طعمه بعدی کیست؟

بردیا یادگاری

روایت معروف وانت‌سواری آری‌هان را زمانی که برای قبول پست سرمربی‌گری تیم ملی فوتبال ایران به تهران آمده بود، حتما خوانده‌اید و شنیده‌اید. در تمام این سال‌ها، خیلی‌ها سوار وانت فوتبال ایران شدند و البته مشخص و معلوم است که منظور از وانت، وانت حقیقی و واقعی‌ای که آری‌هان سوارش شد، نیست؛ وانت در این‌جا به عنوان کنایه و نشانه‌ای استفاده می‌شود از سیستم حاکم بر فوتبال ایران که خیلی‌ها را در این سال‌ها از عرش به فرش کشاند. ***

همه به ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های سیستم حاکم بر فوتبال ایران آگاه هستند. خارج آمده‌ها هم اگر باخبر نبودند، خیلی زود دست‌شان آمد با چه سیستم و چه ماشینی باید سر و کله بزنند و در چه جاده‌ای باید برانند. پس این اسقاطی وسوسه‌گر واقعا چه چیزی دارد که همه دوست دارند چند صباحی فرمان‌ش را به دست بگیرند و عاقبت مغلوب ضعف‌ها و خرابی‌هایش بشوند و بروند ته دره؟

***

نایب رییس فدراسیون فوتبال در جدیدترین مصاحبه‌اش گفت که با دست فرمان سرمربی فعلی تیم‌ملی به جایی نمی‌رسیم. تیم‌ملی ایران پیش از این با دست فرمان امیر قلعه‌نویی و علی دایی هم به جایی نرسید. واقعا مشکل از کجاست؟ دست فرمان مربیان یا ماشین مستعمل مدیران؟

***

پارسال در چنین روزهایی بود که سردار عزیزمحمدی همه کار می‌کرد که محمد مایلی‌کهن فرمان فوتبال ایران را به دست بگیرد و حالا با گذشت یک سال، ایشان در مصاحبه‌ای از ضرورت حضور سرمربی بزرگ خارجی روی نیمکت تیم‌ملی صحبت می‌کنند. واقعا در این یک سال طرز تفکر آقای عزیزمحمدی درباره‌ فوتبال آنقدر تغییر کرده است که از هواداری مربی‌ای مثل محمد مایلی‌کهن، رسیده‌اند به حمایت از مربی بزرگ خارجی؟

***

فقط کمی حافظه کافی ا‌ست که هیچ‌کدام از این حرف‌ها را جدی نگیریم. بعد از شکست برانکو در مسابقات جام‌جهانی، طومار استفاده از مربی خارجی در تیم‌ملی برای همیشه پیچیده شد و مربیان ایرانی یک به یک از راه رسیدند. موفق‌ترین مربی لیگ برتر با پازل تاکتیکی‌اش آمد و نشد. دایی و رنسانسش در استادیوم آزادی هو شدند و امپراتور در میان ده هزار تماشاگری که تایلند را تشویق می‌کردند، تک‌وتنها صعودش به جام ملت‌ها را جشن گرفت. مربیان ایرانی از هر نوع و ژانر شکست خوردند و حالا باز صحبت مربی بزرگ خارجی در میان است.

***

مربی بزرگ خارجی؟ بزرگ‌تر از دنیزلی و ایویچ و بلاژویچ حاضر هستند به تیم ملی ایران بیایند؟ می‌دانیم که چنین اتفاقی ممکن نیست. سر الکس فرگوسن هم که به قول آقای تاج در آستانه اخراج از منچستر یونایند قرار دارد، مسلما گزینه‌ بعدی‌اش تیم‌ملی ایران نخواهد بود. دنیزلی دو فصل با پرسپولیس و پاس شکست خورد و بی‌عنوان و افتخار ایران را ترک کرد. ایویچ هفت گل از آث ‌رم خورد و جایش را به جلال طالبی داد. بلاژویچ نتوانست تیم‌ملی را به جام‌جهانی‌ای ببرد که ژاپن و کره‌جنوبی جزو تیم‌های مرحله مقدماتی نبودند. می‌بینید؟ این هم از دست فرمان مربیان بزرگ خارجی. یعنی واقعا هوش سرشاری لازم است که متوجه بشویم ایراد از فرمان و ماشین است، نه راننده‌های رنگارنگی که همه رفته‌اند ته دره و ماشین درب‌وداغان‌تر از قبل، بدون تعمیر باز در اختیار راننده دیگری قرار گرفته است.

