از مورینیو متنفر باشید!
۱: سهشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۲؛ سوت پایان بازی منچستر و پورتو در اولدترافورد به صدا درمیآید و مردی شبیههالیوودیترین ستارههایهالیوود در قامت کسی که یونایتد بزرگ را با تیمیدر حد پورتو حذف کرده کنار زمین چمن میدود و به تحریکآمیزترین شکل ممکن شادی میکند. از آن شب تا هشتمین شب اردیبهشت ۱۳۸۹ مسیری هفت ساله طی شده.
امیرحسین جلالی
۱: سهشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۲؛ سوت پایان بازی منچستر و پورتو در اولدترافورد به صدا درمیآید و مردی شبیههالیوودیترین ستارههایهالیوود در قامت کسی که یونایتد بزرگ را با تیمیدر حد پورتو حذف کرده کنار زمین چمن میدود و به تحریکآمیزترین شکل ممکن شادی میکند. از آن شب تا هشتمین شب اردیبهشت ۱۳۸۹ مسیری هفت ساله طی شده. این روزها بازار تحلیل فنی و تاکتیکی واین حرفها داغ داغ است و کماکان بحث فوتبال نجیب و بالرین وار بارسا و ضدفوتبال اتوبوسی اینتر نقل محافل است. ایده این مقاله اما ارتباطی بهاین مباحث ندارد، بلکه معتقد است حوزه مورینیو پس از چند سال کار در نیوکمپ بهاین نتیجه رسید که فوتبال میتواند برخلاف آنچه رینوس میشل و سایر هلندیهای مبدع سبک «توتال فوتبال» به جهان باورانده بودند واین شیوه را وحی منزل و نسخه آرمانی تاکتیکی دنیای توپ گرد میدانستند، بر اساس تئوری دیگری طراحی و اجرا شود: «چیزی که در فوتبال اصل است گل زدن نیست، بلکه گل نخوردن است.»
این یادداشت ازاین طریق مدعی میشود که دلیل یگانه بودن مورینیو در دنیای مربیگری دقیقا از همین خصوصیت شخصیتی ناشی میشود: انسانهای ماهر، تیزهوش و حرفهای میتوانند به کمک تواناییهایشان در مسیری که مردم عادی با سرعت معمولی آن را طی میکنند، با سرعت جت حرکت کنند. اما «انسان خاص» (برداشتی از مفهوم ابرانسان نیچهای) اساسا مسیر را تغییر میدهد.
۲: نفرت ریشه دار مورینیو از امپراتوری ایدئولوژیک افسی بارسلونا از همان روزی آغاز شد که ونگال بزرگ به کرایف و دیگر زمامداران بارسا توصیه کرد پس از او آنالیزور جوان پرتغالی را به مربیگری تیم برگزینند و در بیمیلیای دوطرفه این اتفاق هرگز رخ نداد. درباره بیظرفیتی و بیرحمی فضای کاتالونیا دیگران هم بارها و بارها گفتهاند و نالیدهاند. از خود ونگال تا لوئیزانریکه، از لوئیس فیگو تا فرانک ریکارد و از رونالدینیو تا ساموئل اتوئو. کاتالانها فوتبال را عرصهای برای ارضای خواستههای هویتی و سیاسی خویش میدانند و چنین رویکردی آن قدر فناتیک و انعطافناپذیر است که مجموعه بارسا را از این نظر در دنیای فوتبال منحصر به فرد کرده است. مجموعههای ایدئولوژیک در همه دنیا به یک شیوه عمل میکنند. رویکردهای آنها به شدت پوپولیستی است و بر توسن پسند عوام و موج احساسات عمومی سوارند. آنها برای مردم نقش مار میکشند و همه چیز از جمله شکل فوتبالشان هم عامه پسند است. طبیعی است که با چنین شیوهای طرفداران زیادی پیدا میکنند و هرگونه مخالفت و مقاومتی را هم با چوب افکار عمومیخنثی میکنند.
شیوه بازی بارسا دقیقا از همین قاعده پیروی میکند. نگاه عامه وقتی یک بازی فوتبال را تماشا میکند به دنبال حمله بیشتر، پاس بیشتر و دریبل بیشتر است. از نظر او مهارت تنها در پاسهای ژاوی و دریبلهای مسی معنا میشود. او سیو حیرتانگیز ژولیوسزار در برابر شوت مسی یا هفتاد دقیقه بازی اتوئو در پست دفاع چپ کلاسیک را مهارت نمیداند و آن را آنتی فوتبال مینامد. نگاه عامه دوست دارد مربیای داشته باشد که همهاش از دیگران تعریف کند و لبخند بزند و حتی در نوع پوشش و اصلاح سر و صورت هم «نمایش» تواضع بدهد. (نگاه مجری تلویزیونی که میگوید برای ما مهم پرگل بودن بازی است و بازیای که گل ندارد کسل کننده است)این همان نگاهی است که آدم خاص دشمنش است. او از پسند عامه رد میشود تا در دنیای عمیق تری حضور بیابد. او شیک میپوشد و مغرورانه رفتار میکند و از کسی تمجید نمیکند تا آدم متواضع و بااخلاقی به نظر بیاید، اما زیردستانش آن قدر دوستش دارند که سالها پس از قطع همکاری نیز عاشقانه به یادش میآورند. آدم خاص/ ابرانسان پاشنهآشیل تمدن مدرن یکسان ساز است، چرا که هیچ چیزی را نمایش نمیدهد تا سیستم بتواند از آن سوء استفاده کند.
