم اختصاصی یا یک کارت خدمات درمانی نباشد. در ایران اما بسیاری از این دوستان، باشگاه را ملک طلق خود میپندارند، فقط به این دلیل که روزی برایش توپ زدهاند!
حاضرم عضوی از تدارکات تیم باشم
همین چند هفته پیش تیری آنری در حالی کفشهایش را آویخت که از او به عنوان یکی از بزرگترین ستارگان تاریخ فوتبال جهان و اسطوره استثنایی آرسنال یاد میشود. در چنین شرایطی، انتشار این جمله از وی که «حاضرم روزی به عنوان مسوول تدارکات به آرسنال برگردم» میتواند در نوع خودش تکاندهنده باشد. این اتفاق در حالی رخ میدهد که خیلی از پیشکسوتان پرسپولیس و استقلال ابدا حاضر نیستند حق مربیگری یا مدیریت در سرخابیها را برای کسی غیر از خودشان متصور باشند. این سالها تقریبا تمام کسانی که هدایت سرخپوشان را بر عهده داشتهاند طعم طعنه و کنایهها و حملات شدید پیشکسوتان این باشگاه را چشیدهاند، در حالی که بهعنوان نمونه در رئال مادرید هیچیک از سه مربی اخیر کهکشانیها حتی یک روز هم در این باشگاه توپ نزدهاند. کاش روزی این فرهنگ عجیب بستانکارانه اصلاح شود؛ در چنان شرایطی شاید بتوان به سمت رشد و پیشرفت در فوتبال ایران حرکت کرد.
ارسال نظر