***

مختار هستید که نمایش مربی بزرگ خارجی را باور کنید یا نه. می‌توانید به تحول یک ثانیه‌ای به سبک فیلمفارسی‌ها معتقد باشید و سینه چاک کردن برای مربی بزرگ خارجی توسط عزیزمحمدی و بقیه را جدی بگیرید و اصلا به این فکر نکنید که فعلا اولویت کنار گذاشتن افشین قطبی است. فقط ذکر یک روایت می‌تواند آموزنده و روشن‌گر باشد. جهانگیر کوثری در برنامه این هفته ‌اش خطاب به علی کفاشیان از لزوم استفاده از مربی بزرگ خارجی برای تیم‌ملی گفت؛ اما یک ثانیه بعد حرف‌ها و استدلال قبلی‌اش را فراموش کرد و با رگی که از شدت میهن‌دوستی متورم شده بود از شکست خوردن مربی بزرگ خارجی-اسکولاری-توسط یک مربی بومی-ابراهیم‌زاده- صحبت کرد. باز هم بازی سرمربی بزرگ خارجی را باور می‌کنید؟

***

علی دایی با وضعیت سیستم فوتبال ایران آشنا بود، برخورد قهرآمیز و بی‌حمایت با قلعه‌نویی را دیده بود، اما سمت سرمربی‌گری تیم‌ملی را قبول کرد و در همان دست‌اندازهایی که ژنرال را زمین زده بود، گرفتار شد. افشین قطبی هم فروریختن قلعه‌نویی را دیده بود و هم شکستن دایی را؛ حتی تجربه‌ کابوس شدن رویاهای‌ش در پرسپولیس را هم داشت؛ اما باز این سمت را قبول کرد. نفر بعدی‌ای هم که خواهد آمد، همه این‌ها را دیده اما باز می‌آید و باز قربانی و طعمه یک ماشین قراضه و اسقاطی اما وسوسه‌گر خواهد شد.

***

یکی از روزنامه‌های ورزشی از صبوری دایی برای انتقاد از قطبی می‌گوید. صبوری؛ یعنی آن‌قدر صبر کنی تا طرف از اسب بیفتد تا به لگد مهمانش کنی. دایی مثل قلعه‌نویی و قطبی فراموش کرده است که ضربه‌اش را نه از همکارش که از سیستم غلط حاکم خورده است. سیستم ناکارآمد همیشگی بی‌منتقد و معترض باقی می‌ماند و راننده‌های هول کرده فقط به ماشین مربوطه فکر می‌کنند و در این راه همکاران قبلی خود را زیر پا می‌گذارند، نفی می‌کنند، گناه را گردن آن‌ها می‌اندازند و خودشان فرمان را دست می‌گیرند تا به کام مرگ بروند؛ کاری که دایی و قطبی انجام دادند و قلعه‌نویی هم باز انجام خواهد داد.

***

ما می‌توانیم تمام دروغ‌ها و ادعاها را بشنویم و باور کنیم و تماشاگر این نمایش معلوم باشیم. پایان این نمایش از همین الان مشخص است. فقط کافی ا‌ست آمدن و رفتن کلمنته و بازی با نام‌های بزرگ را به یاد بیاورید. ما همه خوب می‌دانیم که برعکس ادعای آقای کوثری دیگر زدن چهار گل به تایلند غیرممکن است؛ اما فعلا باید با برق انداختن افتخارات سال‌ها پیش، فوتبال ایران را کماکان قدرت اول آسیا معرفی کرد تا ضعف سرمربی فعلی تیم‌ملی بیش از پیش نمایان بشود. این‌طوری هم به هدف‌مان که زمین زدن دشمن است می‌رسیم هم اینکه درد بی‌افتخاری و شکست همه این سال‌ها را فراموش خواهیم کرد.

***

امیر قلعه‌نویی خودش را روی سکوی اول جام ملت‌های چهار سال پیش تصور می‌کرد. علی دایی رویای روزی را در ذهنش می‌ساخت که با بازیکنان متوسط و جوانش سوار هواپیمایی بشود به مقصد آفریقای جنوبی. افشین قطبی هم آرزوی جام‌جهانی را داشت هم جام‌ملت‌ها را. دو نفر قبلی رویا‌های‌شان تبدیل به کابوس شد و هت‌تریک با شکست کاملا محتمل قطبی اتفاق خواهد افتاد. آن‌ها-ژنرال، شهریار و امپراتور- مشکل‌شان این بود که چشم‌شان به جلو و روزهای افتخارآمیز آینده بود؛ اما یک نگاه به زیرپایشان و فرمان زیر دست‌شان نینداختند تا متوجه بشوند اسیر واقعیت تلخی هستند و تحقق رویاهایشان تا چه اندازه غیرممکن است.

***

ماشین اسقاطی وسوسه‌گر هنوز و هم‌چنان قربانی می‌گیرد؛ نفر بعدی کیست؟ لابد آن طور که کفاشیان می‌گوید

اسون گوران اریکسون!

منبع: سایت گل