۳: احتمالا اولین جرقههای آنتی بارسایی ذهن آقای خاص از دیدن و لمس چنین فضایی شکل گرفته است و بعد به این اندیشیده که چگونه میتواند از طریق فوتبال- تنها داراییاش- بطلان این شیوه را به همه اثبات کند. مورینیو در پورتو برای اولین بار نفر اول نیمکت شد و در سال ۲۰۰۴ این تیم پرتغالی را قهرمان چمپیونز کرد. حالا مترجم- آنالیزور سابق بارسا (که هواداراناین تیم اصلا علاقهای به یادآوری پارت دوم ترکیب فوق ندارند) در اولین تجربهاش قهرمان اروپاست. اما در همین سال یک اتفاق دیگر هم میافتد. جام ملتهای اروپا در پرتغال برگزار میشود و یونان اتوره گاکل با ارائه یک ضدفوتبال تخریبی کلاسیک و استفاده از شیوه بازی مستقیم برای رسیدن احتمالی به گل قهرمان اروپا میشود.
پاشنه آشیل درک تفکر نوین مورینیو، یکسان دانستن شیوه نگاه او و نوع بازی پورتو با مدل بازی یونان بود که متاسفانه درایران ما باز هم مثل بقیه موارد مانع از درک به موقع مدرنترین شیوه فوتبال شد. فنیترین کارشناس ایرانی آمد و در تلویزیون شیوه مورینیو و یونان را سم فوتبال نامید و همگان را به مقابله با آن فراخواند. مجید جلالی البته باز هم از این اشتباهات بزرگ انجام داده است که آخرین آنها قهرمان کردن فوتبال ناپاک به اسم فوتبال پاک بود که سال گذشته مرتکب شد.
اما مورینیو راهش را پیدا کرده بود. او به چلسی رفت و این تیم در سایه را به آقای فوتبال انگلیس و اروپا تبدیل کرد. اولین فرصت رویارویی با تیمی که ناخواسته موجب آزاد کردن غولی به نام مورینیو از چراغ شده بود در همین سال رخ داد. چلسی در استنفورد بریج ۴-۲ بارسا را برد و آنها را حذف کرد تا قدیمیترهای کاتالونی دست پشت دستشان بزنند و خشمگینانه و هراسناک منتظر آینده بمانند. اگر داور بازی نیمه نهایی اشتباه نکرده بود و آن ضربه لوئیز گارسیای لیورپولی را گل تشخیص نداده بود. مورینیو در همان اولین سال حضورش در چلسی این تیم را به همه افتخارات ممکن رسانده بود. اما قهرمانی لیورپول در آن سال با تفکری تقریبا از قماش تفکر مورینیو باز هم به نفع آقای خاص شد.
۴: بررسی فنی بازی ۱۸۰دقیقهای اینتر- بارسا برای آنهایی که نقش فوتبال در زندگیشان بیشتر از گعدههای شبانه پای تلویزیون است و بهاین ورزش به عنوان تنها راه باقیمانده برای ساز مخالف زدن با سیستم در دنیای یونیفرم فعلی نگاه میکنند قطعا دریایی از درس و فن و مهارت به دنبال خواهد داشت. اما خود مورینیو از تمام این قهرمانیها و نکات فنی برای زندگی امروز مهمتر است.
آدم خاص به کسانی که از عوام گرایی خسته شدهاند راه نشان میدهد. مورینیو دنبال مدلی از فوتبال است که روی موج پسند عامه سوار نیست. مربیای که بعد از حذف پرستارهترین و گرانقیمتترین تیم باشگاهی ایران در آسیا حالا دیگر تکلیف قهرمانیهای پیاپیش در ایران برای عامه مردم هم معلوم شده هر سال خودش و تیمش را با بارسا و مربی آن مقایسه میکند. گوینده خبر تلویزیون بعد از اعلام خبر جریمه بارسا توسط یوفا به دلیل آن کار شرمآوری که بعد از پایان بازی نیوکمپ کردند از اینکه یوفا مورینیو را جریمه نکرده ابراز تاسف میکند.
کارشناسان پرتعداد روزنامهها و برنامههای ورزشی که روز به روز هم بیشتر میشوند از ذبح فوتبال پاک توسط فوتبال زشت مینویسند و کسی نیست از آنها بپرسد که دفاع کردن ده نفره آن هم وقتی دو گل از حریف جلو هستی ناپاک است یا آن مشتی که مسی در بازی رفت عمدا به دهان مایکون زد و دندانش را شکست یا آن غلتهایی که بوسکتس در حالی که زیرچشمی کنار زمین را میپایید روی چمن زد تا اینتر را ده نفره کند یا حمله با چماق هواداران به ماشین مربی و ایجاد سروصدا جلوی هتل محل اقامت حریف در شب قبل از بازی برای اینکه نتوانند بخوابند یا... مورینیو بهرغم تمام موفقیتهایش هیچگاه محبوب عامه نشده و نخواهد شد. او آگاهانه از محبوبیت عوامانه فرار میکند و اصولا دلش میخواهد عوام از او متنفر باشند. خیلی از تعریف و تمجیدهای فعلی هم برای سوار شدن روی موج است و مطمئن باشید به محض اولین شکست مورینیو اکثر مدافعین فعلیاش دشمنیشان را عیان خواهند کرد. اما این اتفاقا نشان میدهد که آقای خاص ما دارد راهش را درست میرود. اتفاقا روزی که او جایگاهی در میان برنامهها و روزنامههای عامه پسند دنیا پیدا کند روز مرگ اوست. تا وقتی عوام به مورینیو فحش میدهند او آقای خاص باقی خواهد ماند. نیچه که ابرانسان را معرفی میکند، میگوید: «آدمهای بزرگ را از روی تعداد زیاد دشمنانشان باید شناخت.» پس لطفا از مورینیو متنفر باشید.
ارسال نظر